بمان! آقای بازیگر
عزت الله انتظامی چهره پر افتخار هنر ایران از مناصب خود در خانه هنرمندان ایران و خانه تئاتر کناره گیری و اعلام کرده به دلیل فضای کنونی و خستگی و نیز مشکلات تنفسی و هوای آلوده ناگزیر از خروج تهران است و بیش از هر عبارت دیگر در نوشته او این جمله قابل تامل است: «خستگی بر جای مانده این سال ها» . تمام تاکید او نیز بر «این سال هاست» و به نظر می رسد به شیوه خود شکوه کرده است تا این که قصد کناره گیری به صرف خستگی داشته باشد.
بازیگر کهنه کار تئاتر و سینمای ایران که به «آقای بازیگر» شهرت دارد عضو و نایب رییس شورای عالی خانه هنرمندان ایران و نیز رییس و عضو هیات مدیره خانه تئاتر است و درباره قبول یا رد استعفای او شورای عالی خانه هنرمندان و هیات مدیره خانه تئاتر تصمیم می گیرند.
هر چند نیمی از علت استعفای آقای انتظامی سالخوردگی و خروج از تهران اعلام شده اما انتظار این است که دست کم به صورت نمادین کماکان حضور داشته باشد. چرا که بار اصلی کار را می توان بر دوش دبیران گذاشت. ضمن این که جان کلام آقای بازیگر آنجاست که می نویسد:«فضای کنونی سبب شده خستگی این سال ها به تن سالخورده ام بماند.» و فارغ از بحث هوای آلوده می توان یاد آور شد: فضای کنونی به قاعده باید با فضای قبلی تفاوت کرده باشد یا تفاوت کند و اگر منظور سال های سپری شده است، «خستگی آن سال ها» مگر به تن همه ما ننشسته است، استاد؟!
اگر پیام کناره گیری آقای بازیگر تنها بر نیاز به استراحت تاکید داشت، مراعات سلامت و سن و سال اقتضا می کرد استقبال شود اما فراموش نکنیم که تصریح کرده است:« از دیروز و کوچه پس کوچه های لاله زار تا امروز و این روزهای خاکستری همچنان عاشقم و خستگی ناپذیر».
کمترین واکنش و پاسداشت عشق و خستگی ناپذیری استاد این است که رسما اعلام شود «عزت الله انتظامی می ماند» بی آن که محکوم به تحمل هوای ناپاک یا پاره ای تحمیل ها و تنگ نظری های گذشته و سوء استفاده از جایگاه او باشد.
کاش پاسخ استعفای آقای بازیگر این سخن مولانا باشد:
روزها گر رفت، گو رو باک نیست
توبمان! ای آن که چون تو پاک نیست...
عصر ایران؛ سروش بامداد