با او بودن به ما نیاموخت که بی او چه کنیم اما وطن دوستی، شهامت و ثابت قدمی شاپور بختیار به ما آموخت که چگونه ایران عزیزمان را از یوغ فاشیسم مذهبی آزاد کنیم. شاپوربختیار فرزانه ای بود که مدام می آموخت و هنوز هم می آموزاند. در تاریخ و سیاست همان اندازه بصیرت داشت که در ادب و فرهنگ سرزمینی که در دامانش پرورش یافته بود. غرض بت سازی از او نیست اما شاپور بختیار را با معیارهایی که در محک زدن سیاستمداران به کار میرود نباید ارزیابی کرد.
شاپور بختیار در یکی از پیام های خود طی آن ۳۷ روز خطاب به ملت ایران گفت: "من بعنوان یک ایرانی مبارز که وطن خود را در خطر یافته قبول مسئولیت نمودم. باشد که دعای خیر شما و گذشت زمان مرا از بوته امتحان روسفید و سربلند بیرون آورد".
سی سال پس از ترور او و ۴۲ سال بعد از آن ۳۷ روز می بینیم که دعای خیر مردم مستجاب شده و شاپور بختیار با گذشت زمان براستی تنها سیاستمدار ملی است که از آنچه وی فتنه خمینی خواند رو سفید و سر بلند بیرون آمده. عرایضم را با این رباعی مولوی که بیش از هر شعری در زبان فارسی وصف حال من در این ۳۰ سال بوده به پایان می برم.
زآنروز که چشم من برویت نگریست
یکدم نگذشت کز غمت خون نگریست
زهرم بادا که بی تو میگیرم جام
مرگم بادا که بی تو میباید زیست
ایران هرگز نخواهد مرد.