به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۳

مصطفی تاجزاده:

اگر مردم پیگیری اسیدپاشی را رها کنند، قوه قضاییه پرده‌پوشی خواهد کرد
تظاهرات  ۲  هزار نفری مردم اصفهان علیه اسید پاشی به زنان

سید مصطفی تاجزاده معتقد است اگر مردم پیگیری مساله اسیدپاشی را رها کنند، مسئولان قضایی ریشه یابی و رسیدگی به این جنایت را مشمول مرور زمان و پرده پوشی خواهند کرد؛ همانند عاملان قتل های زنجیره ای کرمان که پس از ۱۲ سال هنوز حکم نهایی آنها صادر نشده است.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی با اشاره به اعتراف آن متهمان کرمانی به اینکه برای قتل ها از مصباح یزدی تأثیر گرفته اند، تصریح کرد: از وقتی که رئیس انصار حزب الله علنا گفت که ما قرار است گشت موتوری راه بیندازیم و اقداماتمان فقط به تذکر زبانی ختم نمی شود و اقدامات قاطع عملی خواهیم کرد، طبیعی بود که باید منتظر فاجعه باشیم.
تاجزاده با یادآوری اینکه در اسیدپاشی ها انگیزه جانی، اقتصادی و باج گیری نبوده و قربانیان هم فعال سیاسی نبوده اند و صحبت از شکست عشقی هم نیست چون با یک پرونده سروکار نداریم، نتیجه گرفت: علی القاعده انگیزه صددرصد همان امربه معروف و نهی از منکر است که آقایان گفتند به تذکر زبانی اکتفا نخواهند کرد، و حتی اگر این کار توسط ضد انقلاب انجام شده باشد تنها با چنین بهانه ای توانسته افراد عامل را به خدمت بگیرد.
وی این احتمال را مطرح کرده که داعش در این زمینه نیز از خوارج ایرانی الگو بگیرد؛ هم چنان که تاکنون در حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، حذف علوم انسانی و در یک کلام اسلام دستوری و تحمیلی از اقتدارگرایان ایرانی الگو گرفته است.
روایت فخرالسادات محتشمی پور، همسر این زندانی سیاسی، از ملاقاتشان را در زیر بخوانید:
داستان در پرده می گویم ولی
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردون نیز هم
چون سرآمد دولت شبهای وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
این مطلع ملاقات این هفته ماست. زیبا و دلنشین. همسرجان می گوید: روحش شاد. من هم تکرار می کنم.
به اوین که می رسم کلی کلنجار می روم و تمرین می کنم با خودم که صاف و محکم بنشینم و صاف و محکم حرف بزنم با همسرجان وقتی که می آید می نشیند پشت کابین و شروع می کند به سلام و چاق سلامتی تا مبادا گرد غم و افسوس بنشیند بر این زمان کوتاه ملاقات هفتگی براثر خستگی من!
از وسط اثاثیه ها در خانه جدید خودم را کشانده ام بیرون و اول سری زده ام به والدین گرامی و احوال پرسی پدرجان و مادرجان کرده ام و اطمینان خاطر به ایشان داده ام که حالم خوب خوب است و اسباب کشی بدون همسرجان را به خیر و سلامتی پشت سر گذاشته ام. مادرجان هر روز پیام مهربانی اش را همراه با کلی دلواپسی رسانده و زبان حال پدرجان را که دلتنگ داماد آخرین است این روزهای نقاهت بیماری و سراغش را می گیرد و می گوید همه با هم دعا کنیم که مصطفی زودتر بیاید دیگر بس است!
حال مرتب کردن صندلی ها را ندارم در راهروی آخر سالن ملاقات کابینی اما تحمل بی نظمی و شلوغی اش را هم ندارم پس طبق روال هر هفته کارم را شروع می کنم. توان قدم زدن را هم ندارم دلم می خواهد بنشینم روی صندلی و چشم ها را روی هم بگذارم اما می ترسم خوابم برود و ناگهان همسرجان مرا در این حالت خستگی و واماندگی ببیند. پس مثل همیشه کارم را ادامه می دهم…
همسرجان مثل همیشه تند می آید و بلافاصله می پرسد: معطل شدی؟ کی آمدی؟ می گویم نیم ساعتی هست که منتظرم. عصبانی می شود و می گوید چند بار سوال کردم گفتند نیامده اند هنوز! می گویم مهم نیست بقیه پایین معطل می شوند من هم بالا. قبلا گفته بود با خودت کتاب بیاور که وقتت تلف نشود. کتاب ها ولی وضع به سامانی ندارند هنوز.
می گوید: خودت را که خسته نکرده ای؟ کمک داشتی؟ می گویم خستگی که طبیعی است جانم کمک هم داشتم. مهربانان زیادند دوروبرم شما نگران این چیزها نباش وجود تو را لازم داشتیم که خست به خرج دادند آقایان مثل همیشه.
گفته بودم مرخصی بدهید به همسرجان این دو سه روز کمک حال ما باشد گفته بودند ایشان کمردرد دارند باشد بعد از اسباب کشی و حالا چند روزی است که تلفن را جواب نمی دهند. همسرجان می گوید این ها کاره ای نیستند خودت که می دانی! می خواهم به آن که کاره ای است نامه ای بنویسم و بگویم اجرتان با صاحب این ایام!
اسیدپاشی ها همسرجان را سخت متأثر کرده است و در این رابطه چند نکته دارد:
اول- به نظر من از وقتی که رئیس انصار حزب الله علنا گفت که ما قرار است گشت موتوری راه بیندازیم و اقداماتمان فقط به تذکر زبانی ختم نمی شود و اقدامات قاطع عملی خواهیم کرد طبیعی بود که باید منتظر فاجعه باشیم.
دوم- در فضای اصفهان که با دفن پروفسور فرای در آن شهر مخالفت شد و ۸ نماینده مجلس اعلام کردند که اگر دولت بخواهد در این زمینه اقدام خاصی بکند با «عکس العمل شدید و کنترل نشده مردمی» مواجه می شود باید دقت داشت که مردمی که می توانند اقدامات کنترل نشده بکنند چه کسانی هستند؟! باید سوال شود این مردم با کسانی که مقبره آرتور پوپ را تخریب کردند چه ارتباط و نسبتی دارند؟
سوم- در دوره اصلاحات ضاربان قتل های زنجیره ای کرمان در جریان محاکمه اعتراف کردند که تحت تأثیر سخنرانی آقای مصباح یزدی دست به قتل زده اند. متأسفانه پس از گذشت ۱۲ سال هنوز حکم نهایی برای این افراد صادر نشده تا درس عبرتی برای همه باشد و امکان انتشار مفاد پرونده فراهم شود و نقش آقای مصباح و تحریکاتش در این زمینه روشن شود.
چهارم- طبق گفته مسئولین حتی اگر تمام موارد هم توسط یک نفر صورت گرفته شده باشد، معلوم می شود اولا انگیزه جانی، اقتصادی و باج گیری نبوده است و قربانیان هم فعال سیاسی نبوده اند. صحبت از شکست عشقی هم نیست چون با یک پرونده سروکار نداریم. علی القاعده انگیزه صددرصد همان امربه معروف و نهی از منکر است که آقایان گفتند به تذکر زبانی اکتفا نخواهند کرد. و حتی اگر این کار توسط ضد انقلاب انجام شده باشد تنها با چنین بهانه ای توانسته افراد عامل را به خدمت بگیرد.
پنجم- من حدس می زنم داعش در این زمینه نیز از خوارج ایرانی الگو بگیرد هم چنان که تاکنون در حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، حذف علوم انسانی و در یک کلام اسلام دستوری و تحمیلی از اقتدارگرایان ایرانی الگو گرفته است.
امید است که مردم مسئله را رها نکنند چون در این صورت هم مقامات قضائی سعی در پرده پوشی خواهند کرد و هم موضوع ریشه یابی و رسیدگی به این جنایت شامل مرور زمان شده به فراموشی سپرده می شود و تنها با پی گیری مردم است که به این رفتار داعشی پایان داده می شود.
من مغموم و غصه دار از فضای ناامنی که طرفداران قرائت خشن داعشی ایجاد کرده اند، خیره مانده ام به روبرو که همسرجان از نوشته آقای ابطحی می گوید به وزیرارشاد که توصیه کرده برای این که بیش از این بخش از روحانیت شیعه آبروی اسلام و مسلمین را نبرد خوب است برای ارشاد پدر وقت بگذارد. همسرجان سخت افسوس می خورد که امثال احمد جنتی با این عملکرد فاجعه آمیز هم خود را رسوای خاص و عام ساخته اند و هم پا جای پای روحانیت مسیحی قبل از رنسانس گذاشته، سخت ضد مذهب عمل می کنند!
یک تشکر ویژه هم دارد همسرجان از روزنامه نگاران ایرانی که نامه ای به همکاران روزنامه نگار خود در ترکیه در مورد کوبانی نوشته اند. خوب دقت دارد همسرجان ما و عملکرد همه فعالان مدنی را از انفرادی خویش می پاید و به آنان امتیاز می دهد!
وقت ما رو به پایان است من از حال و روزش می پرسم از سلامت سر و گردن و کمر و پا و دست و قلب مهربانش و از تأثیر روزه داری ها که دارد چهارساله می شود و او مثل همیشه اطمینان خاطر می دهد که همه چیز خوب است و جای نگرانی نیست و گر نگهدار من آن است که من می دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد!
می گوید یک نکته دیگر هم هست که باید یادآورشد: کاهش ۲۰ درصدی قیمت نفت نشانگر این است که محاسبات این بندگان خدا چقدر اشتباه بوده چون می گفتند تحریم نفتی قیمت نفت را بالا می برد البته فرمایشات دیگری هم داشتند که نفت ما جایگزین ندارد و تحریم ممکن نیست و تنگه هرمز را می بندیم و …
می گویم هرشب در خواب منی هرشب می آیی و آرام می روی. کاش می ماندی لااقل در این روزهایی که به کمکت و به آغوش گرمت نیاز داریم من و فاطمه و عارفه دلش برای صدایت تنگ شده و همه تو را می خواهند با تمام وجود و … می گوید من هم شما را خواب می بینم. خواب های خوش…
می گوید تمام می شود عزیزم چیزی نمانده چشم بر هم بگذاری عید است و سال نو و پایان آن هم زود می رسد. تمام می شود.
من به بزرگی روح او غبطه می خورم و افسوس می خورم برای کوچکی مغز و کوتهی عقل دشمنان کینه توزش که او را تنها برای زبان منتقدش به بند کشیده اند تا عبرت دیگران شود!
وقت ملاقات تمام است.