|
عیسی سحرخیز |
«اصلاحطلب، اصولگرا، دیگر تمامه ماجرا»
در حالی كه سردمداران جریان نظامی اقتدارگرا در پی جا انداختن سردار سلیمانی به عنوان جانشین حسن روحانی هستند، آقای تاجزاده به درستی اعلام میكند كه به «نقطه عطف رسیدهایم! یا دولت پنهان کودتا میکند، یا مجبور به عقب نشینی میشود!»،
اما این دوست بسیار عزیز در این میان دو نكتهی اساسی را فراموش كرده است!
در آن سو، در میان جریان اقتدارگرا و هستهی سخت قدرت همهچیز روشن است و تقریبا از دی ماه ٩٦ كه در خراسان، به ویژه در شهر مشهد تظاهرات ضد دولتی ناموفق با هدف سرنگون ساختن حسن روحانی- چه از طریق استعفا، چه با شبهكودتای منتهی به بركناری- راه انداختند، نقشهی اصلیشان از پرده برون افتاد.
اما در این سو، به ویژه در میان اصلاحطلبان كه آقای تاجزاده و مرادش سید محمد خاتمی در مركزیت آن قرار میگیرند، همه چیز در پردهی ابهام قرار دارد.
حتی، با وجود آن كه «جریان برانداز» شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگر تمامه ماجرا» سر میدهد، در جبهه «اپوزیسیون مسالمتجو» هیچ اقدام سرنوشتسازی صورت نمیگیرد و در جهت تغییر در وضعیت جبهه اصلاحات و برنامههای آن در مسیر رسیدن به جایگاه «تحول خواهی» یا دستكم پیگیری مشی «اصلاحات ساختاری»، برنامهی در خور توجهی به چشم نمیخورد.
این در شرایطی است كه طرف مقابل، شمشیر از رو بسته و فرد شناخته شدهای چون حسیناللهکرم، فریاد میزند: «یک فرد نظامی برای ریاستجمهوری شایستهتر است! امروز كه ایران یک قدرت منطقهای است، فردی باید سکان اجرایی کشور را به دست گیرد كه استراتژیک باشد، با این تعریف اگر مفهوم نظامی بودن، معنای استراتژیک بودن را در درون خود دارد، من آن صحبت را قبول میکنم. یک فرد نظامی استراتژیک برای این کار شایستهتر است!»
رهبر جریان حزبالله به صراحت میگوید:
«در این وضعیت كسی با تخصص نظامی و امنیتی بیشتر از دیگران (حسن روحانی) میتواند به عنوان محور مدیریت استراتژیک نقشآفرین باشد. (این كه) مصداقش آقای قالیباف و محسن رضایی است یا فردی جدیدی مثل آقای سلیمانی باید باشد که سابقه نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد سئوال مهم و قابل بحثی است.»
وی در نهایت جانشین رئیس جمهور منتخب ملت را نیز معرفی میكند: «مردم توانمندی آقای سلیمانی را در مسائل استراتژیک دیدند که با به کارگیری نیروهای حتی غیرایرانی اما معتقد به انقلاب اسلامی توانست تحول ایجاد کند یعنی کمترین منابع را از ایران (به عراق و سوریه) برد و بیشترین سود را برای ایران آورد.»
به نظر من در این شرایط كه پرده برافتاده و بسیاری از مسائل پشت پرده علنی شده است، فردی مانند آقای تاج زاده باید از نقش «روشنگر و روشنفكر» بیرون بیاید و اجازه ندهد كه جمعی با نگرانی بگویند كه فلانی «آب پاکی را بر دست ما و دولت ریخت...»، بلكه وقتی میگوید كه «دیگر نمیشود سکوت کرد... اجازه ندهیم جامعه مدنی از حزب پادگانی شکست بخورد...» لازم است در نقش یك «كنشگر سیاسی و فعال حزبی»، برنامهی عملی یا به اصطلاح «اكت سیاسی» ارائه دهد.
در این نقش است كه این دوست عزیز مبارز باید در مورد «عِدِه و عُدِه»ی لازم برای مقابله با این تحول محتوم، برنامهی عملی ارائه دهد - با هدف «حذف دولتِ سایه»، بر اساس راهبردها و راهكارهای مشخص یا دست كم در جهت رسیدن به ” یك جبههی كنشگر ملی، قوی، فراگیر، گسترده و همه جانبه”!
در این حالت دیگر تنها به گفتن چنین حرفهایی كه «روحانی مسئول است اما تفاوت قانون تا قدرت زمین تا آسمان است. قدرت روحانی مردمند»، نمیتوان بسنده كرد، چون در جهان مدرن «مردم» از طریق جریانها، احزاب، جبهههای سیاسی و... اعمال قدرت میكنند.
اما برگردم به دو نكتهی اساسی ابتدای بحث. آن جا كه متذكر شدم آقای تاجزاده در این نقطهی عطف تاریخی و سرنوشت ساز، در بحث جدید خود احتمالا آنها را فراموش كرده است.
نكتهی اول جایگاه آقای خامنهای به عنوان رهبر سیاسی جریان اقتدارگرا و تمامیتخواه، از جمله نظامیان مورد اشاره به ویژه قاسم سلیمانی است. باید بر این موضوع ایمان قلبی داشت - حتی اگر آن را بر زبان هم نیاوردم - كه در شرایط موجود حاكم بر جمهوری اسلامی، سپاهیان قدرتطلب بههیچوجه بدون دستور یا رضایت ولی فَقِیه دست به اقدامی نمیزنند و برنامهی مشخصی را اجرا نمیكنند، از جمله ساقط كردن دولت روحانی!
نكتهی دوم جایگاه حقیقی مردم و به عبارت دقیقتر كنشگران سیاسی- اجتماعی است كه اكنون در دو جریان مشخص صاحب نفوذِ «اپوزیسیون مسالمتجوی درونگرا» و «اپوزیسیون خشونتطلب برونگرا» در حال ایفای نقش هستند.
متاسفانه اكنون بیش از گذشته «اصلاحطلبان شناخته شده» - در جایگاه حامی دولت-، همانند «اصولگرایان حكومتی» در حال از دست دادن پایگاه اجتماعی خود هستند و هر روز از توان اجرایی آنها برای دست زدن به «آزمونهای فیصله بخش» كاسته میشود.
در این شرایط و اوضاع خطیر است كه از امثال آقای تاج زاده انتظار میرود كه ردای «روشنگری و روشنفكری» را از تن در آورند و جامهی یك «كنشگر سیاسی و فعال حزبی» را به تن كنند. كنشگرانی كه برای مقابله با این تحول تنها حرف نمیزنند و مطلب نمینویسند، بلكه برنامهی عملی ارائه میكنند و اقدام سیاسی انجام میدهند.