به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۹

   گفت وگو با یک زن كارآفرين


دغدغه هاي يك زن گليم باف
با لباس هاي كرم رنگ محلي اش در ميان لباس هاي اغلب تيره رنگ زنان كارآفرين خيلي خوب به چشم مي آيد. فاطمه نره اي، قشقايي و ساكن شهر اصفهان گليم بافي را از كودكي آموخته است. به قول خودش اين هنر اصيل قشقايي را از مادرش به ارث برده است.
فاطمه 47 ساله ، گلیم باف اصفهانی اين روزها بيش تر به كار آموزش گليم بافي مشغول است.
 30  سال است گليم مي بافد و هر چند اين روزها هم هرازگاهي گليمي مي بافد ولي بيش ترين تمركزش را بر آموزش زنان علاقه مند به اين كار قرار داده است و ديگر زنان بافنده در شهر اصفهان تعاوني زنان بافنده گليم را تشكيل داده اند تا بهتر بتوانند در ماندگار كردن اين هنر اصيل بكوشند. به عقيده او اين هنر به دليل حمايت نشدن از بافنده هايي كه بيش تر زنان هستند در حال زوال است.
 و زنان علاقه مند را با هنرش آشنا مي كند.
يكي از مهم ترين ناراحتي هاي اين زن كارآفرين كم ارزش شدن هنر گليم بافي نزد جوانان به ويژه دختران روستايي
است: «درباره اين هنر فرهنگ سازي نشده به همين دليل بسياري از ارزش آن بي خبرند. هنر گليم بافي هم درست به اندازه ديگر هنرها همچون گرافيك و معماري با ارزش است و در صورت حمايت اشتغال زايي خوبي هم مي تواند داشته باشد.» با تاسف سري تكان مي دهد: «بسياري از دختران روستايي كار گليم بافي را عيب مي دانند و آن را از ديگران پنهان مي كنند. بسياري از دختران روستايي به همين دلايل فرهنگي اين كار را كنار گذاشته اند و تمايلي به ادامه آن ندارند.»
او ويژگي گليم قشقايي را كه از ديگر گليم هاي متفاوت است اصالت، ظرافت و تنوع در رنگش عنوان مي كند.
به گفته او امروزه در روستاهاي كشور بيش تر زنان ميانسال و پير به كار بافت گليم اشتغال دارند و بعد از آن ها معلوم نيست چه بلايي بر سر اين هنر ماندگار مي آيد.
با نگراني خاصي درباره گليم بافي سخن مي گويد: «در دانشگاه رشته فرشبافي داريم اما گليم بافي نه. در حالي كه اگر چنين رشته اي تاسيس شود منزلت اجتماعي اين هنر نيز افزايش خواهد يافت.»
فاطمه از مشكلات خود و ديگر اعضاي تعاوني زنان بافنده مي گويد: «مهم ترين مشكل توليدكنندگان زن نحوه عرضه محصولاتشان است.
او كه خود نيز يك زن سرپرست خانوار است از مشكلات زنان سرپرست خانواري كه بيش ترين تعداد اعضاي تعاوني زنان بافنده را تشكيل مي دهند، مي گويد: «تنها منبع درآمد زنان سرپرست خانوار اين تعاوني بافت گليم است. با اين همه مشكل اقتصادي چطور مي توانيم جايي را براي عرضه توليداتمان مهيا كنيم. آن ها به دليل اين مشكلات هرگز قادر به صادرات محصولاتشان هم نخواهند بود.»
فاطمه بيش تر محصولاتش را در نمايشگاه ها عرضه مي كند و چون سال هاست كه به اين كار اشتغال دارد بسياري از خريداران او را مي شناسند و بيش تر آن ها براي خريد توليداتش به سراغش مي روند: « 9 سال است كه به دنبال اجاره يك فروشگاه براي عرضه توليداتم هستم اما هرگز بدون حمايت قادر به اين كار نشده ام. اين در حالي است كه گليم ما در كشورهاي غربي طرفدار زيادي دارد و با كمي حمايت مي تواند اشتغالزايي مناسب داشته و براي كشورمان ارزآور باشد.» او بيمه نبودن بافنده ها را از ديگر مشكلاتشان مي داند: «بيش تر بافندگان زن بيمه نيستند و از اين موضوع گلايه مندند و هر چند به آن ها مي گوييم از بيمه بافندگي استفاده كنند اما به دليل نداشتن دفترچه بيمه باز هم ناراضي اند.»
به عقيده او زنان سرپرست خانوار مسووليت بزرگي را در خانواده شان به عهده دارند و همه مشكلات زندگي را به دوش مي كشند.
او مي گويد: «مشكلات اقتصادي در كنار نگاه هاي ناعادلانه جامعه اين زنان را آزار مي دهد اما با صبوري مجبورند همه ناملايمات را تحمل كنند.» بزرگ ترين تفريح اين زن كارآفرين كار است. گليم بافي و آموزش آن هيچگاه او را از نظر روحي خسته نمي كند اما مدتي است كه به دليل بيماري هاي جسمي اش از كار كردن خسته شده و به قول خودش از ميزان فعاليتش نسبت به گذشته كاسته شده است. او بزرگ ترين آرزوي زندگي اش را جلوگيري از نابودي اين هنر آبا و اجدادي اش عنوان مي كند.
کانون زنان ایرانی