به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۹۰

نامه سر و ته گشاده ی هپلی به
رهبر خامنه ای اسطوره ی صدق ، وفا و جوانمردی

من تا زمانی که مثل شما در مسند قدرت بودم و وزارت هپلی خانه را یدک می کشیدم ملتفت نبودم که بر مردم چه میگذرد.
گویا این صندلی کرمی دارد که نعوذبالله انسان را ازخود بی خود و گیج و سرمست می کند (۱) اما اکنون من ازسحر آمیزبودن آن صندلی مبارک که بر آن جلوس فرموده اید بخوبی آگاهم ولی باید گفت در زمان تصدی اینجانب در هپلی خانه آنقدر فجایع رخ نداده بود که پس از برکناری ام و 
 بیرون افتادنم از لحاف قدرت . پس از استعفای اجباری ام و سپری شدن دوران طلایی امام خمینی اخلاق بطرز وحشتناکی سقوط کرده ، آزادی پایمال شده ، دموکراسی دینی لگدمال گردیده ، اعدام ها ی غیر قانونی و شکنجه های وحشتناک معمول شده و کماکان زندان ها مالامال از فعالان سیاسی و خیرخواهان شده است.
می دانم نامه ی اینجانب هپلی درمیان سیل نامه های سازگارا ، رفسنجانی ، منتظری ، نگهدار و صدر حاج سیدجوادی و سری نامه های محمد نوری زاد و غیره گم و گور خواهد شد ولی انصافا هیچکدام از این نامه ها بپای نامه ی محصولی پاسدار سابق و وزیر میلیونر فعلی کشور نمی رسد که در نامه محرمانه خود اعتراف کرد که « بنا بدستور شما انتخابات مطابق نظام و انقلاب » از آ ب درآمد نمی رسد.
انتخاباتی که بر سرآن عاشورایی راه انداختی که صدها عاشورای حسینی به گردپایش نمی رسد اما من بنا به وظیفه دینی و اخلاقی و سیاسی باید شما را آگاه کنم و خود نیز از گذشته ام تبری بجویم . متاسفانه من پیک مخصوصی هم ندارم که مثل سازگارا این نامه را از طریق عیال مکرمه شما بدستتان برسانم و در ثانی می دانم جنابعالی از این نامه ها رنجیده خاطر نیستید بلکه بسیار عصبانی هستید که چرا این جماعت هواداران دیروز و مخالفان امروز که در ضلالت و جهالت کامل بسر می برند متوجه نیستند شما امام و ولی فقیه هستید و دهان کسی می چاید که امام را نصیحت کند.
اینها ملتفت نیستند که خودت دوره دیده ای و هزار تای اینها را می توانی دور انگشتت بچرخانی ، اینها فکر می کنند انشاءالله گربه است و خاطر مبارک از تجاوزها ، کشتارها ، دزدی ها و ... خبرندارد. یعنی خودشان خبر ندارند تو در خلوت تار می زنی گاهی هم فلوت!؟ ولی موسیقی را حرام می کنی .خبرندارند که در مشهد تو در مجلس شعر و ادب خود را به روشنفکرانی مثل محمد مختاری می مالیدی و حتا در عرق خوری اشان هم شریک بودی بعد دستور دادی خفه اش کنند. خبر ندارند که رفیق حوزه علمیه ات، عاشوری را بجرم نوشتن کتابی اعدام کردند که مدعی بودی تو آن را نوشته ای و اخ هم نگفتی .
نمی دانند که تو ملای هفت خط پیش از انقلاب رل ملای روشنفکر را بازی می کردی و برای پخش کتاب های شریعتی پشت وانت بار می نشستی و امروز همدم و هم خط حجتی ها و مصباح یزدی ها و جنتی ها شده ای.
نمی دانند که تو با میزبان خود حاج شانه چی که ترا از مشهد به تهران آورد و ترا شناساند چه کردی ؟ حاج شانه چی که ترا در خانه اش پناه داد آواره کردی ، پسرش که ماه ها از تو پذیرایی کرد و رختخوابت را جمع و پهن می کرد و هر روز جلوی تو سینی چای گرفت اعدام کردی. این نامه نگاران نمی دانند وقتی که تو در بحبوحه بحران دو سال پیش با گفتن تن علیلی دارم نخواستی فقط اشگ در بیاوری در حقیقت گفتی که مغز معیوبی هم دارم که می خواهم مملکت را فدای آن تن علیل کنم .
انها نمی داند که برای مصلحت نظام و شخص رهبر می توان هزاران خون ریخت این نامه نگاران را ببخش ! نامه نگاران عاقبت اندیشی که بسیار تیزبین و عاقبت نگر هستند که پس از حاملگی قرص بارداری تجویز می کنند و پس از بردن شتر بر پشت بام فریاد برمی آورند . باز یاد دوران طلایی امام خوش باد که دستکم ما هم مسندی داشتیم .. یاد دوران طلایی .. .
فوریه ۲۰۱۲
۱- نگاه کنید نامه علی به مالک یک شتر.
منبع: سایت ایران لیبرال http://www.iranliberal.com/