ما هرگز
دخترانمان را زنده به گور نکرده بودیم
این شما بودید
که با لهجهی شمشیر میخواندید
که با لهجهی شمشیر میخواندید
و زنان به چشمتان
کنیزکانی در مدارِ مطبخ و بستر بودند
کنیزکانی در مدارِ مطبخ و بستر بودند
چگونه هر روز
به کفِ دستهایی که قاتلِ زیباییاند
خیره میمانید
و کودکانتان را نوازش میکنید
با آنها؟
دستهایی که آرایشِ زنان را
با اسید از صورتهاشان پاک میکنند
تا کشوری با مردمِ بیچهره بسازند
از این سرزمین بروید
ما قرنهاست در اقیانوسِ اسید زندگی
میکنیم
کاسهی اسیدتان
از نیزهی «چنگیز» و
قدارهی «اسکندر» خطرناکتر نیستند
دوباره از خاکسترِ خود به دنیا میآییم
و زنهای زیبای دیگری
در این سرزمین هستند
که با گیسوی رها در بادشان
پرچم بسازند
(یغما گلرویی)