به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۳

خبر کوتاه بود: «اعدامشان کردند» شعر از هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)
«اعدامشان کردند» با صدای شاعر
خبر کوتاه بود:
«اعدامشان کردند»
خروش دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم خسته‌اش از اشک پر شد
گریه را سر داد
و من با کوششی پردرد اشکم را نهان کردم
«چرا اعدامشان کردند؟»
می‌پرسد ز من با چشم اشک‌آلود
عزیزم! دخترم!
آنجا شگفت‌انگیز دنیایی است
دروغ و دشمنی فرمانروایی می‌کند آنجا
طلا، این کیمیای خون انسان‌ها
خدایی می‌کند آنجا
شگفت‌انگیز دنیایی که همچون قرن‌های دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن آلوده است
در آنجا حق و انسان حرف‌هایی پوچ و بیهوده است
در آنجا دشمنی، آدمکشی، خونریزی، آزاد است
و دست و پای آزادی است در زنجیر
عزیزم! دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدام‌شان کردند
و هنگامی که یاران
با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ می‌رفتند
امیدی آشنا می‌زد چو گل در چشم‌شان لبخند
به شوق زندگی آواز می‌خواندند
و تا پایان به راه روشن خود با وفا ماندند
عزیزم!
پاک کن از چهره اشکت را، ز جا برخیز
تو در من زنده‌ای، من در تو، ما هرگز نمی‌میریم
من و تو با هزارانِ دگر
این راه را دنبال می‌گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادی است
و هر لاله که از خون شهیدان می دمد امروز
نوید روز آزادی است.

شعری درباره ی اعدام
برای روزنبرگ‌ها
تهران، ۳۰ خرداد ۱۳۳۲ 
هوشنگ ابتهاج (هِ . الف. سایه)
از مجموعه «یادگار خون سرو»
ویدئو با صدای شاعر: