به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۳

نقد لایحۀ قصاص

دکتر ناصر کاتوزیان 
نقد لایحۀ قصاص

بنابراین شایستۀ دولتی که بنام اسلام حکومت می کند این نیست که از آنها با بی اعتنائی بگذرد و در لوایح تقدیمی آن هیچ نشانه ای از آنچه علوم طبیعی و ریاضی و روانشناسی و جرم شناسی برای کشف جرائم و اصلاح مجرمان در اختیار بشر امروز نهاده است دیده نشود.این یک فاجعه است اگر ادعا کنیم نظام حقوقی اسلام قدرت جذب این دستاوردهای علمی را ندارد و نمی تواند به سلاح های جدید مجهز شود . باید با هوشیاری از این فاجعه گریخت و در همین راه است که ما به دولتمردان و نمایندگان مجلس هشدار می دهیم که لایحۀ قصاص مورد تجدید نظر کلی قرار گیرد.
به نام خدا

نظر به اینکه تغییر نظام کیفری جامعه ، از جهت ارتباط مستقیم آن با جان و آزادی های مردم و حفظ نظم عمومی ، کاری است خطیر و حساس که باید با دقت کامل انجام پذیرد.

نظر به اینکه بسیاری از فتاوای فقها ، ملهم از نیازها و ضرورت های زمان و امضای عادات و رسوم اجتماعی است، و تطبیق مقررات اسلامی با اوضاع اخلاقی و اقتصادی کنونی جامعۀ ما نیاز به اجتهاد های نو و بدیع دارد، تا در عین حال که روح و هدف و نصوص قواعد اسلامی و احکام الهی محفوظ می ماند ، پویائی و تحول منطقی آن تأمین شود و چهرۀ اسلام با لباس و قالبی کهنه ارائه نگردد.

نظر به اینکه اجرای پاره ای از قواعد حقوقی ، اگر مسبوق به تزکیۀ اخلاقی و انقلاب فرهنگی و اجتماعی نباشد، نتایج مطلوب را ببار نمی آورد و باعث سوء استفادۀ فرصت طلبان می شود و آن قواعد را از مسیر اصلی و هدف خود منحرف می سازد و تکیه بر اعتبار موضوعی شهادت و سوگند در اثبات قتل بیگمان در زمرۀ این گروه است.

نظر به اینکه سیاست کیفری در جامعۀ اسلامی باید با سیاست های اقتصادی و تعهدات حقوقی برای جلوگیری از تکاثر و تأمین توزیع عادلانۀ ثروت و حفظ حقوق مستمندان همگام و همراه باشد و تضاد و تنافی این دوسیاست هر دو را خنثی می سازد و نظم حقوقی و اقتصادی را برهم می زند. بنابراین، در کشوری که هنوز عدالت اسلامی در زمینۀ اقتصادی و سیاسی تحقق نیافته است ، اجرای کامل قواعد کیفری نظام تحقق نیافته نا متناسب جلوه می کند. از سوی دیگر ، در جامعه ای که به سوی اجتماعی کردن پاره ای حقوق و ملی کردن صنایع گام بر می دارد ، نمی توان اغنیاء را به دلیل توانائی مالی از مجازات معاف کرد و فقیران را از حق عدالت خواهی محروم ساخت یا قتل را واقعۀ خصوصی در رابطه میان قاتل و وراث مقتول انگاشت و حق جامعه را به حساب نیاورد.

نظر به اینکه نظام ارزش ها باید با انتظار های جامعه از اشخاص و سیاست اجتماعی دولت سازگار باشد تا اخلاق و حقوق بیاری هم بیایند و در تکامل و ارتقاء انسان و نیل هدف های والای خود موفق شوند. بنابراین ، در جامعه ای که از زنان انتظار می رود که دوش به دوش مردان مبارزه کنند و در جبهه ها و خیابانها شهید شوند و شاهد سراسر تاریخ باشند ، نمی توان شهادت آنان را در اثبات قتل بی اعتبار خواند ( و این در حالی است که پاره ای از روایات دلالت بر قبول شهادت زنان در اثبات قتل دارد و گروهی از فقهای بنام امامیه نیز ، مانند شیخ طوسی و محقق و شهید ثانی و علامه ، بی اعتباری شهادت زنان را بدین اطلاق نپذیرفته اند).
نظر به اینکه در یک جامعۀ منظم دادرسی باید در انحصار مقام های عمومی باشد و هیچ کس نباید ، بدین عنوان که مجرمی را مجازات می کند ، به خود اجازه دهد که مرتکب قتل شودو از کیفر آن بگریزد و تجویز چنین قتل هائی به عنوان قاعده در امور کیفری بیگمان مورد سوء استفاده واقع می شود و بزهکاران را تشویق می کند تا با طرح نقشه های شیطانی ، قتل های خصوصی را اجرای قانون وانمود سازند، به ویژه ، در مورد جرائمی مانند ناسزا گفتن به مقدسات مذهبی که اثر خارجی و مادی از خود بجای نمی گذارد، امکان این سوء استفاده بیشتر است.
و از آنجا که لایحۀ قصاص ، که از طرف شورای عالی قضائی تهیه و به تصویب دولت رسیده است، از جهات گونگون دارای اشکال های جدی حقوقی و اخلاقی و نقائص فقهی ( از جمله کیفیت اثر اکراه در جرح و قطع عضو ) است و پیش بینی می شود که آثار نامطلوب آن زیان های عمدۀ اجتماعی و بین المللی به بار آورد و باعث بد بینی نسبت به چگونگی عدالت اسلامی شود ، پیشنهاد می کنیم که شورای عالی قضائی و دولت پیش از تقدیم لایحه به مجلس ، آن را در شورائی مرکب از فقیهان آگاه به ضرورت های اجتماعی و آشنا به مبانی علوم کیفری و متخصصان جرم شناس و جامعه شناس و حقوقدان با تجربه در علوم کیفری مطرح سازند تا بدقت مورد بررسی و نقادی علمی قرار گیرد و اجتهاد ها در چنین شورائی با توجه به همۀ واقعیت ها انجام پذیرد و نتیجۀ آن به مجلس تقدیم شود .
ما در پی نقد یکایک مواد لایحه نیستیم ، ولی تا آنجا که می فهمیم تحلیل آیۀ مبارکه : « من قتل نفسا" بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا »( سورۀ مائده آیه 32) می تواند مبنای باز سازی قواعد کیفری در بارۀ قتل و آثار فردی و اجتماعی آن قرار گیرد. زیرا در نظامی که قتل انسانی به ظلم در حکم قتل همۀ مردم باشد ، آثار این جنایت از رابطۀ خصوصی قاتل و مقتول فراتر می رود و جامعه نیز باید در کنار مدعیان خصوصی ، به عنوان متضرر از جرم و مدافع حقوق خویش ، درپیشگیری ارتکاب آن و مجازات قاتل ذینفع و سهیم باشد و سیاست کیفری را رهبری کند.
رعایت مصالح جامعۀ مسلمانان ، در طول تاریخ فقه ، همیشه الهام بخش محققان این علم و مبنای بسیاری از قواعد بوده است و هیچ گاه نباید در اجتهاد ها فراموش شود ، چنانکه فروع مسأله قصاص در رابطۀ کافر و مسلمان ،که برخلاف سنت فقهی در لایحۀ قصاص مسکوت مانده ، از همین قبیل است و ما انتظار آن را داریم که مصالح دیگر نیز به همین گونه مورد عنایت واقع شود.
به اعتقاد ما ، اسلامی که مرکب دانشمندان را برتر از خون شهیدان می داند ، اسلامی که در سراسر قرآن امر به تفکر و تدبر و تعقل می کند ، اسلامی که به پیروان خود توصیه می کند تا در جستجوی دانش بر آیند هر چند که در دورترین نقاط عالم باشد ، با علم و به کار بستن شیوه های علمی در امور اجتماعی ، به ویژه اگر در راه هدف های مشروع و متعالی باشد ، سودای مخالفت ندارد. پس ، این ما هستیم که باید ضرورت های زمانه را بشناسیم و از همۀ دستاورد های علوم بشری برای رسیدن به هدف های این مکتب انسان ساز سود بریم.
در جمهوری اسلامی ، برای بازسازی اجتماع و تحقق انقلاب فرهنگی ، ما نیاز به اجتهاد به معنی واقعی داریم ، اجتهادی که بر مبنای معلوم های جدید و برای رفع نیاز ها و ضرورت های نو صورت پذیرد و ما را در مسیر خود به سوی معنویت اسلامی یاری کند. ترجمه و تلخیص کار پیشینیان اگر چه به جای خود کاری است با ارزش و سیر تاریخی حقوق را نشان می دهد ، لیکن برای رفع نیاز های کنونی کافی نیست. در پس پردۀ الفاظ قانون روحی نهفته است که باید آنرا شناخت و در راه تحقق آن کوشید و هیچ گاه نباید محتوا را فدای قالب و هدف را فدای وسیله کرد.
آنچه تلاش های علمی دانشمندان و محققان در طول تاریخ برای مبارزۀ با جرم و اصلاح مجرمان به دست آورده است به انسانیت و تمدن تعلق دارد. بنابراین شایستۀ دولتی که بنام اسلام حکومت می کند این نیست که از آنها با بی اعتنائی بگذرد و در لوایح تقدیمی آن هیچ نشانه ای از آنچه علوم طبیعی و ریاضی و روانشناسی و جرم شناسی برای کشف جرائم و اصلاح مجرمان در اختیار بشر امروز نهاده است دیده نشود.این یک فاجعه است اگر ادعا کنیم نظام حقوقی اسلام قدرت جذب این دستاوردهای علمی را ندارد و نمی تواند به سلاح های جدید مجهز شود . باید با هوشیاری از این فاجعه گریخت و در همین راه است که ما به دولتمردان و نمایندگان مجلس هشدار می دهیم که لایحۀ قصاص مورد تجدید نظر کلی قرار گیرد.

برگرفته از کتاب زندگی من ( از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ؟ ) به قلم دکتر ناصر کاتوزیان 
صفحه 261 – 263 چاپ چهارم 1391 ، شرکت سهامی انتشار