به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۹۳

حاکمان این دیار چقدر مهربانند !

حاکمان این دیار چقدر مهربانند!

دیدند کفش ندارم برایم پا پوش دوختند 
دیدند سرما می خورم سرم کلاه گذاشتند
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری سرم گذاشتند

 و دیدند هوا گرم شد، پس کلاهم را برداشتند 
 و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند
 و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند

خواستم در این مهربانکده خانه بسازم نانم را آجر کردند
گفتند کلبه بساز . . . 

روزگار جالبی است، مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید!