اسیدپاشی به چهره ی زنان
نشانه ی هرج و مرج و پوسیدگی کامل دستگاه حاکم
بجای اینها شهروندانی که در دادن خبر به مردم کوشیده اند تحت پیگرد و مورد
آزار قرار گرفته اند. آیا این بدان معنی نیست که مجرم و قاضی دست در دست هم دارند؟
در کشوری که کارمند متجاوز وزارت اطلاعات با پشتگرمی به حاکمان طرح تجاوز به
زن جوانی را اجرا می کند و در حین عمل تبهکارانه ی خود کشته می شود اما بجای
رسیدگی به تجاوز او و یافتن شریک جرمش قربانی این جنایت به بهانه ی قصاص به دار
آویخته می شود آیا می توان تردید کرد که متجاوز و قاضی دست در دست هم دارند؟
محافل نظام سربسته اینگونه جلوه می دهند که اگر جنایتی شده به منظور رعایت
حجاب و پاسداری از عفاف بوده است. اما عقل مردمان سالم چنین حکم می کند که همواره حجاب را بر روی زشتی و شناعت می کشند نه
بر مظاهر زندگی و تجلیات سرزندگی؛ کسانی که روحیه ی عبوس و بیمار آنان تاب تحمل
نمودهای جذاب زندگی را ندارد و می خواهند به نام عفاف و به کمک هر جنایتی که باشد
تجلی حیات را در زیر پرده ی غمگین حجاب
پنهان کنند بهتر است این حجاب را بر چهره
ی کریه نظام خود و جنایات آن بکشند که با ارائه ی تصویری زننده از کشور ما و نمایش
مشتی انسان نمای خشن و تنگ نظر به نام ایرانی تا این اندازه با آبروی ملت کهنسال
ایران بازی کرده است.
فلسفه ی وجود حکومت، از هر نوع آن، خواه دموکراسی های عصر ما و خواه، حتی،
حکومت های استبدادی قرون گذشته همواره تأمین منافع عمومی یعنی دفاع از مصالح مردم
در برابر تجاوز بوده است، اعم از تجاوز خودی یا بیگانه؛ و در رأس همه ی این مصالح
همیشه امنیت فردی و عمومی جامعه قرار داشته و دارد.
حکومتی که در انجام هریک از این دو وظیفه ناتوان یا بی اعتنا باشد دیر یا زود
طومار وجودش درهم پیچیده می شود. اگراین وضع در برابر قدرتی بیگانه باشد همان قدرت
آن را از میان برمی دارد و به جایش می نشیند؛ و اگر ناتوانی در برابر ناامنی داخلی
باشد کار برچیدن حکومت به دست خود مردم صورت می گیرد.
هنگامی که در کشوری افرادی لجام گسیخته و متجاسر به روی مردم دست دراز می کنند
خاصه زمانی که از زنان، که در کشور ما باید از حرمتی بیشتر برخوردار باشند، هتک
حرمت کرده سلامت روحی و جسمی شان را با آسیب های هولناک دستخوش عوارضی موحش می
سازند، و در همان حال هر روز چند تن به دلائلی مشکوک یا نادرست اعدام می شوند، اما
آن متجاسران بی هیچ دغدغه ای به راه خود ادامه می دهند، در چنین کشوری حکومت وجود
ندارد؛ و اگر هست باید مرده اش دانست و فاتحه اش را خواند. و اگر دستگاهی که خود
را حکومت می خواند، همچنان خود را زنده پنداشت، لازم است بجای خودکشی تدریجی اقدام
به خودکشی سریع و رسمی نماید و به دفن و کفن آن پرداخته شود.
در هیچ زمان از تاریخ سابقه نداشته که عده ای آشکارا به جان مردم بیافتند و
کسانی که خود را حاکمان جامعه می دانند دست روی دست گذارند یا، بدتر از آن، به
دهان شاکیان و معترضان بکوبند که چرا سکوت در برابر اینهمه تبهکاری را شکسته اند!
و چنین حالت شگفتی اگر در جایی رخ داد نشانه ی یک چیز بیشتر نیست: این که آنجا
حکومتی که شایسته ی این عنوان باشد وجود ندارد؛ و به جای آن گروهی مافیایی همه ی
ابزارهای قدرت را قبضه کرده تا مردم را، تا زمانی که بتواند در اسارت و ذلت
نگهدارد و مانند همه ی مافیا های جهان حساب های خود را پرسازند و کاخ های خود را
بنا کنند.
حتی این اظهار حسن روحانی، رئیس جمهور نیز که:
«این گونه مسایل جزو افساد فیالارض
و ارعاب عمومی و زیر سؤال بردن امنیت کشور است و دولت از همه توان خود برای
ایجاد امنیت در جامعه استفاده خواهد کرد. لحظه ای آرام نخواهیم ماند تا افرادی
که مسبب این حادثه بودند دستگیر شده و واقعیت برای مردم روشن شود. هر فرد یا گروهی
به طور سازمان یافته یا غیرسازمان یافته، این عمل را مرتکب شده باشد بدانند که
گذشت در کار نخواهد بود.»
نیز مؤید سخن ماست؛ زیرا اذعان به این حقیقت است که وقتی «برای ایجاد امنیت در جامعه » باشد « همه توان» دولت برابر هیچ است.
به عبارت دیگر رفتار منفعل و عجز دولت روحانی در برابر این
جنایات زنجیره ای آخرین بقایای توهم رأی دادگان به او را نیز از میان برمی دارد و
ثابت می کند که نظر ما درباره پوچ بودن بازی های انتخاباتی این نظام تا چه اندازه
درست و ضرورت بایکوت هرگونه انتخاباتی در چارچوب ولایت فقیه تا چه اندازه حیاتی
است.
در هر صورت مهم این نیست که گروه مافیایی حاکم حالت احتضار حکومت خود را درک
کند؛ مردمی که هر روز شاهد آسیبی هولناک تر به شهروندان و تجاوزی دیگر به حقوق خود
هستند فقدان یک نظام حکومتی را به چشم می بینند و خواه و ناخواه به این نتیجه می
رسند که این کشور را حکومتی باید تا دست متجاوزان به حقوق و هست و نیست این ملت را
کوتاه کند و آن بدون برچیدگی این بساط خودکامگی و رذالت میسر نیست. تظاهرات خشم
آگین هفته های اخیر و ابراز انزجار همه ی هموطنان در ایران و انسان دوستان و
آزادیخواهان در سراسر جهان گویای چنین واقعیتی است که هر روز آشکار تر و
انکارناپذیر تر می گردد.
مقاومت مدنی مردم که علی رغم همه ی خشونت های عمال دستگاه حاکم هر زمان با شکل
و دامنه ی جدیدی گسترش می یابد و باید به صورت نافرمانی مدنی در همه ی زمینه های
ممکن عمق یابد از وجود ملتی زنده و حکومتی در حال نزع خبر می دهد که آخرین ظواهرش
نیز در زیر ضربه های کاری قربانیان میلیونی آن فروخواهد ریخت.
زنده باد آزادی
پاینده ایران
۱۵ آبانماه ۱۳۹۳ برابر ۶ نوامبر ۲۰۱۴
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری
زند، مهندس مهدی مقدس زاده