به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، مرداد ۲۰، ۱۴۰۰

متن پیام دکتر پرویز داورپناه به مراسم یادبود سی اُمین سالروز قتل شاپور بختیار و سروش کتیبه (پاریس)

 شاپور بختیار؛ سیاستمداری که از همه چیز خود گذشت 

سی سال از قتل فجیع رهبر بزرگ نهضت مقاومت ملی ایران می گذرد.
روز ششم اوت ۱۹۹۱، فرستادگان جمهوری اسلامی، دکتر شاپور بختیار، آخرین نخست‌ وزیر نظام مشروطه‌ ی ایران، ادامه دهنده‌ ی ثابت قدم راه مصدق بزرگ و رهبر نهضت مقاومت ملی ایران و دستیار وفادارش سروش کتیبه را کشتند.

شاپور بختیار در کتاب «یکرنگی» مبارزات گذشته ی خود، و خواست ها و برنامه ی سیاسی خویش را معرفی کرده است. 

از یاد نبرده ایم که دکتر بختيار به روشنی مردم ايران را از «ديکتاتوری نعلين» بر حذر داشت و آن را به مراتب بدتر از ديکتاتوری چکمه دانست. اين توانايی دکتر بختيار در پيشگويی آينده مبدل به يکی از مهمترين جاذبه های او نزد طرفدارانش گشت.

دکتر بختیار در سخنرانی هايد پارک در شهريور ۱۳۵۸ گفت: «آنچه را که ما از نظر فرهنگ ملی در اعصار و قرون داشته ايم، موجب مباهات ماست. و اگر ما اين هويت ملی را از دست بدهيم، همه چيز خود را از دست داده ايم. ما بايد تکنولوژی غرب را قبول بکنيم، پيروی بکنيم، ياد بگيريم، ولی فرهنگ ملی خود را هم با تمام قوا حفظ کنيم. آنچه که در مملکت ما می گذرد يک بازگشت به قرون وسطی است. اگر آنهايی که به تکنولوژی و فرهنگ غرب ايراد می گيرند، اگر اين افراد واقعا از اين فرهنگ و تکنولوژی بيزارند، بهتر اين بود که به جای گرفتن طياره و به ايران آمدن، سوار الاغ و اسب و استر می آمدند. در هر حال اگر که تمدن غرب، اگر آنچه را که در چهارصد سال گذشته، مخصوصا، به وقوع پيوسته ما نمی خواهيم، من در پشت اين حرف، در پشت اين فکر، يک توطئه استعماری کاملا روشن می بينم. ... مقصود اين است که ما به تکنولوژی غرب نزديک نشويم، مقصود اين است که ما بتوانيم با همان افکار چهارصد سال قبل در يک دنيايی منابع طبيعی خودمان را بدهيم و به هيچ صورت وقتی که اين منابع تمام شد جز مشتی فقير و بيچاره نمانيم. اين است که می گويند غرب بد است، غرب چنين است، نبايد به سبک غرب رفت.»

دکتر بختيار شش ماه پس از سقوط دولتش در پاريس، در نخستين پيامی که به ايران فرستاد، از مردم درخواست کرد که در مقابل يورش نظام اسلامی به هويت ايرانی، مليت خود را بيش از پيش گرامی بدارند. او در بخشی از پيامش گفت: «از شما می خواهم که هر بامداد چنانکه ما هر روز در زندان عمل می کرديم، آهنگ جانفزای «ای ايران ای مرز پرگهر» را دستجمعی با فرزندان خود بخوانيد تا فراموش نکنيد از کجائيد و اطمينان داشته باشيد که ايران با نيروی لايزال مردم اين آب و خاک و لطف الهی حيات جاودانه دارد.» 

بختيار در برابر ملامت ها و اتهاماتی که از هر طرف او را هدف قرار داده بودند تنها پاسخی که داد اين بود: «اينکه گفته شود چرا نخست وزيری رژيمی را که بيست و پنج سال به قانون احترام نگذاشته بود قبول کردم سفسطه ی محض است برای اينکه وقتی من قبول مسئوليت کردم برای به کرسی نشاندن قانون بود و وقتی که دکتر مصدق قبول کرد نخست وزير همان پادشاه شود برای يک دگرگونی عظيم در مملکت بود. سعی کردم در آخرين دقايق وقتی هيچکس جرأت قبول چنين مقامی را نمی کرد قبول مسئوليت کنم و نهراسم از اينکه عده ای که امروز می دانيم چقدر از کرده ی خود پشيمانند مرا سرزنش کنند.» 

بختيار با روياروئی مستقيم با خمينی مشعل مقاومتی را بر افروخت که تا آخرين لحظات که بدست مأمورين جمهوری اسلامی بقتل رسيد برافراشته نگاه داشته بود. بختيار همانند مصدق ايمان و يقين داشت که « اين آتش هرگز خاموش نخواهد شد و مردم آگاه ايران اين مبارزه ی ملی را آنقدر ادامه خواهند داد که به نتيجه برسد » 

شاپور بختیار به راه نهضت ملی، به راه پدران فرهیخته‌ی مشروطیت، به راه مصدق بزرگ و به راه آزادی و استقلال ایران و حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش رفت و مردانه در راه کوشش بی‌پایان خود برای تحقق دموکراسی در ایران و ارج به پرچم سه‌رنگ به معنیِ حفاظت بی‌چون‌وچرا از تمامیت ارضی کشور ایستاد.

نام دکتر شاپور بختيار در راه مبارزه برای استقرار دموکراسی و آزادی در ايران هرگز نخواهد مرد.

 پاینده ایران

 دکتر پرویز داورپناه، جمعه ۱۵ مردادماه ۱۴۰۰ برابر با ۶ اوت ۲۰۲۱ــ دوسلدورف، سازمان های جبهه ملی ایران  در اروپا