به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۸

در گفتگو با ابر ِتلخ وُ تار ِ "لاهیجان"، رضا مقصدی

 رضا مقصدی
به خاطره ی معطر ِ ملکتاج مقصدی

*
با رفتن ات ای گل! زگلدان، گریه‌ می‌کردیم
در روبروی چشم ِ باران، گریه می‌کردیم
*
در باغ ِ ما شادی ِ شبنم‌ها تَرَک برداشت
وقتی که رفتی، مثل گلدان، گریه می‌کردیم
*
با دردِ پنهانی که در جان ِ جهان ِ ماست
از سرنوشتِ غم -سرشتان، گریه می‌کردیم
*
جای تو خالی ماند در میخانه‌های مِهر
بعد از تو ما با، می‌پرستان ،گریه می‌کردیم
*
باغ ِ شقایق‌های توفان دیده می‌داند
دیشب چرا تا صبحگاهان، گریه می‌کردیم
*
وقتی خَبَر مثل ِ تَبَر بر ما فرو بارید
آهسته‌ وُ پیوسته، از جان، گریه می‌کردیم
*
باید کنار ِ عاشقان ِ تازه بنشینیم
بی آتش ات ما، یِک زمستان ،گریه می‌کردیم
*
در گفتگو با ابر ِ تلخ وُ تار ِ "لاهیجان"
از جان وُ دل، با یادِ جانان ،گریه می‌کردیم
*
با یاد تو ای همنشین ِ دلنشین ِ چای!
با خاطراتِ سبز ِ گیلان ،گریه می‌کردیم