اين روزها بدجور دلم به حال زبان فارسي ميسوزد. به سرعت دچار ويروسهاي مردمساختهاي ميشود كه توالي فهم اين زبان را براي نسلهاي آينده مشكل ميكند.
اگر امروز ما به راحتي فردوسي و سعدي و حافظ و... ميخوانيم، نسلهاي آينده مشكل خواهند توانست شاهنامه و گلستان و بوستان و غزلهاي ناب را بخوانند و در كنار آن حتي نوشتههاي دوره ما را نخواهند توانست بخوانند. نوشتههايي همراه با آنچه من «ويروس» زبان فارسي مينامم وارد زبان رسمي ما شده است و در كتابها و روزنامهها و مجلات بهوفور ديده ميشود.
اگر امروز ما به راحتي فردوسي و سعدي و حافظ و... ميخوانيم، نسلهاي آينده مشكل خواهند توانست شاهنامه و گلستان و بوستان و غزلهاي ناب را بخوانند و در كنار آن حتي نوشتههاي دوره ما را نخواهند توانست بخوانند. نوشتههايي همراه با آنچه من «ويروس» زبان فارسي مينامم وارد زبان رسمي ما شده است و در كتابها و روزنامهها و مجلات بهوفور ديده ميشود.
از اين پس ميكوشم گاهي برخي از اين ويروسها را به خوانندگان روزنامه معرفي كنم. امروز از فعل مركب «انجام دادن» نام ميبرم كه در همهجا باعث زحمت شده است. شما خودتان يك صفحه از هر نشريهاي را كه در دست داريد برداريد و ببينيد «انجام دادن» چه بلايي بر سر ادبيات ما آورده است. مثلا دو شخصيت سياسي ملاقات ميكنند. با كمال تعجب ميبينيم «ملاقات كردن» يا «گفتوگو كردن» تبديل به ملاقات انجام دادن و همينطور گفتوگو انجام دادن شده است. يك بازي ساده ورزشي كه بايد بنويسيم «بازي كردند» تبديل ميشود به «بازي انجام دادند» و الي آخر. بقيه ويروسهاي انجام دادن را خود شما ميتوانيد بيابيد.اما موردي ديگر استفاده از واژه «براي» در كاربرد مالكيت است. ما پيشتر مينوشتيم «اين كتاب مال من يا از آنِ من است». امروز جا افتاده است كه خيليها به جاي آن بنويسند اين كتاب براي من است. استفاده از «براي» به عنوان واژهاي كه دلالت بر مالكيت ميكند در نوشتهها به اندازهاي افزايش يافته است كه من در چند كتاب داستان كه نويسندگان آنها قاعدتا بايد ادعاي دانستن ادبيات فارسي را داشته باشند به آن برخوردهام. كافي است كه استفاده از اين واژه براي ويراستاران عادي شود تا اين ويروس مانند ويروس ايدز به جان ادبيات زيباي فارسي بيفتد.
باز هم از اين ويروسها خواهم گفت ولي بايد يادآوري كنم كه مبارزه با آنها وظيفه تمامي فارسيزبانان است، چراكه نسلهاي گذشته زباني پالايششده را به ما منتقل كردهاند و ما نيز براي حفظ تداوم شناخت پيشينيانمان اين زبان را از واژههاي مزاحم كه همان «ويروس» است پالايش كنيم. مخاطب من همكاران روزنامهنگار، شعرا و نويسندگان نيز هستند چراكه آنان در اين پالايش وظيفه افزونتري دارند. بماند كه از فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي نيز بايد در اين زمينه طلبكار باشيم چراكه نگه داشتن و پالايش زبان فارسي از اين ويروسها وظيفه اصلي آنان است.