حسن بهگر
هرازگاهی به مناسبتی مسئله جانشینی خامنه ای مطرح می شود و این بار احتمال توافق با غرب درمورد انرژی هسته ای و بیماری خامنه ای بدان دامن زده است .
شک نیست جستجوی جانشین برای خامنه ای دغدغه و نگرانی عمده رژیم است - هر روز شاهد جنگ رفسنجانی و مصباح یزدی برای کسب قدرت هستیم.- خمینی پس از کنارزدن منتظری دیگر جانشینی برای خود تعیین نکرد و اگر رفسنجانی به داد رژیم نمی رسید، در آن دورانی که هنوزنظام تثبیت نشده بود خطری جدی ج.ا. را تهیدید می کرد.
خمینی درحقیقت یک آنارشیست تمام عیار بود و اصلاً برایش مهم نبود پس از مرگش چه می شود، بگذریم که او کسی را لایق جانشینی خود نمی شمرد. علم کردن خامنه ای با جعلیات رفسنجانی و واسطه گری مشکینی نظام را نجات داد . اکنون گرچه داوطلب زیاد است ولی بازیگران عصر خمینی پا به سن گذاشته اند؛ برخی که اهل سیاست نیستند و به درد همان منبر و نماز جمعه می خورند و فقط دهان بازی دارند برای بلعیدن مال مردم . می ماند نسل دومی که به آقازاده ها ها معروف اند که برخی از آن ها هم با مردن پدرانشان (مانند عسکر اولادی) از اهن و تولوپ افتاده اند و دیگر تیغشان برش سابق راندارد ولی برخی هم مثل مجتبا که تا پدرشان حیات دارد امید ثمری دارند و فهرست نام هایشان دراز است. باوجودی که من شناخت کاملی از این الیگارشی حشرات الارض ندارم ولی نام هایی که به ذهنم می رسد عبارتند :
فرزندان علی خامنه ای - فرزندان هاشمي رفسنجاني و خانواده مرعشي - مصباح يزدي و بستگان او. فرزندان و بستگان احمد جنتي- فرزندان طبسي نايب التوليه مشهد خصوصاً ناصر واعظ طبسي- فرزندان دُري نجف آبادي- فرزندان آيت الله خزعلي-فلاحيان ( وزير سابق واواك) و برادر او حاج ابراهيم فلاحيان و فرزندان و بستگان. خاموشي- موسوي اردبيلي- فرزندان مهدوي كني – ناطق نوری و فرزندان آيت الله گلپايگاني مرجع تقليد.
در مجموع این آقا زاده ها نه جربزه ای از خود نشان داده اند و نه ابتکاری به خرج داده اند. در این میان مجتبا خامنه ای که متهم است در فجایعی مانند کهریزک و دیگر کشتارها دست داشته هم مقبولیتی ندارد، درست است که پشتیبانی سپاه و وزارت اطلاعات را ظاهراً تا وقتی خامنه ای زنده است دارد ولی این شرط کافی نیست. مصباح یزدی هم بعنوان پشتیبان نه پیش مردم جایی دارد و نه پیش ملایان ارج و قربی؛ سلطان شکر، زهرکامی است که زبده کارش فتوای قتل هاي زنجيره اي است. حکومت اسلامی نیازمند آخوندی است که با عوامفریبی این ملت را چند صباح دیگر به لب چشمه برده و تشنه برگرداند؛ آخوندی که گاهی به نعل و گاهی به میخ بزند و همه را سرگرم کند. آن سوی قضیه هم نبود مقبولیت مصباح یزدی در حوزه است. درمورد تحصیلات حوزوی او همان بس که وي پس از تحصيلات ابتدايي فقط هفت ماه در نجف به تحصيل حوزوي اشتغال داشته و با این اوصاف اگر بخواهد ادعایی بکند حضرات آیات و حجج از همین حالا باید عمامه شان را بیندازند به چاه مستراح .
شرایط فعلی و شرایط جهانی و داخلی اقتضا می کند که چرخ مملکت به روال سابق نچرخد و تحولی صورت بپذیرد و چه کسی بهتر از اکبر صلاحیت اینکار را دارد؟ بسیاری از مدعیان اپوزیسیون درخارج و داخل هم روی او سرمایه گزاری کرده اند و می گویند می تواند کشتی توفان زده جمهوری اسلامی را به ساحل نجات رهنمون شود و بگذارند ملت هم نفسی به راحتی بکشند.
گذشته از انتخاب نامزد بین بد و بدتر که مرتب جمهوری اسلامی برای مردم مطرح می کند و به سبک مالک دوزخ دایم مار غاشیه ای علم می کند که مردم به اژدها پناه ببرند، استدلال اینست که این رفسنجانی آن رفسنجانی سابق نیست (نمی دانم چرا بی اختیار یاد شریف امامی می افتم) .چرا؟ زیرا او می گوید که رهبری را باید شورایی بکنیم ، یادمان نرود که همین حرف دیگ طمع خیلی از ملایان را جوش می آورد؛ ( قبلاً می گفت باید رهبری را مشروطه کرد) حالا رفسنجانی از تعدیل حجاب دم می زند (احمدی نژاد هم می زد)؛ رفاه اقتصادی وعده می دهد( همه می دانند گرانی و تورم مهارنشده از زمان او شروع شد). می گوید فرهنگ که فقط حجاب و موسیقی نیست (لابد فکر تعزیه و روضه است) .او
درهمه موارد حاضر به سازش است از تعویض نام خلیج فارس تا رها کردن دفاع از بشاراسد نرمش بخرج می دهد ؛ دلبری است که دل از شیوخ امارات و حکام اروپا و آمریکا ربوده و ... خلاصه دردسرتان ندهم او تجسم« شعار بیزنس ایز بیزنس» است.
کیست که نداند بخشی از سایت های خارج کشور به مدد «یورو»هایی که توسط «دکتر» مهدی هاشمی بدستشان می رسد، به همه ندا می دهند که قتل های زنجیره ای و اینکه فلاحیان آدمکش میگفت من به رفسنجانی سنجاق شده ام را فراموش کنید . کیست که نداند پشت پرده سبزها و بنفش ها او بزخو کرده و مترصد فرصت است و دارد برای ما رقص هفت پرده می کند . هرچه خوبان دارند او به تنهایی در چنته دارد و برایتان آماده کرده است ؛ قرار است حزب کارگزاران نقش لیبرال بازی کند و موسوی نقش سوسیال دموکرات. بیچاره شاه که حزب مردم و ملیون درست کرد، اگر مشاوری مثل اکبر و نوکرانی مثل اصلاح طلبان داشت تا حال باقی مانده بود.
لاشه ی مهدوی کنی در بیمارستان برای آن به سردخانه منتقل نمی شود که می ترسند اکبر جای این مرده را در مجلس خبرگان بگیرد. خامنه ای و جنتی درمانده اند و کسی را ندارند، تازه جواب مجتبای نگران را چه بدهند؟ اگر اتفاق عجیب و غریبی نیفتد رفسنجانی از همه جهت آماده است. روابطش را با همه حفظ کرده است. بگویم که اگر صدام هم سقوط نکرده بود یکی از دوستان نزدیکش بحساب می آمد و پشتیبانی اش هم می کرد. همسایگان همه از او راضی، روابطش با عربستان سعودی زبانزد است و با کمک باجناق محترم زیباکلام گاهگاهی نیشی به جمهوری اسلامی می زند و ازجانب دیگر گوشه چشمی به امارات متحده عربی دارد و انگلیسی ها هم او را خیلی دوست دارند و سفرای این کشور برای دیدنش سر و دست می شکنند و او هم برای رضایت حاشیه نشین های خلیج فارس در قلب یک حکومت فاشیستی نشسته و ژست روشنفکری می گیرد که ایرانی های فاشیست از خلیج فارس دفاع می کنند ولی چون من مترقی و لیبرال هستم نمی کنم.
من که در کار اکبرشاه مانده ام، می گویند پسرش با رضاپهلوی دیدار داشته ولی خبر گریستن دخترش فائزه بر سرگور محمدرضاشاه که رسانه ای شد وهمه می دانند . همه کار می کند که خانواده اش سلطنتی بشود و چون از پهلوی تقلید می کند از دزدی شروع کرده است.
اما واقعاً امید به چه؟ با آمدن او تحولی صورت خواهدپذیرفت؟
باید ببینیم چه تغییری در دوره ی 36 ساله حکومت اسلامی پدید آمده است و از کجا به کجا می خواهد واقع شود . رژیم همواره وفاداری خود را به سنت های دست و پا بریدن و حجاب و غیره نشان داده است و رفسنجانی در رأس همه ی این امور بوده .او در هر جنایتی که رژیم مرتکب شده شریک بوده است. ایده آل او یک حکومت مقتدر اتوریتر است که مبلغانی هم مثل زیبا کلام دارد که وقتی تمجید از رضاخان قزاق می کند در حقیقت قربان صدقه اکبرشاه می رود.
تجربه نشان داده است او نه تنها وعده هایش را فراموش می کند نزدیک ترین دوستانش را هنگام گرفتاری از یاد می برد ، کرباسچی شهردار تهران یکی از آنهاست ؛ چیزی که هست او به ضرب پول و سخنان فریبنده مردم را گول می زند و براه می آورد حتا منتقدان دیروز خودش را امروز به متحدان خود مبدل کرده است . هم او بود که عزت الله سحابی را به سبب نوشتن یک نامه انتقادی هفت ماه در
زندان انفرادی حبس کرد و وقتی از او علت را پرسیدند صریح گفت:
- « رويش زياد شده بود، گفتم بگيرند رويش را كم كند. » هم او بود که در مورد بازداشت چهره هاي ملي مذهبي در گفتگو با خبرنگار لوموند گفت: - «ليبرال هايي كه اخيراً دستگير شده اند كساني بوده اند كه ماهيت جاسوسي پيدا كرده اند و از آمريكا دستور مي گرفته اند.» سرانجام اين رفسنجاني است كه كمر به قتل حاج احمد مي بندد و هم اوست كه بنا به اعتراف خود در كتاب عبور از بحران ، با حيله و نيرنگ خميني را وادار مي كند تا دولت بازرگان و نهضت آزادي و سپس بني صدر را ساقط كند. همين فرد محترم پس از فتح خرمشهر خميني را وادار مي كند تا به جنگ خانمانسوز ادامه دهد و خون سدها هزار جوان ايراني و عراقي بر گردن اوست. اثر انگشت او را در بسیاری از ترورها می توان یافت. قبل از نشستن او بر مسند رياست جمهوري است كه قتل عام زندانيان سياسي صورت مي پذيرد. و بالاخره اوست كه دارايي نفت ، اين ذخيره ي ملي را مانند گوشت قرباني ميان فاميل قسمت كرد. با آمدن رفسنجانی دوران طلایی 36 سال گذشته را ادامه خواهیم داد اما گروهی که کماکان آلترناتیو را درون حاکمیت جستجو می کنند، آمدن رفسنجانی را چنان آب و تاب می دهند که گویی قرار است تحولات عمده ای رخ دهد و تظاهر می کنند که انگارخودشان به رفسنجانی و کروبی و موسوی خط می دهند!؟ غافل از آن که بدینوسیله به توهمی دامن می زنند که هزینه اش بر عهده ی مردم است. مردمی که اعتماد خود را به تحول توسط یک آلترناتیو واقعی از دست داده اند کمتر گوش به تحلیل سیاسی می دهند و دنبال همین قصه ها می روند. امروز کشورهای بیگانه نیز مدافع همین خط هستند ولی نه از فرط هالویی ، به دلیل زرنگی و اینکه می دانند با که می توانند معامله کنند. سوم اکتبر 2014-آدینه، 11 مهر 1393 این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است |