به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۵

خرید کریسمس با طعم ترس


 آن‌سوی جهان، کریسمس با ترس از حمله‌های انتحاری همراه است و اینجا در راسته‌ای که از قدیم به راسته مسیحیان تهران مشهور بوده، با شادی و خنده کودکان در مواجهه با ویترین‌های رنگی. یلدا تمام نشده که شب تولد مسیح از راه می‌رسد و غلغله فروشگاه‌های خیابان میرزای‌شیرازی دوچندان می‌شود. مسیر باریکی که در پیاده‌روها مانده، پر می‌شود از بابانوئل‌ها و کاج‌های تزئین‌شده. 

فروشگاه‌ها مدام از جمعیتی که آمده‌اند تا خود را برای مهم‌ترین عید مذهبی مسیحیان آماده کنند پروخالی می‌شوند. ساندویچ‌فروشی طلایی، شیرینی‌فروشی طلایی، پوشاک روفه‌آ، مغازه‌های کریسمس‌فروشی و خصوصا اسباب‌بازی‌فروشی‌ها آن‌قدر شلوغند که جای سوزن‌انداختن نیست. 

رنگ سال؟ رنگ سال سبز است؛ رنگ خبرها، اما به سرخی خون آغشته شده. درست است که از دور این‌طور به نظر می‌رسد که این‌همه ولوله با بی‌خبری از حوادث تلخ جهانی در حوالی کریسمس همراه شده، اما از درون، مسیحیان ایران سوگوار فجایع برلین هستند و نگران اروپای ٢٠١٧ که از ترس چشم برهم نمی‌گذارد.  نوریک یکی از ارامنه پوشاک‌فروش این راسته است که اقوامش در اروپا و آسیای شمال‌غربی زندگی می‌کنند و به‌خاطر حملات تروریستی اخیر، کار عجیبی کرده: 

«چند شب پیش با پسرعمویم که در فرانسه زندگی می‌کند تلفنی حرف می‌زدم، از او دعوت کردم به ایران بیاید و یک مدتی مثلا تا نیمه ژانویه پیش ما بماند. در ایران مشکلات اقتصادی و فرهنگی وجود دارد، اما واقعا امن است. خودِ من اینجا بیشتر دوست مسلمان دارم و در آپارتمانی زندگی می‌کنم که فقط من غیرمسلمان هستم، بااین‌همه در این ٤٨سالی که از عمرم می‌گذرد، نه اتفاق بدی برایم افتاده و نه بی‌احترامی‌ای از کسی دیده‌ام». 

بابانوئل‌ها ایستاده‌اند و برف شادی از بالای ویترین روی سرشان می‌بارد، مغازه‌های قدیم راسته میرزای‌شیرازی در چند سال اخیر، با دکور تازه‌ای آمده‌اند تا نبض بازار را با فروش لوازم تزئینی و دکوری از آن خود کنند. جالب اینجاست که خریدوفروش بابانوئل و کاج‌های کریسمس به یک پدیده تازه در میان طبقه متوسط جامعه هم بدل شده و این روزها «دیوار» پر است از آگهی‌های عجیب‌وغریب درباره خریدوفروش لوازم کریسمس نو یا دست‌دوم. با شروع اولین روزهای زمستانی، اینجا پر می‌شود از مسیحی‌های تهران که آمده‌اند برای خرید سوروسات ژانویه. طلایی‌ها هم پر از مشتری می‌شوند؛ مشتری‌هایی که آمده‌اند شیرینی سفارش بدهند، مشتری‌هایی که آمده‌اند ژامبون بخرند و آنهایی که هر سال در آتلیه طلایی، یک عکس یادگاری می‌گیرند: 
«شنیدم سنت مسیحی‌هاس که ميان این عکاسی عکس میندازن. نه سه‌درچهارها، نه! عکس درست‌وحسابی با زن و بچه. خیلی هم خوب!» این را سوپرمارکتی همان راسته می‌گوید؛ مردی که به اعتراف خودش نیم‌قرن است با مسیحی‌ها مراوده اقتصادی داشته: «بسیار خوش‌قول و کم‌حرفن. ببین ما اینجا یک دفترچه حساب مشتری هم نداریم، چون همه‌چیز نقدِ نقد است». می‌گوید مسیحی‌ها اتفاقا بیشتر از مسلمانان به خوردن اهمیت می‌دهند منتها با این فرق که مزه و طعم برایشان خیلی مهم است و به‌همین‌خاطر معمولا خودشان غذاهای سنتی خود را تهیه می‌کنند؛ از شیرینی و نان گرفته تا ژامبون و سس. 

آوان، یکی از جوانان مسیحی خیابان لارستان که شاعر است، یادی می‌کند از این شعر منوچهر آتشی که گفته بود: «او با صلیب چوبی و دشنام دشمنان/ با کوه سرنوشت گلاویز بود و من... / من خود صلیب خویشتنم!» او می‌گوید که امروز در دنیا جنگ مذهبی نداریم، بلکه دعوای پول و قدرت داریم: «پیامبر ما مردی بوده که صلیب خود را با خود می‌برده، مردی بوده که مهربانی و لطفش حتی به پایین‌ترین قشرهای جامعه آن زمان ثابت شده، حالا چطور است که می‌خواهند مسیحیان را در زادگاه‌های خود بکُشند؟ 
وقتی که اخبار بمب‌گذاری یا حمله‌های تروریستی در اروپا را می‌شنویم، بیشتر از اینکه فکر کنیم یک مسلمان دارد یک مسیحی را می‌کشد به این فکر می‌کنیم که یک کافر دارد یک مؤمن را می‌کشد چون در همان لحظه که اینها در یک مرکز خرید بمب منفجر می‌کنند، ممکن است کنار یک مسیحی، یک مسلمان، یک یهودی یا یک بودایی هم باشد». آوان از سال ٢٠١٧ نگران است و می‌گوید همه مردم جهان باید بیش از هر چیز برای صلح دعا کنند چراکه تا وقتی که صلح نباشد، امنیت و آرامش نیست و باورهای مذهبی هم جایی ندارند: «باور مذهبی من یا شما وقتی معنا دارد که دوستانه با هم درباره آن حرف می‌زنیم، نه زمانی که روی همدیگر اسلحه نشانه می‌رویم».
شرق