نسرین ستوده درکنار همسرش رضا خندان، و فرزندانشان
به یاد دارم ۵ سال پیش در چنین روزهایی در زندان اوین، به دلیل نپذیرفتن چادر اجباری، از ملاقات با بچههایم محروم شده بودم که این محرومیت بیش از دو ماه طول کشید. درد محرومیت از ملاقات عذابم میداد. بارها آرزو میکردم کاش بتوانم خود را راضی به استفاده از چادر کنم تا لحظاتی بچههایم را در آغوش بکشم، اما نمیتوانستم؛ چرا که احساس میکردم با این کار، حق انتخاب، آزادی و عزتم را زیر پا گذاشتهام.
یک دستور کلی داشت من را به سمتی میبرد که باید بین «خود» و «بچههایم» یکی را انتخاب میکردم. اما هرچه میاندیشیدم مجبور به انتخاب بین خود و بچهها نبودم. دستوری که صادر شده بود فراقانونی بود. پس باید از آن سد عبور میکردم تا مجبور به انتخاب بین خود و بچهها نباشم. راستی کدامیک مهمتر بود؟ چادر اجباری من یا ملاقات بچهها با مادری چادری؟
امروز پس از ۵ سال بنا به سنت رایج در ورزش شطرنج، به عنوان میزبان از قهرمانان شطرنج دنیا دعوت به عمل آوردهایم تا برای مسابقات جهانی این ورزش به کشورمان بیایند. اما فقط یک قانون وجود دارد. هر زنی، با هر عقیدهای از هر کجای دنیا به ایران میآید، باید حجاب «اسلامی» را رعایت کند. اما قهرمان یکی از کشورهای دنیا میگوید حاضر نیست به این قانون ایران تن دهد.
اکنون این سوالات پیش میآید: آیا قوانین ایران شایستهی یک میزبان است؟ و راستی کدامیک مهمتر است: حجاب اجباری آن ورزشکار یا پیشرفت شطرنج کشورمان ایران؟
از صفحه فیسبوک، نویسنده، نسرین ستوده