شصت سال «نقش عشق» بر تارك موسيقي ايران
عصر آدينه گذشته خيابان جلفاي تهران در هواي نم زده و دلچسب زمستاني مملو از مردمي بود كه براي تجليل از ٦ دهه فعاليت هنري هوشنگ ظريف در فرهنگسراي ارسباران گرد هم آمده بودند. آنها كه در سالن اصلي براي خود جايي پيدا كرده بودند از پس چندين رديف از موسيقيدانان برجسته ايران نشسته بودند و آن ديگريها كه ديرتر رسيده و با فوج جمعيت حاضر در سالن مواجه شده بودند، در راهروها، پلهها و زير پلههاي اين فرهنگسرا از روي مانتيور، اين مراسم را با شوق فراوان تماشا ميكردند.
در فضاي سلبريتي زده و بازاري امروز موسيقي ايران كمتر پيش ميآيد بزرگداشت هنرمندي با استقبالي چنين روبهرو شود؛ استقبالي مثالزدني كه بيشك حكايت از محبوبيت هوشنگ ظريف در بين اهالي موسيقي اين سرزمين داشت.
اجراي دختران هنرستان از «دخترك ژوليده»
تجليل از هوشنگ ظريف در اين مراسم با اجراي گروهي از دانشآموزان دختر هنرستان موسيقي به سرپرستي گلنوش صالحي آغاز شد؛ آغازي كه با توجه به سابقه چند ده ساله اين موسيقيدان در هنرستان موسيقي، حسابشده و ميمون به نظر ميرسيد. دختران نوجوان هنرستان موسيقي قطعه «دخترك ژوليده» اثر علينقي وزيري را اجرا كردند كه با توجه به سن و سال كمشان از بسياري اجراهاي امروزي شستهرفتهتر و كمنقصتر بود؛ اجرايي كه نويدبخش آتيهاي روشن در موسيقي اين مرز و بوم بود.
اميرحسين رضا و سعيد رودباري (شاگردان هوشنگ ظريف) و نيز سامان احتشامي و بابك شهركي از ديگر هنرمنداني بودند كه در مراسم «نغمه عشق» قطعاتي را به صورت بداهه اجرا كردند. اما بيشتر ميتوان گفت اين اجراها و سخنراني اساتيدي كه شرح آن در ادامه خواهد آمد، بيشتر لابهلاي سخنرانيهاي طولانيمدت و كسلكننده عليرضا پوراميد (مجري برنامه) گنجانده شده بودند. شايد اگر گرماي احترام و عشقي كه اينچنين مردم را گرد هم آورده بود، نبود با سرماي اجراي اين مجري مراسم را هم سرد ميكرد. پوراميد هزاران بيت بيربط و با ربط در اين مراسم خواند بيآنكه تنها يك لحظه به خودش اين مصرع حكيم نظامي را نهيب بزند كه كمگوي و گزيده گوي چون در... از جهت همين سخنپراكنيها ديگر سخنرانان مراسم موجز و كوتاه صحبت كردند.
اميرحسين رضا و سعيد رودباري (شاگردان هوشنگ ظريف) و نيز سامان احتشامي و بابك شهركي از ديگر هنرمنداني بودند كه در مراسم «نغمه عشق» قطعاتي را به صورت بداهه اجرا كردند. اما بيشتر ميتوان گفت اين اجراها و سخنراني اساتيدي كه شرح آن در ادامه خواهد آمد، بيشتر لابهلاي سخنرانيهاي طولانيمدت و كسلكننده عليرضا پوراميد (مجري برنامه) گنجانده شده بودند. شايد اگر گرماي احترام و عشقي كه اينچنين مردم را گرد هم آورده بود، نبود با سرماي اجراي اين مجري مراسم را هم سرد ميكرد. پوراميد هزاران بيت بيربط و با ربط در اين مراسم خواند بيآنكه تنها يك لحظه به خودش اين مصرع حكيم نظامي را نهيب بزند كه كمگوي و گزيده گوي چون در... از جهت همين سخنپراكنيها ديگر سخنرانان مراسم موجز و كوتاه صحبت كردند.
فرهاد فخرالديني: همه مديون خالقي هستيم
فرهاد فخرالديني به جاي خالي هوشنگ ظريف در اين مراسم اشاره كرد و گفت: «كاش خودِ هوشنگ عزيز ميتوانست حضور داشته باشد تا اين مردم را ببيند. اين حضور مردمي نشان ميدهد كه ظريف تا چه حد در بين مردم محبوب و اثرگذار بود. ٥٠ سال از همكاري و رفاقت من با اين هنرمند برجسته ميگذرد و امروز بايد بگويم با وجود آنكه اين دوران خيلي زود گذشت اما سرشار از خاطراتي است كه همه و همه شيريناند. من و هوشنگ ظريف هم در هنرستان موسيقي و هم در اركستر راديو با يكديگر همكار بوديم و بايد بگويم انسانيت و متانت بزرگترين درسهايي است كه اين موسيقيدان به نسل بعد از خود منتقل كرده است.» فرهاد فخرالديني در ادامه صحبتهايش يادي از «روحالله خالقي» كرد و افزود: «ما همهمان مديون روحالله خالقي هستيم و به او درس اخلاق پس ميدهيم. ميدانيد زندگي هيچگاه براي من تنها هنر نبوده و انسانيت بيش از مسائل ديگر برايم اهميت داشته است. من بارها شنيدهام كه شاهد عقدِ هوشنگ و خانمِ پروين (همسر هوشنگ ظريف)، روحالله خالقي بوده است. اين بزرگواريها ارزش دارد و به ما درس زندگي ميدهد، همانطور كه بزرگمنشي هوشنگ ميتواند درس بزرگي براي تمام كساني باشد كه هماكنون در موسيقي ايران فعاليت ميكنند. من امشب به عشقِ اين موسيقيدان به اينجا آمدم و به اين صميمت و دوستي افتخار ميكنم.»
حسين عليزاده: شرايط امروز موسيقي ايران اهانتبار است
اما حسين عليزاده، آهنگساز و موسيقيدان ايراني از ديگر سخنرانان اين مراسم بود كه طبق روال هميشگياش علاوه بر موضوع مراسم «نقش عشق» نكات مهمي را در موسيقي امروز ايران به هنرمندان اين رشته گوشزد كرد. يكي از مهمترين مفاهيمي كه در دنياي موسيقي امروز ايران خلط مبحث شده استفاده از كلمه «استاد» است كه حسين عليزاده در ابتداي سخنرانياش به آن اشاره كرد و گفت: «من در وهله اول اجازه ميخواهم از كلمه استاد استفاده نكنم چرا كه اين واژه معني خودش را در اين روزگار از دست داده است. البته قرار بر گلايه نيست بلكه برعكس ميخواهم واقعيتها را با شرايط امروز بسنجم. اگر ما خودمان را بخشي از جريان روشنفكري ايران ميبينيم بايد مسائل اجتماعي را راحتتر هضم كنيم و دلايل آن را پيدا كنيم. وقتي ميگوييم فرهاد فخرالديني يا روحالله خالقي، همين اسامي براي خود بارمعنايياي كه بايد داشته باشند، دارند. زماني كه ما در هنرستان اساتيد خود را صدا ميكرديم هيچوقت باب نبود كه از كلمه «استاد» استفاده كنيم. آن دوران كه همه ما شاگرد بوديم هم عنوان استاد در هنرستان آنقدر راحت خرج نميشد. وقتي به كسي قرار بود استاد گفته شود لرزه بر تن شنونده ميآورد كه با چه كسي مواجه است. بايد اين واژه كاذب امروزي را كنار زد چرا كه نام همه اين بزرگان، خود گوياي همهچيز است.»
حسين عليزاده به مراسم تجليل از هوشنگ ظريف اشاره كرد و افزود: «وقتي از در وارد شدم به دوستانم گفتم امروز، روز شادي است. اين از كوچه پس كوچههاي اطراف فرهنگسرا حس ميشد كه همه با شوق به اينجا ميآمدند. هر چند الان كاستيهايي حس ميشود اما فكر ميكنم چون همه با يك قصد آمدهايم از اين كاستيها چشمپوشي ميكنيم. من فكر ميكنم اگر حتي در سالنهاي بزرگتر هم اين مراسم برگزار ميشد باز هم با همين مشكل مواجه بوديم. هوشنگ ظريف شايد دوستداشتنيترين موسيقيدان ايران است. به اين دليل از قيد «شايد» استفاده ميكنم چون در حضور كساني مثل فرهاد فخرالديني و ديگران نميتوان اين صفات را بطور مطلق به كسي داد.»
اين موسيقيدان در ادامه سخنانش به نقش ستايش برانگيز پروين صالح (همسر هوشنگ ظريف) پرداخت: «اين دو، زوج زيباي دوران هنرستان ما بودند. همه معلمان هنرستان ما هم خوب ساز ميزدند و هم زيبايي ظاهري و باطني داشتند. ما بچههاي هنرستان لازم نيست حساب و كتاب كنيم كه ببينيم بهشت ميرويم يا نه. بهشت ما هنرستان موسيقي ملي ايران با تمام معلمانش بود كه ملائك ما بودند. ما بچهها وقتي در حياط هنرستان بازي ميكرديم هميشه يك چشممان به در بود تا ببينيم چه زماني هوشنگ ظريف، فرهاد فخرالديني يا حسين دهلوي از در وارد ميشوند. لازم است امروز از حسين دهلوي هم ياد كنيم. در دوراني كه من و همنسلان من در هنرستان تحصيل ميكرديم ايشان مدير هنرستان بودند و نظم براي او اهميت بسيار داشت. حسين دهلوي هميشه زودتر از همه در دفترش حاضر بود و بسيار خوب هنرستان را اداره ميكرد و هم روي ميز كارش نتهايش بود و مينوشت.»
حسين عليزاده مهمترين بعد زندگي هوشنگ ظريف را بحث «آموزش» عنوان كرد و شرايط امروز موسيقي در ايران را اهانتآميز دانست: «هوشنگ ظريف از جنبه آكادميك، دانش موسيقايي و انتقال آن به شاگردان زبانزد همه بود. ما در شرايطي هستيم كه ميتوانيم تمام موسيقيداناني كه دارند درست كار ميكنند را ستايش كنيم. ما در شرايطي كار ميكنيم كه حتي به نسبت دوران كاري اساتيد موسيقي ما، دوراني متفاوت است. شرايط امروز موسيقي ايران اهانت بار است. بايد بگويم من هيچوقت حاضر نشدم تا روزي كه به موسيقي اهانت ميشود، پايم را در راديو و تلويزيون بگذارم. نبايد پشت گلدان ساز زد. نبايد خوانندههاي در تلويزيوني برنامه اجرا كنند كه موقع ساز زدن كفش نوازنده را نشان ميدهد. به نظر من اين رسالت هر يك از هنرمندان واقعي است كه هيچوقت تن به اين اهانتها ندهند. اگر ابعاد زندگي ظريف را از جنبه آموزش و رابطه استاد شاگردي بررسي كنيم بايد بگويم لازمه خالق و هنرمند بودن، عاشق بودن است. اين عشق را هنرمند وقتي شاگرد است از معلم خود ياد ميگيرد. ما كلاس عشق نداشتيم ولي اين را از معلمان خود ياد ميگرفتيم. موسيقيدانان بزرگي كه در اين شرايط سخت موسيقي را حفظ كردند.»
عليزاده با اشاره به اينكه از مسوولان ديگر انتظاري ندارد در ادامه افزود: «وقتي خارج از ايران با همكاران غيرايرانيمان صحبت ميكنيم شرايط ما باورشان نميشود. در هيچ كجاي دنيا حتي در متعصبترين و اسلاميترين كشورها برخورد حكومت با موسيقي شبيه به برخوردي كه با ما ميشود، نيست. ما ٤٠ سال است به اين رفتارها عادت كردهايم در صورتي كه اين عادت بسيار ناپسند است. با اين حال با مقاوت و كار هنرمندان موسيقي، اين هنر نزد مردم احترام بسيار بزرگي پيدا كرده است. ما انتظاري از مسوولان نداريم كه دركي از اين مسائل داشته باشند اما نبايد مردمي را ناديده بگيريم كه در تمام اين ٤٠ سال باعث شدند پرچم موسيقي برافراشته باشد. براي ما همين مهم است نه اينكه مدام از فلان مسوولي گلايه كنيم كه بنابر دلايل و روابطي بر مسندي گذاشته شده كه اصلا جايش نيست.»
حسين عليزاده در پايان سخنرانياش به عشقي كه از هوشنگ ظريف آموخته است اشاره كرد و گفت: «رابطه ظريف با شاگردانش مهم است. ما در سنين ١١-١٠ سالگي واژه عشق را درست درك نميكرديم ولي آن قدر او را دوست داشتيم كه تمريناتمان را با مشقت فراوان انجام ميداديم تا مبادا او ناراحت شود. همين موجب شده كه الان شاگردان او با آنكه فرق زيادي در نوازندگي دارند همه در يك نقطه به اشتراك برسند و آن هم عشق به ظريف است. قبل از اينكه كسي نتي را از استادي ياد بگيرد اگر عشقي در كار نباشد آن شاگرد به تكنسين و كارمند موسيقي تبديل ميشود در حالي كه چند نسل از شاگردان هوشنگ ظريف از هنرمندان برجسته موسيقي هستند و ميتوان امروز اين ادعا را كرد كه او يكي از موفقترين مدرسان ساز در ايران است كه شاگردانش تا ٥-٤ نسل ادامه يافتهاند.»
در بخش ديگري از اين مراسم «سعيد ثابت» و «محمد اسماعيلي» از ياران قديمي هوشنگ ظريف به اجراي قطعاتي پرداختند و سعيد ثابت به اين نكته اشاره كرد كه شأنِ كنوني «ظريف» به خاطرِ هنر و ويژگيهاي اخلاقي او است: «او بسيار تحت تاثير جليل شهناز و مخصوصا فرهنگ شريف بود و نوازندهاي منحصربهفرد.»
پايانبخش برنامه «نقش عشق» تجليل از استاد هوشنگ ظريف بود كه پروين صالح، همسر هوشنگ ظريف به نيابت از اين موسيقيدان روي صحنه آمد كه براي اين تجليل فرهاد فخرالديني، افليا پرتو، عباس خوشدل، اسماعيل تهراني، حسين عليزاده، مجيد درخشاني، محمد اسماعيلي، سعيد ثابت، هوشنگ كامكار، پشنگ كامكار، دكتر حسين سلماني (شهردار منطقه ٣ و مدير فرهنگسراي ارسباران)، ناصر ايزدي (نماينده موسسه رادنو انديش)، ميلاد كيايي و كيوان ساكت روي صحنه آمدند و از مقام استادي هوشنگ ظريف تجليل كردند.
چه كسي مسوول است؟
هوشنگ ظريف حالا در آستانه ٩٠ سالگي در بستر بيماري است. هنرمند و موسيقيداني كه به گواه بسياري از موسيقيدانان در طول سالهاي فعاليتش تاثيري ژرف بر موسيقي ايران گذاشت و شاگرداني را تربيت كرد كه هر يك بر تارك موسيقي ايراني چون الماسي درخشيدهاند.
خاطرم هست در گفتوگوي راميز قلياف با همين روزنامه اين موسيقيدان به حمايت شگفتانگيز دولت آذربايجان از موسيقيدانان خود اشاره كرد اما پرسش اينجاست كه آيا شايسته است در مقابل تاثير ظريف بر موسيقي ايران به همين يكي دو مراسم بسنده و فراموش كنيم كه چه سختيهايي در مسير فعاليت هنري آنها وجود داشته است؟ دولت و دولتمردان چه طور ميتوانند نقش كمرنگ و گاه بيرنگ خود را در حمايت از اين اساتيد در تمامي دورانها كتمان كنند؟ آيا در شأن اساتيد ما است كه تنها زماني از آنها ياد كنيم كه در بستر بيمارياند يا در ميان ما نيستند؟
خاطرم هست در گفتوگوي راميز قلياف با همين روزنامه اين موسيقيدان به حمايت شگفتانگيز دولت آذربايجان از موسيقيدانان خود اشاره كرد اما پرسش اينجاست كه آيا شايسته است در مقابل تاثير ظريف بر موسيقي ايران به همين يكي دو مراسم بسنده و فراموش كنيم كه چه سختيهايي در مسير فعاليت هنري آنها وجود داشته است؟ دولت و دولتمردان چه طور ميتوانند نقش كمرنگ و گاه بيرنگ خود را در حمايت از اين اساتيد در تمامي دورانها كتمان كنند؟ آيا در شأن اساتيد ما است كه تنها زماني از آنها ياد كنيم كه در بستر بيمارياند يا در ميان ما نيستند؟
شرايط اهانت بار امروز موسيقي
شرايط امروز موسيقي ايران اهانت بار است. بايد بگويم من هيچوقت حاضر نشدم تا روزي كه به موسيقي اهانت ميشود، پايم را در راديو و تلويزيون بگذارم. نبايد پشت گلدان ساز زد. نبايد خوانندهها در تلويزيوني برنامه اجرا كنند كه موقع ساز زدن كفش نوازنده را نشان ميدهد. به نظر من اين رسالت هر يك از هنرمندان واقعي است كه هيچوقت تن به اين اهانتها ندهند. اگر ابعاد زندگي ظريف را از جنبه آموزش و رابطه استاد شاگردي بررسي كنيم بايد بگويم لازمه خالق و هنرمند بودن، عاشق بودن است. اين عشق را هنرمند وقتي شاگرد است از معلم خود ياد ميگيرد. ما كلاس عشق نداشتيم ولي اين را از معلمان خود ياد ميگرفتيم. موسيقيدانان بزرگي كه در اين شرايط سخت موسيقي را حفظ كردند.
نيوشا مزيدآبادي / اعتماد