سخنرانی خانم دکتر مهناز شیرالی
امروز دور هم گرد آمده ایم که یاد مردی را زنده بداریم که یکی از مهمترین چهره های سیاسی کشورمان بود.
مردی که در بدترین شرایط و در سیاه ترین دقایق تاریخ به نجات کشتی آب گرفته میهن شتافت و هرچند که نتوانست آنرا از غرق شدن برهاند، ولی تاریخ خواهد گفت که همه تلاشش را کرد.
پیش بینی روزهای امروز را کرده بود و گفت: «ای مردم ایران، پدرتان را در می آید»، و در آمد.
همو بود که گفت: «نعلین از چکمه بدتر است» و همان نعلین بود که کشورمان را باینجا کشاند.
همچون ناپولئون، بختیار معتقد بود که مرد سیاسی زمانی که رل خود را بازی کرد، باید به زیبایی از صحنه کنار رود. خودش را چنان کنار زدند که جان و دل ما را تا ابد سوزاندند.
قتل فجیعانه شاپور بختیار دوره سیاهی بود که دهها روشنفکر و مبارز ایرانی را بکام مرگی فجیعانه کشاند و همچنان ادامه دارد.
مردی استوار در عقاید خود
همانگونه که خودش درباره خود میگفت، بختیار بیش از هر چیزمرد مذاکره و همکاری بود. یک چهره سیاسی مدرن از آنها که نبودشان در سپهر سیاسی ایران همچنان احساس میشود. ما ایرانیها هنوز یاد نگرفته ایم که با یکدیگر کنار آمده و همکاری کنیم و با همه اختلافات، با همدیگر پیش رویم.
بختیار با وجود نگاه تیز و قضاوتهای سازش ناپذیرش بر روی افراد و یاران و همرزمان خود و لحظه ای از مذاکره و همکاری با آنها غافل ننشست و صحنه سیاسی را بخاطر انتقاداتی که از آنها داشت رها ننمود.
زندگی دکتر شاپور بختیار مرا بیاد این جمله معروف آبراهام لینکلن می اندازد که بعد از تصویب قانون لغو برده داری در کنگره امریکا ایراد کرد: «آیندگان خواهند گفت که من بهترین قانون دنیا را با بدترین نرمش ها در کنگره بتصویب رساندم».
سیاستمداران مدرن میدانند که در جهان امروز فقط با نرمش و مذاکره است که میتوان جلو رفت، و بختیار مرد مذاکره بود. او میدانست که باید با همین افراد پر از عیب و ایراد کنار بیاید و کار کند.
میدانست که کار گروهی (یا تشکیلاتی، بقول خودش) با کمال گرایی جور در نمی آید.
با وجود آنکه سواد و دانش خلیل ملکی را ارج می گزارد، انتقادش باو این بود که بلد نیست کار گروهی کند و با هم قطارانش کنار بیاید. به ظرافت گفته بود: «فقط مانده است که خلیل از ملکی انشعاب کند».
برخلاف ملکی، بختیار مرد مذاکره و همکاری بود، حتی با خمینی (اشاره میکنم به نامه ای که برای او نوشت و او را دعوت به دیدار کرد).
با تمام اختلافات و انتقاداتی که از استبداد پادشاهی داشت، زمانی که باو نقشی در خورداده شد، از قبول آن سر باز نزد، شاه را تنها نگذاشت و به کار مشغول شد، با آنکه میدانست امیدی به نجات کشور نیست.
بختیار از معدود چهره های سیاسی بود که فهمیده بود که حرکتهای دموکراتیک متداوم و آرام از بطن جامعه می جوشند و با رفرمهای یک شبه بجایی نخواهند رسید.
زندگی و مرگ شاپور بختیار درسهایی برای ما دارند که هنوز بررسی نشده اند.
۳۰ سال بعد از قتل بی رحمانه او، با خودم میگویم:
خوب شد که بختیار رفت و ندید چگونه کشور را به چین و روس فروختند و صدایی از کسی در نیامد.
چه خوب شد رفت و ندید که دریای خزر را از دست دادیم و آب از آب تکان نخورد، چگونه سر نوید افکاری ها و پویا بختیاری ها بر باد رفت، و اتفاقی نیافتاد.
خوب شد بختیار رفت و ندید که مردم ایران در سطلهای زباله بدنبال غذا میگردند، زنان کشورش برای لقمه ای نان به تن فروشی افتاده اند و به کودکان شان شبانه روز تجاوز میشود.
خوب شد رفت و ندید که جلگه حاصلخیز خوزستان را خشکاندند تا مردم تشنه لبش را به کوچ اجباری بکشانند و این خطه پربرکت را به اربابان چینی و روسی شان واگذار کنند.
خوب شد رفت و ندید که چگونه جمهوری اسلامی بچه کرد و طالبان و حشد الشعبی و داعش را در دامان پروراند تا به کشت و کشتار در منطقه بپردازند.
خوب شد که بختیار رفت و بدبختی ها و بی وطنی های امروز ما را ندید هر چند که همو بود که پیشاپیش این روزهای سیاه را به ما هشدار داده بود.
راهش پایدار
مهناز شیرالی
پاریس
۶ اوت ۲۰۲۱