خانم جمیله علمالهدی، رئیسی “شوهر شما قاتل همسر من است”* ۲
عفت ماهباز
خانم جمیله، من عفت ماهباز زندانی سیاسی در سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ و همسر یک اعدامی در فاجعه تابستان ۶۷ هستم. همسرم علی رضا اسکندری همراه با صدها جوان بی گناه دیگر در آن تابستان، حکم مرگشان بدست همسر شما آقای ابراهیم رییسی صادر شد. به یاد دارید هفت سال پیش زمانی که همسرتان اولین بار کاندید ریاست جمهوری شد، برایتان از جنایت صورت گرفته در ان تابستان نوشتم.
تابستان ۶۷، همسرتان ابراهیم رئیسی به همراه هیات مرگ از اوین تا گوهر دشت و احیانا تا زندانی دیگر را با بالگردها در رفت امد بودند و حگم “مرگ” امضا می کردند. دیروزهمبالگردهای مرگ او را به مقصد می رسانند. مرگ درهوا انهم با بالگردهای مرگ سال ۶۷.؟!
شما در چه حالی هستید؟ دیروز صدای فشفشه ها و آتش بازی مردم در خیابان ها را شنیدید؟ شوق و ذوق آنان را در فصای اجتماعی دیدید؟ شادی در خیابان ها و پخش شیرینی، رقص های پنهان و آشکار مردم و تبریک به همدیگر. انتظار مرگ و عکس العمل اینگونه مردم را داشتید؟ مادران و پدران گریان و دادخواه ما تا آخرین لحطات، شما را نفرین کردند و برسینه کوبیدند که «الهی یک روز، روز خوش نبینید”.
شما چه کسی را نفرین کردید و بر سینه کوبیدید؟ شما چه کسی را مورد سوال قرار می دهید؟ شما که همسرتان، قاضی مرگ بود و خودش قربانی نظامی شد که برای حفط آن سال ها حکم مرگ امضا کرد. شما و فرزندانتان اصلا او را شناختید؟ دانستید او و همکاران او چه جنایتکاران بزرگی هستند؟
به عنوان زنی که در دادگاه چند دقیقه ای در مقابل ابراهیم رئیسی و هییت مرگ قرار گرفتم با مرگ او، بارها از خود پرسیدم آیا امروز خوشحالم؟ طبیعتا چون همه دادخواهان خوشحال تر می بودم که همه آن هایی که در کشتار سال ۶۷ و سال های اخیر دست داشتند در دادگاهی عادلانه به جرم ارتکاب جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. فرصت اجرای عدالت در مورد او از قربانیان گرفته شد. اگر چه با اسناد موجود از جمله در کتاب آیت الله منتظری انچه که در دادگاه حمید نوری مطرح شد اسناد به اندازه کافی موجود است تا نام ابراهیم رئیسی به عنوان جنایتکار در تاریخ ثبت گردد.
* ۲/
https://iran-chabar.de/article.jsp?essayId=79781
اردیبهشت ۱۴۰۳
عفت ماهباز کلن آلمان
efatmahbas@hotmail.com
تابستان ۶۷، همسرتان ابراهیم رئیسی به همراه هیات مرگ از اوین تا گوهر دشت و احیانا تا زندانی دیگر را با بالگردها در رفت امد بودند و حگم “مرگ” امضا می کردند. دیروزهمبالگردهای مرگ او را به مقصد می رسانند. مرگ درهوا انهم با بالگردهای مرگ سال ۶۷.؟!
شما در چه حالی هستید؟ دیروز صدای فشفشه ها و آتش بازی مردم در خیابان ها را شنیدید؟ شوق و ذوق آنان را در فصای اجتماعی دیدید؟ شادی در خیابان ها و پخش شیرینی، رقص های پنهان و آشکار مردم و تبریک به همدیگر. انتظار مرگ و عکس العمل اینگونه مردم را داشتید؟ مادران و پدران گریان و دادخواه ما تا آخرین لحطات، شما را نفرین کردند و برسینه کوبیدند که «الهی یک روز، روز خوش نبینید”.
شما چه کسی را نفرین کردید و بر سینه کوبیدید؟ شما چه کسی را مورد سوال قرار می دهید؟ شما که همسرتان، قاضی مرگ بود و خودش قربانی نظامی شد که برای حفط آن سال ها حکم مرگ امضا کرد. شما و فرزندانتان اصلا او را شناختید؟ دانستید او و همکاران او چه جنایتکاران بزرگی هستند؟
به عنوان زنی که در دادگاه چند دقیقه ای در مقابل ابراهیم رئیسی و هییت مرگ قرار گرفتم با مرگ او، بارها از خود پرسیدم آیا امروز خوشحالم؟ طبیعتا چون همه دادخواهان خوشحال تر می بودم که همه آن هایی که در کشتار سال ۶۷ و سال های اخیر دست داشتند در دادگاهی عادلانه به جرم ارتکاب جنایت علیه بشریت محاکمه شوند. فرصت اجرای عدالت در مورد او از قربانیان گرفته شد. اگر چه با اسناد موجود از جمله در کتاب آیت الله منتظری انچه که در دادگاه حمید نوری مطرح شد اسناد به اندازه کافی موجود است تا نام ابراهیم رئیسی به عنوان جنایتکار در تاریخ ثبت گردد.
* ۲/
https://iran-chabar.de/article.jsp?essayId=79781
اردیبهشت ۱۴۰۳
عفت ماهباز کلن آلمان
efatmahbas@hotmail.com