به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۹۸

بیکار بود، اعتراض کرد، جوابش گلوله بود؛

روایتی از پایان زندگی یکی از قربانیان اعتراضات
«چند سال پیش با جمعی از دوستانش رفته‌ بودند پیاده‌روی کوهنوردی دسته‌جمعی، جایی دوربین صداوسیما رفته بود سراغ او و حلقه دوستانش و خبرنگار از او پرسیده بود چرا آمده‌اید به این برنامه کوهپیمایی؟ حمید لبخند زده و گفته بود از بیکاری. این پخش هم شد. راست می‌گفت چند سال بود بیکار شده بود و بیکاری کلافه‌اش کرده بود. یکشنبه رفته بود حسین‌آباد کرج تا بگوید او هم حق دارد کار داشته باشد، رفته بود تا به فقر، گرانی، بیکاری و حکومت فاسد اعتراض کند. با یک گلوله جواب را دادند. جانش را گرفتند تا دیگر اعتراضی نداشته باشد.

این روایت یکی از دوستان «حمید رسولی»، جوان ۳۲ ساله‌ای است که روز یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۸، ساعاتی از یک شب پر التهاب گذشته جانش را بر سر پرسش از حقی که از او سلب شده بود گذاشت.
آقای رسولی یکی از معترضانی بود که یکشنبه شب در حسین‌آباد مهرشهر کرج تجمع کرده بودند تا به محرومیت و تبعیض و فقر اعتراض کنند. تجمع مردم با حمله ماموران امنیتی و انتظامی خیلی زود به خشونت کشیده شد. خشونتی که معنایش آن شب در حسین‌آباد گلوله بود در برابر شعار و نخستین قربانی‌اش حمید رسولی.
بنابر آمار سازمان عفو بین‌الملل در سرکوب اعتراضات مردم کرج دست‌کم ۴ تن جان باخته‌اند. ایران وایر نیز پیشتر در گزارشی آماری نام دو تن از این چهار جان‌باخته را اعلام کرده بود. اکنون به نام‌های «مهدی پاپی»، ۳۱ ساله که یکشنبه شب در فردیس کرج و «شهرام معینی» ۴۴ ساله که روز شنبه در کرج هدف قرار گرفته و جان‌ باختند باید نام حمید رسولی را هم افزود.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
یک منبع در وزرات کشور ایران پیشتر افشا کرده بود که جمع‌بندی گزارش‌های فرمانداری‌های سراسر کشور مشخص کرده است که تا ظهر روز دوشنبه ۲۷ آبان ۲۰۰ معترض در جریان سرکوب اعتراض‌ها جان باخته‌اند. رادیو فردا نیز در گزارشی نوشته است که با جمع‌بندی اطلاعات موثق به این نتیجه رسیده است که تا روز چهارشنبه ۲۹ آبان، دست‌کم ۱۳۸ نفر در ۳۱ شهر ایران در جریان اعتراضات جان باخته اند.

این آمار اما عموما درباره آن‌ها که در این اعتراضات جان باخته‌اند چیزی بیشتر از یک نام به ما نمی‌گویند. ما درباره قصه این آد‌م‌ها تا پیش از آن دقیقه‌ای که گلوله‌ای به زندگی‌شان پایان داد چیز زیادی نمی‌دانیم. قصه‌ای که شاید برای ما آشکار کند آن‌ها که در شهریار مامور مسلح در حال تیراندازی را تعقیب می‌کردند چگونه به نقطه چنین بی‌پروای دست از جان شستن رسیده‌اند. قصه‌ای که شاید به ما بگوید آن‌ها که در مریوان در خیابانی که ساعاتی بعد به رنگ خون درآمد چگونه چنین بی‌هراس چشم در چشم مرگ دوخته و بی‌توجه به رگبار گلوله‌ها، خیابان را تسلیم نمی‌کنند؟
حمید رسولی که در خانه او را حمیدرضا صدا می‌کردند، قصه ای کوتاه دارد. قصه‌ای برای ۳۲ سال که سال‌های پایانیش، آن‌چنان که دوست حمید می‌گوید با تلخی عمیق ناشی از بیکاری، نداری و نومیدی همراه بود: «حمید فوق دیپلم مکانیک داشت. با همین مدرک چند سالی هم در یک کارخانه کار می‌کرد و کارش که تثبیت شد ازدواج کرد. اما چند سال پیش دوباره بیکار شد. نمی‌دانم شاید کارخانه ورشکست شد، به هرحال حمید‌رضا بیکار شد و این خیلی اذیتش می‌کرد.»
بیکاری که این اواخر او را به فکر مهاجرت انداخته بود. به دوستانش گفته بود اینجا قرار نیست چیزی عوض شود. این‌ها اصلا مساله‌شان ما نیستیم. شاید جای دیگری بتوانیم زندگی داشته باشیم. چیزی که این‌جا از آن محروم بودیم: «این تظاهرات امیدی در او زنده کرده بود. شاید فکر می کرد بتوان تغییری ایجاد کرد، بتوان حکومت را مجبور کرد به تغییر تن بدهد یا تغییرش داد.»
حمید رسولی متولد قزوین است و اصالتا لُر است. خانه قدیمی پدر و مادری‌ حمید در طالقان است. اما مدتی هم در قزوین بودند و چند سالی هم در کرج زندگی کردند. پدر و مادر حمید البته در سال‌های اخیر به قزوین برگشته بودند اما حمید و همسرش مقیم کرج شده بودند، جایی که سفرش تمام شد: «سفرش اینجا تمام شد. اما پیکرش را به قزوین بردند و همان‌جا خاک کردند.»
پیکر حمید رسولی را با این تعهد که درباره علت مرگش چیزی نگویند و در مراسم خاکسپاری و تعزیه‌اش شعاری داده نشود روز سه‌شنبه صبح تحویل خانواده‌اش می‌دهند و همان روز در قزوین خاکسپاری انجام می‌شود. اجازه داده‌اند در حسینیه به عنوان درگذشته برای او مراسمی هم بگیرند و البته ماموران امنیتی در مراسم خاکسپاری و تعزیه حضور داشته‌اند.
یکی از پسرهای فامیل در جریان خاکسپاری عصبانی می‌شود و چیزهایی می‌گوید اما همین هم از سوی ماموران امنیتی تحمل نمی‌شود: «ماموران او را به گوشه‌ای کشانده و خیلی با خشونت ضرب و شتمش کردند. وحشی شده‌اند و هیچ ملاحضه‌ای ندارند. پسر جوانی را که به بیکاری و فساد و ستم معترض بوده‌اند و کاملا بی‌دفاع و بی‌سلاح، زده‌اند کشته‌اند و اکنون هر کسی بگوید چرا؟ مجازات می شود. خُب فاشیسم هم همین بود.»
اکنون با اختلال در ارتباطات اینترنتی، عملا خبررسانی در مورد آن‌چه این روزها در ایران می‌گذرد بسیار دشوار شده است. سایت نت‌بلاکز که در مورد وضعیت اینترنت در جهان گزارش می‌دهد، خبر داده است که با رسیدن به بامداد بامداد پنجشنبه ۳۰ آبان،قطعی تقریبا کامل ارتباط اینترنتی ایران با جهان از ۱۰۰ساعت گذشت. به گفته همین وب‌سایت، سطح دسترسی اینترنتی در ایران در ساعتی که آن‌ها گزارش کرده‌اند به حدود ۵ درصد رسیده است.
شورای امنیت کشور به ریاست وزیر کشور از عصر ۲۵ آبان برای جلوگیری از ارسال خبر، ویدیو و تصویر از اعتراضات به رسانه‌های خارج از کشور و شبکه‌های اجتماعی، دستور قطع تقریبا کامل اینترنت را صادر کرد. دستوری که هنوز ملغی نشده است و راه را بر شنیدن روایت‌هایی بسته است که به یادمان می‌آورد آن‌ها که در اعتراضات مقابل گلوله‌ها ایستادند و جان باختند، تنها نام‌هایی نیستند برای از یاد بردن که انسان‌هایی بودند صاحب روایت‌هایی برای به یادآوردن.

شاهد علوی - اختصاصی ایران وایر
برگرفته از خبرنامه گویا