اصلاح طلبان دولت و مجلس، از اسحاق جهانگیری و معصومه ابتکار گرفته تا محمدرضا عارف و محمود صادقی، به همه نشان دادهاند که نه میخواهند و نه میتوانند از فشار سرکوب و خشونت حاکمیت کم کنند. بلکه اگر معترض به بیهودگی و بیثمری کارنامه اینان اعتراض کند در خودی و ناخودی کردن گستاختر از محافظهکاران میشوند و در توجیه یکی از خشنترین سرکوبهای تاریخ ایران از هم سبقت میگیرند.
رأی ما حق شما نبود، استعفا دهید.
برای چه به اصلاحطلبان و روحانی رأی دادیم؟ برای آنکه دست از ماجراجوییهای خطرناک هستهای و منطقهای بردارند تا از زیر سایه تحریم و تهدید بیرون بیاییم. خود آقای روحانی گفت «چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد». بارها در مورد دخالتهای بیهوده در کشورهای منطقه هشدار دادیم که خرج میلیاردها دلار برای اجیرکردن مزدور و خرید چندمتر عمق استراتژیک برای کشور ما امنیت نخواهد خرید. آن رشد کوتاه اقتصادی که با برجام بدست آمده بود، یکسره از دست رفت؛ چرخ زندگی مردم از چرخیدن باز ایستاد، و حالا وقتی نان شب نیست، یعنی امنیت اقتصادی نیست، یعنی امنیت نیست.
نمایندگان و منتخبین ما یا نخواستند جلوی این سقوط را بگیرید یا نمیتوانستند. اگر نخواستند که شریک جنگسالاران و همکاسه همان دزدانی هستند که ازین سقوط سود میبرند، اگر نمیتوانستند استعفا میدادند!
قرار بود مجلس به رأس امور بازگردد. که منتخبین ما دست نظامیان و سپاهیان را از دخالت در سیاست و اقتصاد و زندگی ما کوتاه کنند. که نهادهای غیرانتخابی برای نان شب ما و زندگی روزانهمان تصمیم نگیرند. که نهادهای خصولتی بی اجازه ما هر چه میخواهند از خزانه بودجه برداشت نکنند. که با فساد و تقلب و جعل مبارزه کنند. اما نظامیان و دخالتکنندگان به دخالت در امور مختلف ادامه دادند، نهادهای غیرانتخابی هر چه خواستند کردند، یک قانون جهانی ضد پولشویی را هم نتوانستند تصویب کنند، و معلوم شد که اگر جاعل مدرک و مقاله خودی باشد یا فساد به جیب فرزندان و فامیل برود اشکالی ندارد.
نمایندگان و منتخبین ما یا نخواستند این چرخه فساد و قدرت را بر هم زنند، یا نتوانستند. اگر نخواستند که شریک فساد و چپاولگریاند. اگر نمیتوانستند، استعفا میدادند!
خیال ما بر این بود که فضای امنیتی کشور باز میشود. دانشجویانی که ستارهدار شدند یا به زندان رفتند به دانشگاه برمیگردند. قرار بود اگر کارگری به خاطر حقوق عقب ماندهاش اعتراض کرد، به زندان نیفتد. اگر معلمی به خاطر حقوق صنفیاش به خیابان آمد، سرکوب نشود. خود روحانی گفته بود «هر کس به خیابان بیاید خس و خاشاک و آشغال نیست». اما کارگران را به زندان انداختند، با آمبولانس به دانشگاه میروند و دانشجورُبایی میکنند، برای فعالان صنفی احکام امنیتی میبرند و هزاران معترض به درد آمده را اتوبوسی دستگیر میکنند. برای ما مردم و نامردم تعیین میکنند و همه را اغتشاشگر و آشوبگر میخوانند در حالی که لباس سرکوبگران را میپوشند و دم از لزوم اتحاد با آنها میزنند.
ما رأی دادیم چرا که روحانی میگفت «من حقوقدانم و سرهنگ نیستم». چرا که به سرهنگ تیکه گازانبری میانداخت. حالا تهدید میکند که دوربین به اندازه کافی هست و معترضان را شناسایی خواهد کرد. معترضان را به رگبار گلوله بستهاند و خون صدها نفر را در عرض پنج روز به زمین ریختهاند. رأیی که ما دادیم برای صلح و همزیستی بود. برای حق شهروندی و اعتراض بود. برای پایان خشونت و سرکوب و جنایت بود.
اصلاح طلبان دولت و مجلس، از اسحاق جهانگیری و معصومه ابتکار گرفته تا محمدرضا عارف و محمود صادقی، به همه نشان دادهاند که نه میخواهند و نه میتوانند از فشار سرکوب و خشونت حاکمیت کم کنند. بلکه اگر معترض به بیهودگی و بیثمری کارنامه اینان اعتراض کند در خودی و ناخودی کردن گستاختر از محافظهکاران میشوند و در توجیه یکی از خشنترین سرکوبهای تاریخ ایران از هم سبقت میگیرند.
رأی ما حق شما نبود، استعفا دهید.