هنگامیکه دستمزدها در همدستی کارفرما و دولت چندبرابر زیرِ خط فقر تعریف و تعیین و بخشی از همین حد هم صرف باجخواهی روزانهی شرورِ مستِ تیغ برکفِ بازار میشود، این تعریف و تعیینِ سطح برخورداری از زندگی فقط برای کارگران نیست بلکه شامل همهی کسانی میشود که از قدرت اقتصادی و سیاسی سهمی ندارند؛ فقط نان و مسکن و گوشت و پوشاک و میوه نیست که هردم بیشتر و بیشتر از سفرهی مردم کاسته و به رویای ذهنشان بدل میشود بلکه فرهنگ آنها، از آموزش و کتاب و سینما و تئاتر و موسیقی و . . . نیز اسیر اثرات فقر میشود و آسیب میبیند. در این شرایط اعتلای فرهنگی که نه، ابتذال فرهنگی رخ مینماید.
اینجاست که ما نویسندگان به کارگران و دیگر زحمتکشان گره میخوریم و به هم مربوط میشویم. نویسندگان گذشته از اینکه خود فروشندگان نیروی کارند، و از این جنبه با کارگران همسرنوشت، کنشگران عرصهی فرهنگ جامعه نیز هستند. کمااینکه کانون نویسندگان ایران یکی از هدفهای بنیادین خود را اعتلای فرهنگی جامعه قرار داده است. پس فقر و فلاکتی که مانعی جدی در راه بهرهمندی مردم از امکانات و فرصتهای فرهنگی است باید مورد اعتراض نویسندگان قرار گیرد. حمایت از حقوق کارگران حمایت از رشد و برخورداری فرهنگیِ بیشینهی مردم است. خاصه آنکه کارگران ایران هم بهطور عام، همانند کارگران دیگر کشورها، از نظام اقتصادی حاکم رنج میبرند و هم بهطور خاص از سیاست و ایدئولوژی حاکمان که اقتصاد را در چنبرهی خود ویرانتر و زندگی مردم را محکوم به فقر روزافزون کرده است. حمایت نویسندگان فقط شامل جنبههای مادی منافع کارگران نیست بلکه خلاصی آنها از سانسور و اختناق را نیز در بر میگیرد. و این جایی است که کارگران باید به حمایت از خواستههای مشخص نویسندگان، لغو هرگونه سانسور و تحقق آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا، برخیزند. برای آنکه بتوانند تریبونهای خاص خود را داشته باشند، برای آنکه صدای خود را بیمانع و بدون هراس به گوش دیگران برسانند، برای داشتن تشکلهای مستقل آزاد، برای ... لازم است مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان را به بخشی از خواستههای مستقیم خود تبدیل کنند.