شکستهنفسی!
گفت: دولت وزرایی را به مجلس معرفی کرده است که قبلا معرفی شده و رأی اعتماد نیاورده بودند!
گفتم: پس چرا دوباره آنها را معرفی کردهاند؟
گفت: چون مجلس را خانه ملت میدانند و میخواهند با معرفی آنها، به مردم احترام گذاشته باشند!
گفتم: این چه احترامی به خانه ملت است که دقیقا همان کسانی را معرفی میکنند که قبلا مجلس بیاعتمادی خود به آنها را اعلام کرده است؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو میگفت؛ خدایا مرا نیامرز! مرا به شدیدترین شکل عذابم کن! و... پرسیدند؛ مردحسابی! این دیگر چه جور دعا کردنی است؟ و یارو گفت؛ هیس! دارم شکستهنفسی میکنم!
حق تقدم با عابر است!(یادداشت روز کیهان)
1- ناصرآقا یکی از رانندههای قدیمی تهران بود - خدا رحمتش کند - روی اتوبوسهای خطی درون شهر کار میکرد. از میدان خراسان به میدان توپخانه سابق مسافر میکشید. روزهای آخر عمر را در قهوهخانهای که پاتوق رانندهها بود سپری میکرد. از قول او نقل میکنند که میگفت؛ یکی از روزها که باد تندی میوزید با اتوبوسم که پُر از مسافر بود وارد میدان توپخانه شدم، ناگهان چشمم به عابری افتاد که باد کلاهش را ربوده بود و او وسط میدان دنبال کلاهش میدوید. اتوبوسم ترمز درست و حسابی نداشت و فرمانش هم گیج میزد هر چه بوق زدم بیفایده بود و عابر ششدانگ حواسش را به کلاهش داده و دنبال آن میدوید. اتوبوس به چند قدمی عابر رسیده بود. همه مهارتم را به کار گرفتم و بالاخره با هزار زحمت توانستم کلاه را رد کنم!... قهوهچی که دلش برای عابر به شور افتاده و منتظر نتیجه ماجرا بود با دلواپسی پرسید؛ ناصر آقا! پس عابر چی؟ و ناصر آقا سینهای صاف کرد و گفت؛ عابر که هیچی! زیر چرخهای اتوبوس له شد و عمرش را به شما داد! اما در عوض کلاه سالم مانده بود! قهوهچی به ملامت گفت؛ مهارتی که از آن دم میزدی همین بود؟! کلاه بیسر به چه دردی میخورد؟ و ناصرآقا قیافه حق به جانبی گرفت و گفت؛ بالاخره یک سر دیگر پیدا میشود که کلاه را روی آن بگذارند!...
2- اغراق نیست اگر گفته شود در حالی که سه سال و 5 ماه از عمر دولت آقای روحانی میگذرد بسیاری از وعدههایی که قبل و بعد از انتخابات داده بودند عمل نشده و بر زمین مانده است. اما آقای روحانی که معلوم نیست از چه مشاورانی مشورت میگیرد بر توفیقات دولت خویش! تاکید دارد و کارنامه دولت یازدهم را با شماری از شعارها و آمارهای غیرواقعی تزئین میکند و در بسیاری از موارد نیز صورت مسئله را تغییر میدهد و مطالبات مردم را که برخاسته از وعدههای خود ایشان بوده و هست با طرح مسائلی که هرگز در فهرست مطالبات ملت نبوده است کنار میگذارد و...
اگرچه پرداختن به وعدههای بر زمین مانده دولت یازدهم موضوع این نوشته نیست، چرا که پیش از این بارها به آن پرداختهایم و پرداختهاند ولی اشاره به چند نمونه از اظهارات رئیسجمهور محترم که طی چند روز اخیر به مناسبتهای مختلف مطرح کردهاند میتواند پاسخ پرسشی باشد که در ادامه یادداشت پیش روی خواهد آمد.
3- آقای روحانی در مراسم روز ملی صادرات به جای توضیح درباره علت رکود صادرات که ناشی از مسدود بودن روابط بانکی است و این نکته بارها از زبان مسئولان دستاندرکار دولتی نیز مطرح شده است، میفرمایند؛ رونق صادرات در تایلند و ویتنام و مالزی به خاطر آن است که روابطشان را با دنیا بر مبنای تعامل سازنده قرار دادهاند و نتیجه میگیرد که «از دعوا با دنیا صادرات بیرون نمیآید»! و توضیح نمیدهند که کلاه توقف صادرات را آمریکاییها در جریان توافق هستهای بر سر کشورمان گذاشتهاند و فراموش کردهاند که خود ایشان با افتخار گفته بود در اولین روز اجرای برجام، روابط بانکی و تجاری ایران با کشورهای دیگر بدون کمترین مانعی برقرار خواهد شد! آقای روحانی کینهتوزی سی و چند ساله و بیوقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی را هم به حساب دعوای ما با دنیا میگذارند! و توضیح نمیدهند که توقف صادرات، تاوان وادادگی در برابر دشمنان بیرونی و فریبخوردگی ناشی از اعتماد و خوشبینی نابجا به آنان است و شایسته نیست در اظهارات ایشان زورگویی تبرئه و مقاومت در مقابل متجاوزان به باد انتقاد و اعتراض گرفته شود!
4- رئیسجمهور محترم در همان مراسم، منتقدان را مخالف برقراری رابطه با دنیا معرفی کرده و اعلام میدارد، بعضیها عظمت ایران را هنوز باور نکردهاند، ملت ایران در طول تاریخ با دنیا رابطه داشته است! و توضیح نمیدهند چه کسی مخالف رابطه با دنیا بوده است؟! آنچه منتقدان سیاست خارجی دولت مطرح کرده و میکنند، رابطه متوازن و عزتمندانه و به دور از وادادگی و ذلتپذیری است که متأسفانه دولت در این زمینه نه فقط دستاوردی نداشته است بلکه وادادگی در مقابل بیگانگان را به جایی رسانده است که امروزه دولتهای فکسنی و دستچندمی نظیر عربستان و امارات نیز برای کشورمان شاخ و شانه میکشند!
5- آقای روحانی در مراسم روز ملی صادرات؛ به گونهای از ضرورت اعتماد به ملت سخن میگویند که انگار در مقابل تلاش ایشان و دولتشان برای اعتماد به مردم کسانی ایستادگی کرده و مانع از برقراری این اعتماد شدهاند! ایشان در همین زمینه میگوید «باید به ملت ایران اعتماد کنیم، فقط چهار نفر نیروی امنیتی نمیتوانند مورد اعتماد ما باشند»! باز هم جناب رئیس جمهور توضیح نمیدهند که مگر نیروهای امنیتی مانع ایجاد اعتماد به مردم بودهاند؟! و این پرسش را هم بیپاسخ میگذارند که این چهار نفر نیروی امنیتی چه کسانی هستند؟! برخی از وزیران و مشاوران ایشان از اعضای موثر مراکز امنیتی کشور بودهاند و مخصوصا شخص جناب آقای دکتر روحانی سالهای متمادی دبیر شورای عالی امنیت ملی، یعنی یکی از برجستهترین کانونهای امنیتی کشور بوده است. بنابراین باید پرسید که رئیسجمهور محترم از کدام چهار نفر نیروی امنیتی به گلایه یاد میکنند؟! ضمن آن که حضور و فعالیت در مراکز امنیتی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمتی بزرگ به ملت و نظام و شایسته افتخار و مباهات است.
6- رئیسجمهور محترم در جمع مردم اراک، برجام را به یک باغ میوه و مردم را که در انتظار دستاوردهای آن هستند به کودکانی تشبیه میکند که برای چیدن سیب و گلابی آمدهاند و خطاب به آنها میگوید؛ باید برای بهرهبرداری از میوههای این باغ صبر کرد! این اظهارات آقای روحانی در حالی است که پیش از این برجام را «فتحالفتوح»، «آفتاب تابان»! «معجزه قرن»! «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! «نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»!، «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر» و... نامیده و تأکید کرده بود «در همان روز اول توافق، تمام تحریمهای بانکی، بیمهای، مالی، حمل و نقل، پتروشیمی، فلزات سنگین و تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو خواهند شد و نه تعلیق. حتی تحریمهای تسلیحاتی نیز کنار گذاشته میشود»! اکنون باید از آقای روحانی پرسید سخن آن روزهایتان را باید باور کرد و یا اظهارات امروزتان را که با یکدیگر در تناقض بوده و فاصلهای پرناشدنی دارند.
7- یکی از وعدههای اصلی و پررنگ آقای روحانی که قبل و بعد از انتخابات روی آن تأکید کرده بودند، ایجاد اشتغال بود، از جمله «دولت تدبیر نخواهد گذاشت این همه جوان بیکار در مقابل خانواده و فرزندان شرمنده باشد.»، «دولت تدبیر بیکاری را با روشهایی چون توجه به صنعت، کشاورزی و گردشگری کاهش خواهد داد»، «مشکل بیکاری باعث شده است از هر 5 ازدواج یکی به طلاق منجر شود، با رونق اقتصادی، میتوانیم بیکاری را ریشهکن کنیم»! و...
اما جناب روحانی ابتدا در جمع مردم اراک از ایجاد اشتغال برای بیکاران ابراز ناتوانی میکند، ولی فردای آن روز در جمع مردم خمین ابراز میدارد که طی یک سال 714 هزار شغل ایجاد کرده است و این در حالی است که مرکز پژوهشهای مجلس از بیکاری بیش از 7 میلیون نفر خبر داده و تأکید میکند ادامه مسیر با این شیب، تعداد بیکاران را در سال 1400 به 11 میلیون نفر میرساند، وزیر کار اعلام میکند؛ هر 5 دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور اضافه میشود. از سوی دیگر معلوم نیست با توجه به رکود سنگین و فزاینده که تعطیلی پی در پی کارخانهها و مراکز تولیدی و صنعتی را به دنبال داشته و دارد، وعده رئیسجمهور محترم چگونه قابل تحقق است!
8- آقای روحانی در جمع مردم خمین میگوید؛ «کارخانههای ما یکی پس از دیگری از رکود خارج میشود»! این ادعای رئیسجمهور محترم در حالی است که وزیر صنعت ایشان تأکید میکند «7 هزار واحد متوقف در شهرکهای صنعتی وجود دارد» و معاون وزیر صنعت خبر میدهد «10 هزار واحد صنعتی یعنی 29/5 درصد کل واحدهای صنعتی، با ظرفیت کمتر از 50درصد کار میکنند» و نماینده مجلس اعلام میکند «60 درصد واحدهای صنعتی و تولیدی تعطیل است» در میان مراکز تولیدی تعطیل شده نام مراکز پرسابقهای نظیر ارج، قند ورامین، پارسکروم خزر (تنها واحد تولید کننده مواداولیه صنایع چرم در خاورمیانه)، فولاد سبزوار، ایرانا و... به چشم میخورد. و دهها نمونه دیگر از اینگونه اظهارات متناقض و ارائه آمارهای غیرواقعی که شرح آن به درازا میکشد.
9- و بالاخره، مروری هر چند گذرا بر عمر سه سال و پنج ماهه دولت آقای دکتر روحانی به وضوح حکایت از آن دارد که دولت ایشان در تحقق بسیاری از وعدههایی که داده بود موفق نبوده است و در مواردی نیز خسارتهای بعضا جبرانناپذیری- و یا دستکم به سختی قابل جبرانی- را هم باعث شده است. و از سوی دیگر، تردیدی نیست که جناب ایشان رسیدن به این نقطه را در برنامه کاری خویش نداشته و نمیپسندیدهاند. این نکته را از تغییر ماهیت وعدههایی که دادهاند و اصرار بر اعلام تحقق آنچه تحقق نیافته است میتوان درک کرد و حال آن که چاره کار در تغییر مسیر حرکت دولت و جا به جایی ریلگذاریهای پیشین است و نه جا بهجایی این وزیر و آن معاون و یا پنهان کردن واقعیات تلخی نظیر دستاورد تقریبا هیچ برجام، تحمیل رکود، تعطیلی مراکز تولید، تحقیر نظام و مردم در برابر بیگانگان و مشغول کردن دولت به مسائل حاشیهای ... و در یککلام باید به فکر نجات عابر بود و نه کلاه!
حسین شریعتمداری