به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۹

     بهروز سورن
 شتری که در خانه آنها خوابیده است

دفاع تمام عیار از زندانیان سیاسی و محکومیت اعدام زندانیانی که در کمال اعتقاد به راه و اهداف خود توسط رژیم حاکم حلق آویز می شوند – بندرت منعکس میشود اما نامه نگاری های آقای احمد قابل و مهاجرانی و سایر آزاد شدگان ... به تفسیر بازتاب مییابد. بی شک دفاع از زندانیان سیاسی در شرایط کنونی - در گذشته و آینده از اهم ضرورت هاست. زندانهای سیاسی میبایستی از میان بروند. هیچ اندیشه ای نباید محصور شود. اما انصاف حکم میکند که هم اکنون که طعم بازداشت و شکنجه و حصر را چشیده اند دو نکته را رعایت کنند.

بدون اما و اگر تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی باید ازاد شوند.
هیچ فردی به جرم اندیشه و نظرات سیاسی عقیدتی خود نباید مورد بازخواست قرار گیرد و محبوس شود. اما انچه مرا به نوشتن این سطور ترغیب میکند این است که چرا اکنون و نه دیروز اصلاح طلبان و اندیشه ورزان سبز به زندانی کردن فعالین سیاسی اعتراض می کنند. چرا دیروز که که به قدمت یک دهه تاریخی تعریف میشود و فداکارترین و آگاه ترین فرزندان این مرز و بوم در دخمه های مخوف جمهوری اسلامی در تمام ابعاد رفورم طلب و تمامیت خواه به خاک و خون کشیده شدند – اعتراض نکردند؟
اغلب منتقدین کنونی حکومت و رئیس جمهور متقلب احمدی نژاد در دهه شصت در مناصب حکومتی بودند. یکی رئیس جمهور بود دیگری نخست وزیر و آن یکی نماینده مجلس و فرد دیگر در دفتر تحکیم وحدت و یا انجمن اسلامی فلان دانشگاه و همگی با کشتار زندانیان سیاسی همراهی و همفکری و در بهترین حالات سکوت کردند و یا مستقیما در شناسائی و بازداشت و همچنین در کشتار آنان دخالت مستقیم و غیر مستقیم داشتند. این حقیر جز اعتراضات منتظری و پدرش به سیاست های خونریزانه حاکمیت در آن ایام نشنیدم.
هم از اینرو و برای بازگوئی جنایات جمهوری اسلامی در تمامی رنگهایش این سیاهه را مینویسم. درد آور است در ایامی که تعدادی از زندانیان سیاسی در اعتصاب بسر برده اند و کوتاه پیش از این اعتصاب خود را با پیامی به ملت پایان داده اند - این جملات نوشته شود. برخی از زندانیان سیاسی اعتصابی در دهه شصت در انجمن های اسلامی عضو و دبیر آنها و یا در سپاه و بسیج بوده اند و همان ها در آن دهه شوم و خونین بی نقش در سرکوب و گرفتاری مرگبار دانشجویان آزاده و چپ نبوده اند.
آقای موسوی هم اکنون نیز در دفاع از آزادی تمامی زندانیان سیاسی شبهه دارد علیرغم اینکه این عبارت را هر از گاهی عنوان میکند. دفاع تمام عیار از زندانیان سیاسی و محکومیت اعدام زندانیانی که در کمال اعتقاد به راه و اهداف خود توسط رژیم حاکم حلق آویز می شوند – بندرت منعکس میشود اما نامه نگاری های آقای احمد قابل و مهاجرانی و سایر آزاد شدگان ... به تفسیر بازتاب مییابد. بی شک دفاع از زندانیان سیاسی در شرایط کنونی - در گذشته و آینده از اهم ضرورت هاست. زندانهای سیاسی میبایستی از میان بروند. هیچ اندیشه ای نباید محصور شود. اما انصاف حکم میکند که هم اکنون که طعم بازداشت و شکنجه و حصر را چشیده اند دو نکته را رعایت کنند.
نکته اول: اعتراف و نقد به عملکرد گذشته خود در قبال فعالین و دانشجویان آزاده و چپ در دهه شصت و هفتاد و در امتداد آن افشاء دانسته ها و اطلاعات خود از کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت و همچنین اعلام آمادگی برای پاسخگوئی در برابر دادگاههای بین المللی.
در این زمینه موسوی اعلام میکند که: برای طرح این نکات محذوراتی دارد؟
سوال این است که چگونه با سرپوش نهادن بر جنایاتی هولناک همانند تابستان سال 1367 میتوان جامعه ای ازاد وعده داد؟
آیا کشتار زندانیان بی دفاع سیاسی در دهه شصت و بویژه کشتار سراسری تابستان 67 را محکوم می کنید؟
کدام هماهنگی را با کمیسیون مرگ و فتوای امام تان خمینی انجام دادید؟
اگر جنایات جمهوری اسلامی در گذشته را محکوم می کنید و امروزه به خطای خود پی برده اید – تکلیف خود را با امام راحل تان خمینی که فتوای نابودی هزاران انسان دربند را صادر کرد تعیین کنید؟
نکته دوم: در مرحله اول دفاع بی قید و شرط از آزادی بیان - تشکل و رهائی تمامی زندانیان سیاسی و عبور از قانون اساسی ج. ا. که اصل ولایت فقیه را بعنوان ستونی لایتجزا در خود دارد.
اینجانب اعتقاد عمیق دارم که دو نکته مذکور هرگز در توانائی ها و ظرفیت های جنبش سبز نیست. هم از اینرو امید به آینده ای بهتر و شایسته تر را تنها در گرو زمین لرزه ای بنیان کن در ساختار سیاسی اجتماعی کشورمان میدانم. زمین لرزه ای که تنها و تنها در دست های توانای مردم محروم کشورمان تعریف خواهد شد.
12.6.2010
Sooren001@yahoo.de