مجید محمدی
فرهنگ و جامعهی زیر زمینی در برابر جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی با ممنوع کردن دیگر اندیشی و دیگرباشی باعث رونق بخشیدن به یک بازارزیرزمینی برای تولید و توزیع کالاهای مرتبط با فرهنگ شده است... شوهای لباس خانگی برای زنان، پارتیهای شبانه، نماز جماعت و دعای کمیل خانگی، جلسات و دورههای زنان، کلیساهای خانگی، خانقاههای خانگی، کارگاههای تولید شراب خانگی، دانشگاه زیر زمینی بهاییان، و... تنها بخشی از این پدیده را منعکس می سازند.
پدیدههای زیرزمینی و خانگی درایران - که درهمه جای دنیا درفضاهای عمومی دیده می شوند- درحال افزایش و گسترش هستند. شوهای لباس خانگی برای زنان، پارتیهای شبانه، نماز جماعت و دعای کمیل خانگی، جلسات و دورههای زنان، کلیساهای خانگی، خانقاههای خانگی، کارگاههای تولید شراب خانگی، دانشگاه زیر زمینی بهاییان، شبکهی زیر زمینی تولید و توزیع سی دیها و دی وی دیهای موسیقی و فیلم، کتب و نشریات زیر زمینی که از طریق اینترنت یا چاپ خانگی نشر می شوند، کارگاه های تولید بشقاب ماهواره، و شبکهی زیر زمینی توزیع مشروبات الکلی تنها بخشی از این پدیده را منعکس می سازند. تا کنون هزاران نفر برای این گونه فعالیتها از جمله برگزاری یا شرکت در نماز جماعت یا دعای کمیل خانگی بازداشت شدهاند.
جمهوری اسلامی با ممنوع کردن دیگر اندیشی و دیگر باشی (اندیشه و رفتار متفاوت با ایدئولوژی اسلامگرایی و سبک زندگی اسلامگرایان) باعث رونق بخشیدن به یک بازار زیر زمینی برای تولید و توزیع کالاهای مرتبط با فرهنگ و جامعهی غیر رسمی و بدیل جمهوری اسلامی و ارائهی خدمات مربوطه شده است. حاکمان جمهوری اسلامی منکر وجود این بخش هستند اما این بخش مرتبا خود را از لای چمدان کوچک نظام حتی در حوزهی عمومی و رسمی بیرون زده و موجب دردسر و بازی دستگاههای ممیزی و کنترل و سرکوب نظام می شود (موارد اخیر آن، مثل فیلم جعفر پناهی که موجب بازداشت و حکم زندان و محرومیت او از فیلمسازی شد یا احضار دست اندرکاران نمایش هدا گابلر به دادگاه و توقف نمایش آن؛ در هر دو مورد وزارت ارشاد مجبور به رفتارهای دوگانه شده است).
یک نمونهی زنده
تولید موسیقی زیر زمینی از نمونههای جالب توجه دنیای زیر زمینی فرهنگ در ایران است. در این دنیا گروههای متعددی مشغول به کار هستند. طبق یک بررسی، 87 گروه موسیقی زیرزمینی با 133 خواننده شناسایی شده که از خرداد 1388 تا آذر 1389، 376 قطعه تولیدی در فضای مجازی منتشر کرده اند. (افشین داور پناه، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی، واحد مرکزی خبر، 8 آذر 1389) افزایش ممنوعیت ها در موسیقی کشور، افزایش امکانات و فن آوری ها و تشكيل استوديوهای خانگی با حداقل هزينه برای تولید موسیقی، میل به تنوع موسیقی به ویژه در جمعیت جوان، افزایش ضریب نفوذ اینترنت و استفاده از فضای مجازی، گسترش شهرنشينی، امكان توليد موسيقی زيرزمينی را بسيار بالا برده است
موسیقی زیر زمینی انواع موسیقی مثل پاپ، راک و متال، و موسیقی سنتی و روز را شامل می شود. موسیقی زیر زمینی نیز مثل موسیقی رسمی کارکردهای متنوعی دارد و می تواند باعث افزایش افسردگی یا نشاط در جامعه شود.
فرایند اجتماعی شدن در ایران: انتقال فرایند کنترل و کنش محدود اجتماعی
دو فرایند اجتماعی شدن در ایران امروز در جریان است: فرایندی که در محافل و مجامع دولتی و شبه دولتی در جریان است و افراد وفادار به حکومت را در کنار هم قرار می دهد تا به کنترل اجتماعی و سرکوب بپردازند، و فرایند دیگری که از حوزهی عمومی رانده شده و در خانوادهها و در فضای غیر رسمی و زیر زمینی جاری است. در فرایند اول به افراد اجازه داده می شود در چارچوبهای مورد باور مقامات آزادانه به کشف خلاقیتهای خود برای کنترل اجتماعی و ممانعت از بیان آزادانه و رشد دیگران اقدام کنند؛ هدف در این فرایند بازداری طرف مقابل است و نه رشد فرد در درون گروه.
اما فرایند دوم علاوه بر وجه مقاومت و محافظت از میراث فرهنگی و اجتماعی متفاوت با اسلامگرایی مشکلات خاص خود را نیز دارد: فشار خانواده برای رشد فردی (مدل چینی رشد فردی که در کتاب اِمی چوا از استادان ییل در انتقاد از تربیت کودکان در ایالات متحده با عنوان "سرود نبرد مادر ببر خو" منعکس شده است) جهت آماده شدن برای خروج از کشور و رفتن و زندگی کردن در دنیای آزاد، گرفتن شادی و خلاقیت فردی از فرد توسط دولت و خانواده، هر دو، کسب برخی مهارتها بدون چشم انداز و نگاه رو به آینده، و محدود شدن روابط اجتماعی به اقوام و دوستان.
در این فرایند به دلیل فقدان فضای آزاد افراد مدیریت رقابت بر سر منزلت، پویایی چانه زنی در گروه با اعضای غیر خویشاوند و دوست، چگونگی درک هنجارهای اجتماعی و نقاط سایه روشن آنها، و تمیز تفاوت میان خود و دیگر اعضای گروه و از این طریق رسیدن به خود آگاهی و درک هویت فردی را تمرین نکرده و فرا نمی گیرند. این مهارتها پایهی رسیدن به هرگونه موفقیت در جامعه است. افراد در گروههای شغلی، حرفهای و آموزشی است که می توانند راه حل مشکلات را یاد بگیرند؛ اصولا گروه ها در حل مشکلات توانا ترند. گروهها همواره چیزی بیش از مجموع حسابی ظرفیت تک تک افراد به منصهی ظهور می رسانند.
افراد در گروه است که یاد می گیرند حالات و سکنات، احساسات و شور و شوق یکدیگر را بخوانند و تشخیص دهند، نقاط ضعف و قوت همدیگر را پیدا و داده های یکدیگر را به آسانی تحلیل کنند. اما در فضای غیر آزاد (مثل ایران) افراد یاد نمی گیرند که به یکدیگر اعتماد کنند، چگونه نشانههای روانشناختی همدیگر را هضم و جذب کرده و عکس العمل متناسب را بروز دهند و لحن و ژستها را در کنار سخنان و دیگر خروجی های افراد قرار دهند.
کاهش سرمایهی اجتماعی
نتیجهی دو فرایند فوق، کاهش قابل توجه سرمایهی اجتماعی است. سرمایهی اجتماعی در کنش و اندرکنش افراد و گروههای اجتماعی در فضای غیر امنیتی و باز شکل گرفته و انباشته می شود. در شرایطی که حکومت (بسیج) اردوهای دانشجویی را به راه می اندازد، مدیریت فعالیتهای فرهنگی در محلات، مدارس و فرهنگسراها را در اختیار دارد، و نهادهای مدنی زیر باز فشار نهادهای نظامی هستند و در مقابل نهادهای منتقد و ناهمرنگ مثل احزاب سیاسی، سندیکاهای کارگری، کانونهای وکلا، انجمنهای صنفی، علمی و دانشجویی، کانونهای فرهنگی و هنری، و جمعیتهای زنان تحت فشارند یا منحل می شوند دیگر تشکیل سرمایهی اجتماعی صورت نمی گیرد. حکومت می خواهد به همان ترتیب که اقتصاد کشور را کاملا در چنگ خود دارد فضای تولید و بازتولید سرمایهی اجتماعی را نیز در اختیار داشته باشد. نتیجهی این امر کاهش انگیزه و مشارکت بخش خصوصی (در قلمرو اقتصاد) و گروهها و نهادهای اجتماعی (در قلمرو فعالیت جمعی) است.
فروپاشی ناگزیر فرهنگ رسمی
فرهنگ و بخش اجتماعی غیر رسمی در جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری این نظام در حال گسترش و تعمیق، و فرهنگ و نهادهای رسمی تحت آن در حال کوچک شدن و تبدیل شدن به لایه ای نازک بودهاند. این امر تا آنجا ادامه پیدا می کند که فرهنگ رسمی فرو ریخته و فرهنگ غیر رسمی به صحنهی عمومی وارد شده و خود را تثبیت خواهد کرد. حتی آن بخش از فرهنگ رسمی (کتابها، فیلمها و مجموعه های تلویزیونی که اجازهی عرضه پیدا می کنند) یا در مرز میان فرهنگ رسمی و غیر رسمی حرکت می کنند یا به طریقی رمزآلود عناصر و نمادهای فرهنگ غیر رسمی را در دل خود دارند.
فرهنگ رسمی اکنون متکی بر قوای قهریه و فرهنگ غیر رسمی در زاویهها و گوشههای جامعه است و فرهنگ متکی بر زور انرژی و سرزندگی خود را از دست داده است. فرهنگ رسمی تنها متکی بر سالانه هزاران میلیارد تومان بودجهی دولتی است که در جیب عناصر تبلیغاتچی رژیم به عنوان تهیه کننده یا ناشر یا صاحب امتیاز ریخته می شود در حالی که مولدان و موزعان کالاهای فرهنگی رقیب تحت فشار قرار دارند.