از زمان کشته شدن «ژینا (مهسا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد، خانوادههای بسیاری عزیزان معترض خود را، روی تخت بیمارستانها یا در کنج خانههایشان از دست دادهاند. بسیاری که با گلولههای جنگی و ساچمهای آسیب دیده بودند، ساعتها یا روزها و هفتهها بعد از آن زخمها جان سپردند. برخی دیگر هم رد گلوله اشکآور را بر سر و جانشان داشتند و ماهها در بستر جراحت بودند تا اینکه جان باختند.
***
ابوالفضل امیرعطایی
ابوالفضل امیرعطایی ۱۶ ساله بود. ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در شهرری زخمی شد و هشت ماه بعد در ۵خرداد۱۴۰۲ در بیمارستان جان باخت. شاهدان عینی به «رادیو فردا» گفته بودند که شب سیام شهریور در میدان «نماز» شهرری نیروهای یگان ویژه، معترضان را محاصره و از فاصله بسیار نزدیک به سمت آنها گاز اشکآور شلیک کرده بودند.
ابوالفضل یکی از آن معترضان بود که ماموران سرکوبگر از فاصله یک متری گاز اشکآور به سمت او شلیک کردند. در اثر اصابت گلوله اشکآور، نیمی از جمجمه ابوالفضل از بین رفت.
او پنج ماه از این ۸ ماه را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان «هفتم تیر» در جنوب تهران بستری بود. بعد از آن به خانه برده شد ولی چون وضعیت ثابتی نداشت، دوباره به بیمارستان منتقل شد تا تورم مغز او بخوابد. اما در حالی که همه به بازگشتش به زندگی امیدوار شده بودند، جان باخت.
آرمیتا گراوند
«آرمیتا گراوند» دانشآموز ۱۶ سالهای بود که صبح ۹مهر۱۴۰۲ با لباس فرم مدارس دخترانه در متروی «شهدا» در تهران بهدلیل سر نکردن حجاب اجباری مورد حمله قرار گرفت. پیشتر یک منبع موثق در گفتوگو با ایرانوایر تایید کرده بود که در واگن قطار بین آرمیتا گراوند و یک زن آتش به اختیار جروبحث شده و زن، آرمیتا را هل داده است.
حکومت تلاش کرد تا کشته شدن او را با افت فشار خون و برخورد سر با زمین توجیه کند. خانواده آرمیتا بارها در حالیکه فرزندشان در بیمارستان بستری بود مقابل دوربینهای حکومت قرار داده شدند تا روایت حکومت را تکرار کنند.
این دختر نوجوان تمام این مدت را در بیمارستان نظامی «فجر» نیروی هوایی در کما بود و سرانجام بعد از یک ماه جدال برای زندگی، روز ۶آبان۱۴۰۲ در بیمارستان جان باخت.
محراب دولتپناه
«محراب دولتپناه» اهل تالش بود، روستای تازهآباد و به گفته بخش فارسی «صدای آمریکا»، روز ۳۰شهریور۱۴۰۱ در تالش هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و جان باخت. در ویدیویی که از قتل او با اسلحه جنگی منتشر شده، مشخص است که گلوله ساچمهای به پشت سر این جوان برخورد کرده و او از ناحیه سر دچار خونریزی شدید است، ولی همچنان زنده است و حتی در بخشی از ویدیو سعی میکند با مردم حرف بزند.
روایتها درباره تاریخ جان باختن او متفاوت است. برخی گفتهاند که او ۲ مهر، بعضی ۶ مهر و بعضی ۱۰مهر۱۴۰۱ در بیمارستان جان سپرده است.
«کانون حقوق بشر ایران»، نزدیک به سازمان «مجاهدین خلق» پیشتر در گزارشی نوشته بود که ماموران برای تحویل پیکر این جوان به خانوادهاش از آنها ۱۵۰ میلیون پول گرفتهاند.
مهدی زارع اشکذری
«مهدی زارع اشکذری»، جوان اهل اشکذر یزد و ساکن تهران بود. او دانشجوی دانشگاه بولونیای ایتالیا بود ولی بهدلیل نیاز خانوادهاش به حمایت موقتا به ایران بازگشته بود. کشته شدن او در رسانههای ایتالیا بازتاب گستردهای داشت.
مهدی بنا به گزارش «عفو بینالملل» بازداشت شده بود و پس از آزادی با قید وثیقه در اواخر آذرماه به کما رفت و ۲۰ روز بعد در بیمارستان جان باخت.
پیشتر یکی از دوستان این جوان به رادیو فردا گفته بود که او در زمان بازداشت تحت شکنجه بوده است. بیبیسی فارسی نیز در گزارش دیگری به نقل از نزدیکان آقای اشکذری نوشته که «دماغ و تعدادی از دندانهای او در اثر شکنجه شکسته بوده است.»
قوه قضاییه جمهوری اسلامی جان باختن او در بیمارستان را تایید کرده ولی نوشته است که او «شکنجه نشده» و در خیابان مجروح شده و و بعد در بیمارستان جان باخته است.
برزین حمزهزاده
«برزین حمزهزاده» فقط ۱۵ سال داشت که بعد از اعتراضات گسترده ۲۹ آبان۱۴۰۱ در سردشت با خشونت شدید ماموران امنیتی بازداشت شد. سازمان حقوقبشری «ههنگاو» بعدها ویدیویی از لحظه بازداشت این نوجوان منتشر کرد که بهوضوح استفاده از زور و خشونت فیزیکی علیه این کودک را نشان میدهد.
او بهمدت یک هفته در بازداشت نیروهای امنیتی بود، اما ۱۳ ماه بعد، یعنی در دیماه ۱۴۰۲ در ۱۶ سالگی جان باخت. براساس گزارش ههنگاو، ماموران در دوران بازداشت او را چنان مورد ضربوشتم قرار داده بودند که اعضای داخلی بدن او از جمله هر دو کلیه بهشدت آسیب دیده بودند. او که بهدلیل همین آسیبها در بیمارستان «خمینی» ارومیه بستر بود، حین عمل جراحی جان خود را از دست داد.
ههنگاو همچنین تایید کرده که در طول یک سال و دو ماه منتهی به جان سپردن این کودک، او چندین بار دچار کاهش سطح هوشیاری و بیهوشی شده و بارها جهت مداوا به پزشک مراجعه کرده بود.
گزارش این سازمان حقوقبشری در گفتوگو با یکی از نزدیکان برزین حمزهزاده نوشته شده. این فرد مطلع به ههنگاو گفته که برزین پیش از بازداشت، در سلامت کامل جسمی و روانی قرار داشته و هیچ نشانهای از بیماری نداشته است.
زربیبی اسماعیلزهی
«سنگین (زر بیبی) اسماعیلزهی» ۶۰ ساله بود. روز ۸مهر۱۴۰۱ بیخبر از همهجا، نوه یک ساله و نیمهاش را بغل گرفت و هنوز دو قدم بیرون از حیاط خانه نگذاشته بود که صدای «وز وزی» شنید. تیر به کمرش برخورد کرد.
در ویدیویی که از او در شبکههای اجتماعی منتشر شده، او خود این داستان را تعریف و تایید کرد که پزشک معالجش به او گفته تیر «کلاش» از کمرش بیرون آوردهاند. «کمپین فعالین بلوچ» در اسفند ۱۴۰۱ گزارشی از جان باختن این زن بلوچ بر اثر جراحات ناشی از آن گلوله منتشر کرد. بر این اساس، چهار ماه رنج، عفونت، درد و گرفتاری در بستر، سرانجام جان او را گرفت.
سعید ریگی محمدزهی
«سعید ریگی محمدزهی» در روز جمعه خونین زاهدان، ۸مهر۱۴۰۱ بر اثر اصابت سه گلوله جنگی در ناحیه کمر، کلیه و دست بهشدت مجروح شده و پنج مرتبه مورد عمل جراحی قرار گرفته بود. اوایل اسفند ۱۴۰۱، وقتی برای ششمین عمل جراحی عازم سفری به بیرون از استان سیستانوبلوچستان بود، در مسیر سیرجان در استان کرمان در یک تصادف کشته شد. نام سعید در میان کشتهشدگان جمعه خونین زاهدان نیست.
محمد ریگی
«محمد ریگی» ۲۹ ساله بود. روز جمعه، ۸مهر ۱۴۰۱ از ناحیه شکم، کلیه، ریه و کبد مورد اصابت گلوله جنگی قرار گرفته بود. محمد ۹۷ روز زجر کشید تا سرانجام در روز ۱۶ دی ۱۴۰۱ بر اثر جراحاتی که گلولهها بر تن او وارد کرده بودند، جان سپرد.
منصور هرمزی
«منصور هرمزی» ۲۴ ساله و بیشناسنامه بود، اما کاربران شبکههای اجتماعی در اولین تولد بعد از کشته شدنش، در ۱۷ فروردین با انتشار ویدیوهایی از مراسم خداحافظی با پیکر بیجانش، یاد او را گرامی داشتند.
رسانه حقوقبشری «حالوش» پیشتر درباره او نوشته بود در ۱۰۸ روزی که پس از اصابت گلوله تا مرگش فاصله بوده، او در بیمارستان «خاتم» زاهدان در کما بوده است.
هرمزی یک روز بعد از جمعه خونین زاهدان، وقتی که فقط یک هفته بود که بابت یک اتهام اثبات نشده، پس از تحمل چهار سال حبس، از زندان آزاد شد، در «شیرآباد» هدف گلوله ماموران حکومت قرار گرفت و در ۲۷دی۱۴۰۱ در اثر شدت جراحتهای وارد شده جان سپرد.
حبیبالله براهویی
«حبیبالله یعقوبی نجیب (براهویی)» متولد سال ۱۳۶۵ بود. او روز جمعه خونین زاهدان از ناحیه لگن و شکم گلوله خورد و ۷۴ روز بعد در حالیکه برای ماهها بدون حرکت مانده بود، جان باخت.
آنها که چند ساعت زجر کشیدند
«خدانور لجهای»، احتمالا یکی از شناختهشدن کشتهشدگان خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» است. جوان بلوچی که به رقصهای زیبایش مشهور است. او که چند روز قبل از هدف گلوله قرار گرفته شدن از زندان آزاد شده بود، ۹مهر۱۴۰۱ در زاهدان هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت. گلوله به ناحیه کلیه و نخاع او برخورد کرده بود و دوستانش او را به بیمارستان تامین اجتماعی زاهدان برده بودند. اما روز دهم مهر، جان جوانش تاب نیاورد و در بیمارستان جان سپرد. پیشتر یک منبع آگاه به «رادیوزمانه» گفته بود که بیمارستان که تحت نظر سپاه است به او رسیدگی نکرده و او جان باخته است.
«ساسان قربانی»، از کشته شدگان «رضوانشهر» رشت است. او ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله ماموران امنیتی زخمی شد و بر اثر جراحات در بیمارستان پورسینای رشت درگذشت. پیشتر برادرش، «سامان»، به «رادیوفردا» گفته بود که ماموران کلانتری او را که بهشدت زخمی بوده داخل کلانتری برده و مانع نجات جان او توسط مردم شده بودند. ساسان در حال کمک به یک معترض مجروح دیگر بود که با گلوله جنگی به او شلیک کردند.
«نگین عبدالمالکی»، دختر جوان ۲۱ سالهای بود که در دانشگاه همدان مهندسی پزشکی میخواند. او روز ۲۰مهر۱۴۰۲ برای اعتراض به خیابان رفته بود که ماموران به سرش با باتوم ضربه زدند. همان شب، از معرکه نجات پیدا کرد و به خوابگاه بازگشت، اما آنگونه که «دادبان» نوشته، «دیگر توانی برایش نمانده بود تا نفس بکشد و جان شیرینش را از دست» داد.
آرنیکا قاممقامی
آرنیکا قائم مقامی هم ۱۶ ساله بود. او روز ۳۰مهر۱۴۰۱ در حالیکه گفته میشود روزها در کما بود در بیمارستان جان باخت. سازمان «حقوق بشر ایران»، مستقر در نروژ، مرگ او را در زمره مرگهای «مشکوک» توصیف کرده و نوشته است که جسد او روز ۳۰ مهر۱۴۰۱ پس از شرکت در اعتراضات پیدا شده. این سازمان با اشاره به فیلمی که خبرگزاریهای حکومتی از پدر آرنیکا منتشر کردهاند و او در آن میگوید که دخترش با سقوط از بلندی جان خود را گرفته، روایتهای شهروندان را نیز که مبتنی بر کشته شدن آرنیکا با ضربات باتوم است، مطرح کرده است.
با اینحال، همان زمان تصاویری از آرنیکا منتشر شد که روی تخت بیمارستان و متصل به دستگاه تنفس بود. شهروندان مخالف حکومت میگویند که آرنیکا بر اثر ضربات باتوم به کما رفته و مدتی بعد در بیمارستان جان باخته است.