گفتوگو
با دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
۲۵ خرداد ۶۰ جبهه ملی ایران را بهواسطه اعتراض به انحراف انقلاب از استقلال و آزادی و حاکمیت ملی سرکوب کردند.
انقلاب با هدف استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی، برچیده شدن فساد و اختناق صورت گرفت، ولی پس از پیروزی انقلاب کسانی قدرتمدار انقلاب شده و شروع کردند به اقتدارگرایی و انحصارطلبی، موجب دور شدن از اهداف انقلاب شدند. در واقع اینان اهداف و اصول انقلاب را به انحراف بردند. بهراهی که ملت ایران مقصودش از انقلاب آن نبود. بنابراین جبهه ملی ایران از همان روزهای پیروزی انقلاب با رفتارهایی انحصارگرایی به مخالفت و انتقاد برخاست. بیانیهها و مطالب نشریه پیام جبهه ملی، میتنگها همه مبیّن اعتراضات جبهه ملی ایران در آن مقطع است.
یک از نقاط عطف تاریخ حیات سیاسی جبهه ملی ایران و همچنین اعتراضات جبهه ملی ایران به انحصارگرایی حاکمیت، روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ است. در این روز جبهه ملی ایران از مردم دعوت کرد، برای اعتراض به مسائلی که در کشور میگذرد، در یک گردهمایی در میدان فردوسی حضور پیدا کنند و پشت سر آن یک راهپیمایی تا دانشگاه تهران انجام دهند. برای مقابله با این فراخوان هیأت حاکمه حکم ارتداد را برای جبهه ملی ایران صادر کرد که البته این حکم را مربوط به اعتراض به لایحه قصاص وانمود کردند در حالی که جبهه ملی ایران خواستار تجمع و راهپیمایی نه برای لایحه قصاص، بلکه چند مسئله مهم دیگر بود که لایحه قصاص یک جزئی از آن بود و البته آن را بزرگ کردند. برای اینکه با حربه ارتداد جبهه ملی ایران را از صحنه خارج کنند.
در آن روزها آنچنانکه در اعلامیههای مربوط به آن روز نیز وجود دارد. اعتراض اول جبهه ملی ایران به نبود آزادیها بود. جبهه ملی ایران مطرح میکرد که هدف از انقلاب برقراری آزادی و حاکمیت ملّی بوده است. اکنون با شرایطی روبرو هستیم (سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ ) که باز دوباره زندان اوین که قرار بود به موزه جنایت رژیم سابق تبدیل شود، دوباره پر از زندانی شده است. و معترضین، گروههای سیاسی و کسانی که انتقاد دارند دسته دسته به این زندان میروند. مطبوعات مجدداُ محدود شدند. از آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات خبری نیست. اعتراضهایی که نسبت به مجلس خبرگان که به جای مجلس مؤسسان قانون اساسی تشکیل شد و در حقیقت آن قانون اساسی مصوب که تضمین کننده حاکمیت ملّی و ساختار دموکراتیک نبود. یکی دیگر از مسائلی که ما بدان معترض بودیم؛ موضوع اشغال سفارت آمریکا بود که بر این باور بودیم که سیاست خارجی مستقل را تحت شعاع قرار داده است. تبعاتی که این بحران گروگانگیری ایجاد کرده بود، مهمترینش حمله عراق به ایران بود.
در پیش از ۲۵ خرداد از مهمترین اعترضهای جبهه ملی ایران ضمن اعتراض به نبود آزادیهای اساسی، اعتراض به تعطیلی دانشگاه بود. مسئله مهمی که جبهه ملی ایران بارها مطرح میکرد این بود که چرا بهعنوان انقلاب فرهنگی دانشگاهها باید تعطیل شود. این تعطیلی به زیان کشور و به زیان نسلی است که باید علم و دانش فرا بگیرند و باید برای ساختن کشورشان باید از این علم و دانش بهره بگیرند. سومین مسئلهای که جبهه ملی مطرح میکرد به تورم، گرانی، بیکاری بود بر این باور بودیم که این بحرانها ملت ایران را زیر فشار خود از بین میبرد.
اعتراض دیگر ما به لوایحی بود که دولت رجایی به مجلس داده بود. در این لوایح تنها لایحه قصاص نبود. یک لایحه بود لایحه بازسازی نیروی انسانی اسمش بود. براساس این لایحه قرار بود که بیشتر کارمندان عادی دولت که قبل از انقلاب در ادارات مشغول به کار بودند، از ادارات بیرون نماید و جای آنان افراد مورد نظر حاکمیت را سرکار بیاورند. لایحه دیگر احزاب بود. طبق این لایحه محدودیت برای احزاب و تشکیلات سیاسی (به عنوان رکن اصلی دموکراسی) ایجاد میکردند. لایحه دیگر لایحه بودجه بود. که با ردیفبندیهای بودجه و با تقسیم بودجه کشور مخالف بودیم.
یکی از آن لوایحی که دولت رجایی داد و جبهه ملی ایران با آن مخالفت کرد، لایحه قصاص بود. لایحه قصاص از دید جبهه ملی یک لایحه شرعی نبود. جبهه ملی ایران میگفت اگر این یک مسئله شرعی و دستور دینی است چرا آن را برای تصویب به مجلس میفرستید؟ اگر دستور شرعی نیست و میخواهید قانونی در مجلس به تصویب برسانید تمام نمایندگان، تمام حقوقدانان و صاحبنظران، احزاب و نیروهای سیاسی میتوانند درباره آن اظهارنظر کنند. مخالفت با این لایحه مخالفت با یک نظر شرعی به هیچ عنوان نمیتواند باشد. بنابراین اعتراض جبهه ملی ایران به لوایح دولت بود. پنج لایحه بود یکی از آنها لایحه قصاص بود. به هیج عنوان مخالفت با موضوع قصاص که موضوع شرعی بود، قلمداد نمیشد. به هیچ عنوان در هیچ یک از نوشتهها و بیانیهها به تنهایی لایحه قصاص مطرح نبود. همه جا سخن از لوایح غیر قانونی و غیر مردمی دولت بود.
در واقع کوشش جبهه ملی ایران این بود که از بیراهه رفتن مسیر انقلاب جلوگیری کند و انقلاب را در خط درست خود یعنی استقلال و آزادی، جمهوری و حاکمیت ملی بود سوق دهد. به همین مناسبت روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ از مردم دعوت کرد و دستگاه حاکمیت هم در نهایت شدت برخورد کرد و حکم ارتداد جبهه ملی ایران در همان صبح روز دوشنبه ۲۵ خرداد از رادیو و تلویزیون بهطور مکرر پخش شد.
تصمیمی که جبهه ملی ایران گرفت برای این گردهمایی، مقدماتی داشت از روزهای قبل این کار آغاز شده بود. در تاریخ ۹ خرداد در تیتر نشریه پیام جبهه ملی شماره ۷۴ راهپیمایی و میتینگ جبهه ملی ایران اعلام شد. بعد زیر این تیتر نامه دکتر مهدی آذر رئیس هیأت اجرایی جبهه ملی ایران خطاب به وزیر کشور منتشر شد؛ در آن نامه اذعان شده بود که جبهه ملی ایران بنا دارد روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ ساعت چهار بعد از ظهر یک راهپیمایی در تهران برگزار کند. گفته شد با وجود اینکه طبق قانون اساسی برگزاری راهپیمای آزاد است. ولی برای اینکه ما کاملاً در چارچوب قانون حرکت کرده باشیم، خواستاریم مجوز لازم برای این راهپیمایی صادر فرمایید. ده روز بعد یعنی در روز ۱۹ خرداد اعلامیه برای دعوت از مردم جهت راهپیمایی داده شد. البته به آن درخواست (به وزارت کشور) هیچ پاسخی داده نشد.
روز ۱۹ خرداد جبهه ملی ایران در بیانیهای خطاب به مردم شرافتمند و مردم آزادیخواه ایران نوشت که انقلاب بزرگ ایران که برای نابودی استبداد، از بین بردن وابستگی و برچیده شده بساط رژیم فاسد صورت گرفت، اکنون از هدفهای اصلی خارج شده است. بنابراین از مردم خواست که اعتراض به گرانی، تورم، بیکاری، نا امنی و بسته بودن دانشگاه، عدم رعایت آزادیها، تجمع کنند و بهنظرات جبهه ملی ایران نیز گوش بدهند. دو روز بعد نیز در نشریه پیام جبهه ملی محل گردهمایی نیز میدان فردوسی اعلام شد. ساعت گردهمایی ساعت ۴ بعد از ظعر بود. آن روزها بسیار جو امنیتی، نظامی و سنگین شده بود. برای جبهه ملی ایران و برای رئیس جمهور ایران آقای ابوالحسن بنیصدر که همزمان در مجلس مسئله عدم کفایت ایشان مطرح شده بود و جبهه ملی ایران هم که پیشتر محل تشکیلاتش اشغال شده بود، در یک وضعیت اضطرای بسر میبرد.
در جلسه یک روز قبل از ۲۵ خرداد جلسه مشترک هیأت رهبری و هیأت اجرایی در منزل زنده یاد علی اردلان بود. دکتر سنجابی اعلام کرده بودند، آقای سید احمد خمینی به ایشان تماس گرفته و خواستهاند که میتینگ ۲۵ خرداد را جبهه ملی ایران را لغو کنند. دکتر سنجابی پاسخ داده بود که تصمیم به برگزاری این میتینگ به وسیله هیأت رهبری و هیأت اجرایی صورت گرفته است. من شخصاً نمیتوانم آن را لغو کنم و باید با دوستانم مشورت کنم. وانگهی دعوت چند روز قبل صورت گرفته است. مردم آماده شرکت هستند و ما چگونه بگوییم که برنامه ما لغو شده! دکتر سنجابی با گفتن این خبر از دوستان خود استمداد میکرد که چه نظری دارند؟ در آنجا تمامی حاضران از جمله دکتر سنجابی گفتند ما به تمامی اعتراضات پایبند هستیم و فردا میخواهیم که میتینگ خود را برگزار کنیم.
صبح روز بعد در منزلی در نزدیکیهای میدان فردوسی (روبروی تالار رودکی) مشغول برنامهریزی برای برگزاری گردهمایی در بین اعضای تشکیلات بودیم که از رادیو مسئله ارتداد حبهه ملی ایران را شنیدیم. ارتداد به عنوان اعتراض به لایحه قصاص که به هیچ عنوان اینگونه نبود. گرچه این حکم لغو شد. بعدها رهبر انقلاب در گفتوگو با جلالالدین فارسی و شریعتمداری پس از شنیدن نظرات آنان در دفاع از حقانیت جبهه ملی ایران، گفتند اگر اینگونه است که شما میگویید من از آن سخن برگشتم. یکی از مقامات قضایی ضمن مصاحبه ا اعلام کردند که وقتی اعضای جبهه ملی ایران بازداشت شدند با آیتالله خمینی در میان گذاشتیم، ایشان گفتند که نباید حکم ارتداد در مورد آنها اجرا شود.
بنابراین هدف از آن حکم این بود که جبهه ملی ایران از صحنه سیاست خارج کنند و یک حرکت قوی ملی و مردمی برای به مسیر آوردن انقلاب در راه استقلال و آزادی حاکمیت ملی بود، حذف شود. بعد از ظهر آن روز تعداد زیادی از مردم که به محل گردهمایی آمده بودند، ضرب، شتم و بازداشت شدند. عدهای از اعضای جبهه ملی ایران و شورای مرکزی و سازمانها و احزاب جبهه ملی ایران بازداشت و زندانی شدند. برخی از اعضای هیأت رهبری و هیأت اجرایی مجبور به ترک وطن و برخی مخفی و عده دیگری دستگیر شدند. ولی کار جبهه ملی ایران بهرغم خفقان و اختناق ادامه پیدا کرد.