نگار حسيني
اجازه! اينجا يكي دارد كتك ميخورد
يكي از خاطرههاي ماندگار و البته ناخوشايند بچههاي همنسل من (آخر دهه ۵۰ و اول دهه ۶۰) بدون شك تصوير معلمهايي است كه با خطكش توي دستشان در كلاس فرمانروايي ميكردند. حالا ميشود چوب و طناب و خودكار براي گذاشتن لاي انگشتان بچهها را گذاشت جاي خطكش. در اصل كار تفاوتي ايجاد نميشود، كتك خوردن يك بچه كلاس اولي در جلوي كلاس براي دليلي كه اصلاً نميداند چيست، تصوير عمومي كلاسهاي ما بود آن روزها.
تازه اين را هم اضافه كنيد كه بعضي وقتها بعضي معلمها هوس ميكردند براي تنبيه بچهها آنها را با دستهاي پشت سر، روي يك پا تا آخر كلاس رو به تخته نگاه دارند، تا هم درس عبرتي شود براي باقي بچهها و هم خود دانشآموز خاطي ديگر هوس شيطنت نكند. اين مال خيلي سال پيش بود؛ همان سالهاي جنگ و توسعهنيافتگي و اين قبيل واژههاي كهنه. ما هم مثل شما تصور ميكرديم دوره اين برخوردهاي خشن در مدرسهها گذشته و در قرن ۲۱ جايي براي تنبيه بدني دانشآموزان در مدرسه نيست. با اين حال انگار بايد يك پسربچه سوم راهنمايي توي يك مدرسه در سيستان و بلوچستان به ضرب كتاب معلم بر سرش ميمرد تا دوباره يادمان بيايد هنوز هم توي بعضي از مدرسهها كتك زدن بچهها كاري عادي است.