به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۸

خیزش مردمی در ایران،

معرکه‌های تکراری در خارج از کشور، مسعود نقره‌کار
معرکه اول

با هر خیزش مردمی در داخل کشور، اصلاح طلبان حکومتی درخارج از کشوربه میدان جنگ روانی علیه مخالفان حکومت اسلامی فراخوانده می‌شوند تا کمبودهای سرکوب حکومتی را جبران و مخالفان حکومت اسلامی را درداخل وخارج از کشورمرعوب کنند.

این افراد و جریان‌ها وظیفه طهارت حکومتی را به عهده دارند که بند ناف‌اش به جفت خشونت و کشتار بند است. در رابطه با خیزش مردمی اخیر اینان که خود در زمرۀ خشونت آفرینان حکومتی بودند و هستند، تلاش می‌کنند مردم میهنمان، به ویژه جوانان سرزمینمان و نیز جریان‌های سیاسی مخالف رژیم اسلامی و یا کشورهای دیگر را عامل بروز خشونت در میهنمان معرفی کنند و کشتارمردم توسط حکومت اسلامی را" خشونت مشروع" و "خشونت قانونی" ازسوی حکومت اسلامی جا بزنند، آنهم حکومتی که آشکارا مبلغ خشونت به ویژه "خشونت مقدس" بوده وکشتارهای بزرگی را مرتکب شده است. 

اصلاح طلبان حکومتی اما به روشنی می‌دانند اگر جوانان سرزمینمان در مواردی نیز دست به خشونت برده‌اند دلائل خشم نهفته‌ای که آن‌ها را در مقاطعی بسوی اعمال خشونت کشانده، چیست و کیست. حکومت اسلامی، حکومتی توتالیترِ و شیعی، حکومتی سرکوبگر و ضد دمکراتیک در بروز خشمِ منجربه خشونت در میان مردم نقش اساسی و اصلی داشته ودارد.

یکی ازعواملی که فرصت این نوع مردم فریبی‌ها و در نتیجه تحکیم بیشتر حکومت اسلامی را به اصلاح طلبان حکومتی در خارج از کشور، و نیز در داخل کشور داده فقدان شناخت واقعی و همه جانبه مردم، به ویژه جوانان از پدیدۀ خشونت است. متاسفانه جامعه شناسی، روانشناسی فردی و اجتماعی و حوزه‌های مختلف علوم سیاسی به پدیدۀ خشونت، به ویژه خشونت‌های سیستماتیک حکومتی و راه‌های مقابله با آن کم توجهی کرده‌اند.

تجربه شده است که با پدیده، یا گفتمان (دیسکورس) ِ خشونت برخورد انتزاعی کردن راه به جائی نبرده است. اگرقرارشود به تعریف جامع و وسیع از" خشونت"، علل و انواع مطرح شده و مورد بحث اتکا شود، هیچ موجود زنده و نهاد و ارگانی نخواهید یافت که به نوعی اعمال کنندۀ خشونت نباشد. شناخت دقیق وواقعی خشونت، علل، انواع و راهکارهای کاهش یا زدایش آن ضروری ست مبنی براینکه خشونت ویرانگر فیزیکی دولتی، سیستماتیک و سازمان یافته را زیرسایه نبَرَد. برای نمونه مقایسه خشونت حکومتی و سیستماتیک با "خشونت"ِ عدم پرداخت مالیات حتی به یک دولت مدرن و یا با " خشونت " تضییع پاره‌ای از حقوق شهروندی شهروندان، و یکسان نمائی آن‌ها نادرست وتوجیه گرانه است. خشونت‌های فیزیکی حکومتی و سیستماتیکی که فشارهای روانی، ضرب و شتم فیزیکی، نقص عضو و قتل و کشتار پیامد دارند را در کنار خشونت‌های دیگر قرار دادن و یکسان پنداری کردن، گاه توجیه جنایت از آب در خواهد آمد.

نکته دیگری که در رابطه با پدیده خشونت، مورد توجه اصلاح طلبان حکومتی جنگ افروزِآشنا به جنگ روانی ست، این است که وقتی- حتی مثلا" نواندیشان شان- از خشونت سخن به میان می‌آورند، به ویژه آنجا که پای خودشان در میان باشد، تعبیر خاص از خشونت مطرح می‌کنند و تنها یک سوی ماجرا، یعنی آنسوئی که به سود خودشان می‌پندارند را می‌بینند. برای نمونه دربارۀ خشونت دولتی، سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی به امر چگونگی توقف، دفع و مقابله با این نوع خشونت‌ها نمی‌پردازند و آن را روشن نمی‌کنند، و نگاهی دقیق به مفاهیم و حد ومرزهای خشم، پرخاشگری، زور (فورس)، خشونت مشروع، و به ویژه پدیده " دفاع از خود" به عنوان عملی اخلاقی، شهروندی و حقوق بشری نیزنمی اندازند.

 اصلاح طلبان حکومتی دربهترین حالت برای پیشبرد و انجام وظیفه به برخورد انتزاعی، موعظه، پند و اندرز و شعاردادن و ارعاب مخالفان روی می‌آورند. اینان به عمد فراموش می‌کنند که برخی‌شان حتی در دعواهای حکومتی با جناح دیگر دست به خشونت برده‌اند، مثل ضرب و شتم طرف مقابل، دست زدن به اعتصاب غذا، پرخاشگری و خشونت‌های قلمی و زبانی و روانی و.... پرسش این است این جماعتِ " ضد خشونت" این روش‌ها و رفتارهای خشونت آمیز و ورودشان به چرخه خشونت را چگونه تعریف می‌کنند و توضیح می‌دهند واین اعمال کجای تعریف و برداشت اینان از خشونت قرار می‌گیرد. 

آیا خشونت نسبت به زنان و مخالفان، عربده کشی و پرخاشگری و اعتصاب غذا تا حد مرگ، به عنوان یکی از رفتارهای خشونت آمیز، معرف شخصیت برخی از این افراد است؟. آیا از طرف اینان اعتصاب غذا تا حد مرگ به عنوان عملی خشونت آمیز، توصیه و یا تقبیح می‌شود؟ در چرخه مورد نظراین افراد" دفاع از خود" کجا قرار می‌گیرد؟ اصلن جائی دارد؟ قربانی خشونت حق دفاع از خود را دارد یا نه؟

آنچه جای تردید نیست و این دست معرکه گیران هم می‌دانند، و دربحث خشونت نیزمی باید در نظر داشت این است که حکومت اسلامی یک حکومتِ دینی - شیعی ست و واضح و مبرهن است که با سلام و صلوات، در یک صبح بهاری همراه با بدرقه وزش نسیم صبحگاهی و آواز پرندگان نخواهد رفت. 

درمبارزه با چنین حکومتی مبارزه مسالمت آمیز و گذر مسالمت آمیز معنی‌اش موعظه و انفعال و تسلیم در برابر اشکال کوناگون خشونت دولتی و دینی- شیعی نیست. مردم میهنمان، به ویژه جوانان دریافته‌اند که "دفاع از خود" با هدف توقف خشونت و جلوگیری از قربانی خشونت شدن، اقدامی اخلاقی، انسانی، شهروندی و حقوق بشری ست.

معرکه دوم
درحالیکه جان‌های عاشق و شیفته اما زجرکشیده در میهنمان در راه عدالت خواهی و آزادی و حقوق شهروندی‌شان پَرپَرمی شوند، در حالیکه جان به لب رسیدگان و رهبران اصلی مبارزات آزادیخواهانه و عدالت جویانه در خیابان‌های سرزمینمان به خاک و خون کشیده می‌شوند و یا در زندان‌ها و شکنجه گاه هابه عشق پیروزی مردم‌شان دلگرم و مقاوم و جسورانه ایستاده‌اند، در حالیکه عزیزانمان در ایران چشم یاری و یاری رسانی به ما دوخته‌اند، بخشی ازاپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور حریصانه به دنبال ساختن کلاه و ردای رهبری از تن پوشِ خونین آن عزیزان است. 
آنجا جان می‌دهند، اینجا این بخش از اپوزیسیون فرقه گرا می‌کوشد بگوید این منم که رستم بُوَد پهلوان!

نمونه فراوان است، که از میان آن‌ها به برخی از تظاهرات و اعتراض‌های اخیر در خارج کشورمی توان اشاره کرد.

طی هفته گذشته فرقه گرایان کوشیدند خیزش مردم میهنمان را مصادره کنند. آنان تمام انرژی‌شان را صرف کردند تا در تظاهرات و اعتراض‌های اخیرخشم واعتراض‌شان رانه برسرحکومت اسلامی ببارانند و فریاد کنند که بربغل دستی‌شان اعمال کنند و تلاش کنند بساط رو کم کنی فرقه‌ها و حزب‌ها و سازمان‌های رقیب را پهن کنند و حقارت خود بنمایانند. تاسف بار ترین ومضحک ترین راه و روش‌های تکراری این‌ها بوده‌اند:

۱- دعوا و بحث و جَدَل و شرط و شروط گذاشتن برسر"پرچم"، و بیچاره پرچم سه رنگی که هرکس رسیده با تحلیلی تجاوزکارانه وسط‌اش سوراخی حفر کرده و چیزجدیدی جای چیز قبلی گذاشته است، و برخی هم سوراخ بیگناه را به حال خود رها کرده‌اند. و تازه این یک سوی ماجراست، سوی دیگرمتولیان این پرچم سه رنگ شیرخورشید دارهستند، به ویژه سلطنت طلبان و مجاهدین خلق که همان رفتار طرف مقابل را دارند ومی گویند بقیه بی جا می‌کنند پرچمی دیگر می‌آورند، پرچم فقط پرچمی که ما می‌گوئیم. برخی از این تظاهرات اعتراض به رفتاروُحوش حکومت اسلامی نبود، نمایش جنگ پرچم هاو آوازه گری گردانندگان و پرچم بازان بود.

۲- شعارها هم حکایتی شده‌اند. کار به " زنده باد مرده ها" کشیده شده است، البته شاید هم حق داشته باشند، از اپوزیسیون زنده که آبی گرم نشده است شاید با نبش قبرو کمک طلبیدن از اموات تاریخی آبی گرم شود و مُرده‌ها به دادمان برسند. 

اگراپوزیسیونی- چه چپ، چه میانه و چه جمهوری خواه وسلطنت طلب و شاه پرست- به جای آینده چشم به گذشته داشته باشد خودش و دیگران راسرِ کارگذاشته است و بی تردید دردی از بی شمار دردهای مردم میهنمان را درمان نخواهد کرد.

از رنج و شکنج وخون عزیزان مان برای چهرۀ فرقه و حزب و سازمان وگروه مان، و برای خودمان، رنگ و لعاب دست و پا نکنیم. کمک و یار آن‌ها باشیم. همین!