به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۹۸

تأملاتی در «جنبش جوان و بی‌رهبر» اعتراضات ایران

رسول نفیسی / رادیو فردا 
سرنوشت نافرمانی مدنی ۲۵ آبان هنوز معلوم نیست، ولی با توجه به تواتر این طغیان‌ها و کم شدن فاصله آن‌ها با یکدیگر و نیز رادیکال‌تر شدن شعارها و تخریب‌ها می‌توان گمانه‌هایی زد درباره وضعیت بحرانی رابطه دولت - ملت و سیاست داخلی و خارجی بحران‌زای نظام جمهوری اسلامی.

۱. طغیان و تظاهرات خیابانی در رابطه ملت-دولت نهادینه شده است. در کشوری که هیچ نوع دیالوگی بین دولت-ملت برقرار نیست و قرار هم نیست برقرار شود، مردمِ ناامید با آتش زدن و تخریب آنچه دولتی می‌نماید و شعارهای تند و آتشین حرف خودشان را می‌زنند. متقابلاً دولتی که به طور ارگانیک و سازمانی اساس کار را بر ارعاب گذاشته و هیچ نقدی را جدی نمی‌گیرد، با خشونت برهنه با مردم روبه‌رو می‌شود. دیالوگ از سطح مبادله سنگ‌پاره با گلوله بالاتر نمی‌رود.

۲. نظام جمهوری اسلامی از قبل نامشروعیت خود را در جهان مدرن پذیرفته است. این نظام، به‌ جای شرکت در بازی، اصول بازی را قبول ندارد. به قول برشت، «ملت از دولت ناراضی است، ملت را منحل کنید.» بر این اساس، محکومیت در انظار جهانی یا انظار ملی برای این رژیم ارزش واقعی ندارد چون از جهانی تجریدی و بیگانه به بساط تجدد و سیاست و رفاه مردم می‌نگرد.

۳. مفهوم زمان در ذهن رهبران جمهوری اسلامی با مفهوم رایج آن به کلی متفاوت است. جمهوری اسلامی از انتظار و طولانی شدن زمان انتظار واهمه‌ای ندارد چون، از لحاظ مسلکی، بیش از هزاره‌ای است که در انتظار ناجی شب را به روز می‌رساند. بنابراین، از وقایع جاری واهمه‌ای ندارد، چون نهایتاً، از دیدگاه این نظام، حال که اولین سنگر پس از هزاره‌ای فتح شده است، باید با صبر حتی در انتظار تبدیل کاخ سفید به حسینیه بود.

باید «فرهنگ سازی» کرد و همین است که بعد از چهل سال آرام آرام کتب درسی را کلاً از لوث فرهنگ ملی می‌زداید. عجله کار طالبان و داعش است که مفهوم زمان هزاره‌ای را درنمی یابند. این قول منتسب به بنیانگذار این رژیم است که «سربازان من هنوز به دنیا نیامده اند»، و این در سال اول انقلاب اظهار شده است.

حالا با وجود این‌که دنیای اطراف این رژیم در حال فرو ریختن است و آن «سربازان» عمدتاً یاغی بر رژیم از آب درآمده‌اند، نظر هزاره‌ای آیت‌الله‌های کهنسال تطور و تغییر نمی‌پذیرد. به نظر آنان، در آینده و در ساحتی تخمین‌ناپذیر، همه‌چیز مطابق تفسیر آنان از جهان در خواهد آمد. به همین دلیل آنان صدای طغیان را نمی‌شنوند. عده‌ای از «اراذل و اوباش» و مقداری «خس و خاشاک» می‌خواهند به چالش نظام الهی برخیزند؟ شکست آنان محتوم است.

۴. نظام جمهوری اسلامی الگوریتم‌هایی خلق کرده که خاص خود اوست و فرار از آن ممکن نیست. آقای خامنه‌ای در واکنش به جنبش سبز گفت که او با «گردن‌کلفتی» میانه خوشی ندارد. «مملکت قانون دارد» و با به هم زدن نظم و بی‌قانونی که نمی‌شود خواست قانونی داشت. شکایات خود را ببرید به سازمان‌های مربوط (شورای نگهبان و غیره).

همین نظر را درمورد شورش اخیر عراقی‌ها ابراز کرد. با بی‌قانونی نمی‌شود کار را پیش برد. از آنجا که «قانون» در ذهن آقای خامنه‌ای مترادف با «مقدس» است و نقض قانون از طرف مردم طغیان علیه مقدسات است (ولی برای ولی فقیه ایرادی ندارد چون او خود شارع است). بنابراین، هر نوع مبارزه از اصل محکوم است و اگر به قتل و نهب منجر شود که خاطیان یاغی و باغی علیه امر مقدس محسوب می‌شوند. بنابراین، هر نوع مقاومتی گناه است و امکان نافرمانی مدنی در این نوع برداشت از امر مقدس ممکن نیست.

۵. به این حساب، مردم وظیفه‌ای جز متابعت ندارند. انتخابات هم به لحاظ فشار «آقایان روشنفکران» و چشم‌ و هم‌چشمی با کشورهای دیگر و غیره ناگزیر است، ولی لزومی ندارد که مطابق قواعد بازی جهانی باشد. قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه همه لمعاتی از قوه قاهره فقیه است.

۶.هیچ کاری نمادین‌تر از انتقال مجلس از ساختمان سنتی و تاریخی آن به این هرم سنگ و سیمانی جدید نیست. این هرم «خیمه» است. خیمه بدویان صحراگرد که محل رایزنی با رئیس قبیله بود. مجلس محل اجلاس نمایندگانی بود که قرار بود مشروعیت‌شان را از مردم اخذ کنند. خیمه‌نشینان قرار است بر گرداگرد «عمود خیمه» (لقبی که یکی از آقایان به خامنه‌ای داد) چمباتمه بزنند و اگر سؤالی کرد، جواب بدهند و اگر مشورتی خواست، مضایقه نکنند.

وضعیت حاضر و جنبش ۲۵ آبان

۱.به نظر می‌رسد یکی از ویژگی‌های جنبش مدنی در ایران شورش‌های بدون سازمان و رهبر باشد. در شورشی که در سال‌های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ صورت گرفت، نهایتاً سازمان وسیع ولی غیررسمی سلسله‌مراتب روحانیون حکومت را از آن خود کرد. ولی با الهام از همان شورش، نظام جدید شانس بقا به جنبش‌های خودبه‌خودی نمی‌دهد و آن‌ها را «در نطفه خفه» می‌کند. به همین دلیل در چهل سال گذشته ما شاهد توفیق این‌گونه جنبش‌های مدنی نبوده‌ایم.

۲.شورش‌ها خودبه‌خود و پرانرژی و بدون تعیین هدفی خاصی آغاز می‌شوند. شعارها نوع برگردان شعارهای حکومتی‌اند و به نفرین و دشنام ختم می‌شوند.

۳.به نظر می‌رسد که سرنگونی کل نظام در تهِ ذهن تظاهرکنندگان باشد. اگر چنین است، باید دید که در برخوردهای قبلی چه مقدار پیشرفت در این زمینه حاصل شده است. رژیم در چه شرایطی به رفتن خود تن می‌دهد؟

۴. با توجه به نظر آقای خامنه‌ای، که یک قدم عقب‌نشینی مساوی است با قدم‌های سریع دیگر و سقوط رژیم و قتل عام آخوندها، چه مقدار نیرو لازم است تا رژیم به برداشتن همان یک قدم اول مجبور شود؟

۵. آیا می‌توان آن یک قدم را مثلاً انتخابات آزاد یا کنار رفتن خامنه‌ای یا درخواست تغییر کیفی قانون اساسی و از این قبیل دانست؟ هرکدام از این قدم‌ها از نظر خامنه‌ای مساوی است با پایان کار رژیم. چگونه می‌توان ایشان یا مراکز قدرت دیگر را قانع کرد که راه‌حل‌های میانی هم وجود دارد؟ آیا اصولاً همچو راه‌حل‌هایی وجود دارد؟

۶. کاملاً واضح است که این جمعیت جوان شورشی راه‌حل‌های میانی را نمی‌پذیرد. از این بدتر، چه کسی از رژیم و چه کس یا کسانی از شورشیان دور میز مذاکره خواهند نشست؟ در شرایط فعلی، طرفینِ درگیر منکرِ هر نوع مشروعیت طرف دیگرند.

۷. باتوجه به تجربه کشورهای مشابه، سمت‌گیری عنصر نظامی با شورشیان برای توفیق آنان ناگزیر است. کدام رهبر ارتشی یا سپاهی چنین خطری خواهد کرد در شرایطی که جنبش جوان و بی‌رهبر است؟ معمولاً عنصر ماجراجو و جاه‌طلب در این میان سر بر خواهد آورد؛ البته در شرایطی که شورش ادامه یابد و حداقلی از امکان موفقیت در دورنمای معادله خشونت به چشم بیاید.

۸. تکرار این شورش‌ها خسارت بالایی به مشروعیت نظام وارد خواهد کرد، هرچند علی‌الاصول رژیم هنوز هم به شکل یک کشور یاغی خود را بی‌اعتنا به جهان و مردم ایران می‌نمایاند. ولی رژیم چه قدم‌هایی می‌تواند بردارد؟ تحت چه شرایطی؟

یادداشت‌ها آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیستند.