به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۹

        کورش عرفانی

چه نوع اتحادی در اپوزیسیون ممکن است؟
در میان فعالان سیاسی داخل و خارج از کشور برخی عادت های فکری جا افتاده است که سبب می شود آن ها مورد تکرار وباز تکرار قرار گیرند، بدون آن که روی محتوای و مورد دار بودن آن ها اندیشیده شود. یکی از این باورهای عادت شده این است که تا اپوزیسیون متحد نشود مبارزه به جایی نمی رسد، دیگری این که تا «همه» مردم نیایند، اتفاقی نمی افتد. نگارنده در این جا باور نخست را قدری باز کرده و نقد می کند.
نخست ببینیم اپوزیسیون چیست. به طور معمول به مجموعه ی مخالفان حکومت اپوزیسیون می گویند. در حالی که فقط یک نقطه ی مشترک است که جناح ها و تشکل ها و اشخاص مختلف را در اپوزیسیون قرار می دهد – یعنی مخالفت با حکومت –، دهها نقطه ی افتراق می تواند آن ها را از همدیگر متمایز سازند. حتی آن نقطه ی مشترک نیز فقط به معنای نسبی کلمه است که وجود دارد، یک حزب می تواند به اندازه ای با حکومت مخالف باشد که خواهان سرنگونی آن از طریق مبارزه ی قهرآمیز باشد و دیگری می تواند به این اکتفاء کند که با برخی امتیازات کوچک به صف حکومت بپیوندد. آن چه که سبب تمایز اجزای یک اپوزیسیون می شود دربرگیرنده عوامل بسیاری است: پایگاه اجتماعی آنها، عمرشان، تجربه شان، دیدگاه های آنها، برنامه های آنها، قدرت نظری آنها، قدرت عملی آنها و غیره.
بر اساس آن چه آمد می بینیم که چقدر سخت است بتوان احزاب، گروه ها و اشخاصی را تا این حد متفاوت، که هر یک در صحنه ی سیاسی و اجتماعی می توانند در یک تقابل واقعی و در نقاطی با افتراق اندکی کمتر از 180 درجه ی همدیگر قرار گیرند، دعوت کرد که با هم «متحد» شوند و برعلیه حکومت اقدام کنند. چنین آرزویی یا از سر جهل است، که به رویابافی می انجامد، یا از روی غرض است برای حفظ حکومت موجود از طریق پیچیدن نسخه های ناممکن برای اپوزیسیون آن. اتحاد وسیع اپوزیسیون نه ممکن است، نه به صلاح. یعنی نه عملی است نه عقلانی. هر تلاشی در این مسیر به دلیل قرار گرفتن در یک بستر نا همسانی و ناهمگونگی غیر قابل تصور و غیر قابل تحقق است.
پس اگر ایجاد اتحاد وسیع و گسترده و «همه باهمی» نه امکان پذیر است و نه سودمند، چگونه اتحادی را باید عقلانی و ممکن ارزیابی کنیم؟ در پاسخ به این سوال هیچ پاسخ معجزه آسایی وجود ندارد، اما برخی نکات می تواند آسان گر راه باشند:
1) فقط تشکل هایی می توانند با هم در یک اتحاد سیاسی حضور داشته باشند که تضاد محتوایی بنیادین با هم نداشته باشند.
2) فقط تشکل هایی می توانند در یک اتحاد سیاسی حضور داشته باشند که یا همگی اهل حرف باشند یا همگی اهل عمل. اتحاد تشکل های حرف گرا ممکن است چون همگی به حرف و شعار و اعلامیه اکتفاء می کنند؛ اتحاد تشکل های عمل گرا نیز امکان پذیر است چون همگی اهل کار و تلاش عملی هستند، اما اتحاد تشکل های حرف گرا و عمل گرا با هم ناممکن است.
3) فقط تشکل هایی می توانند در یک اتحاد سیاسی حضور داشته باشند که آن اتحاد را نه به عنوان استراتژی (دراز مدت) بلکه به عنوان تاکتیک (کوتاه مدت و برای هدف مشخص تعیین شده) مد نظر قرار دهند.
4) فقط تشکل هایی قادرند به یک اتحاد سیاسی برسند که براساس فرمول «توافق حداقل» و «اشتراک عمل حداکثر» عمل می کنند. یعنی در صدد نباشند که بر سر هر چیزی با هم به توافق برسند تا با هم کمی کار کنند. درست برعکس این، بر روی حداقل ها توافق کنند و با هم بیشترین همکاری را داشته باشند.
5) فقط تشکل هایی می توانند در یک اتحاد عمل کنند که به اندازه ی لازم و کافی انعطاف پذیر، دمکراتیک، انتقادپذیر، اهل نقد سالم و نسبی گرا هستند. یعنی دارای دیدگاه مطلق، سیاه و سفید بین، ساختارمنجمد، مواضع تغییر ناپذیر و ابدی و ازلی نمی باشند.
اگر به این پنج مورد بسنده کنیم، پرسشی که مطرح می شود این است که کدام تشکل ها و جناح ها در میان مخالفین حکومت است که این موارد را دارا باشند و در عین حال، علاقه و تمایل هم به کار مشترک با سایرین داشته باشد. اگر پاسخ این پرسش به صورت عینی گرا و واقع بینانه داده شود بی شک بسترهای مادی و ملموس برای ایجاد اتحاد در میان اپوزیسیون شناسایی شده و قابل کار و بهره برداری خواهند بود. اما اگر بر اساس صرف ذهنی بافی و آرزو و باورهای عادت شده باشد، هرگز اتحادی روی نخواهد داد.
نکته ی نهایی این که هیچ دلیل وجود ندارد که فقط یک جبهه ی متحد در اپوزیسیون ایرانی شکل گیرد. بدیهی است که می توان چندین جبهه ی متحد که هر یک در برگیرنده ی تشکل های کمابیش همگون و هم جهت است شکل گیرد: جبهه ی متحد نیروهایی که خواهان براندازی هستند، آنها که خواهان اصلاحات رژیم هستند و غیره. آن چه مهم است این است که در نهایت آن اتحادی حرف آخر را در صحنه ی سیاسی خواهد زد که قدرت عملی دارد و این قدرت را در درون جامعه ریشه گذاشته است، اتحادی که توان اجرایی دارد و این توان را از نیروهای اجتماعی می گیرد. چنین نیرویی به واسطه ی داشتن پشتوانه ی مردمی از یکسو و قدرت کنشگری برای تغییر واقعیت مادی از سوی دیگر موفق خواهد بود.
* *
26 October 2010
منبع: سایت دیدگاه