به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۸

فروپاشی دیوار برلین پایان تاریخ نبود، سعید شاهسوندي

شنیدن سقوط دیوار نظام کمونیستی در "زندان توحید" نظام اسلامی 
سعید شاهسوندي، زندان توحيد،١٣٦٨
نهم نوامبر1989، برابرباهجده آبان 1368، یک سال و پنج ماه بود که مهمان زندان جمهوری اسلامی بودم. آن روز هم مانند روزهای دیگربا ضربه های محکم نگهبان به درب آهنی سلول و فریاد بیدارباش سحرگاهی اوآغاز شد.

هفت ماه اول زندان، تا 19بهمن 1367، زیر بازجوئی وشلاق خیلی سخت، اما زود گذشته بود.  شکستگی لگن خاصره و استخوان پا ناشی از ترکش خمپاره و تیر مستقیم نیز بر رنج های من می افزود. از سال دوم به بعد، شکنجه ها تمام شد، اما شمشیر داموکلس ِ"حکم اعدام" هم چنان بالای سرمن و پنج هم سلولی  دیگر آویزان بود.

 در"زندان توحید" بودم. نخستین زندان مدرن! ساخته شده توسط مهندسین آلمانی در زمان رضا شاه(1311). مدتها بند زنان بود و سپس در زمان شاه "کمیته مشترک ضد خرابکاری" و مرده ریگی برای  جمهوری اسلامی با تغییر نام، بدون تغییر کاربری. 

روزنامه و مجله ورادیو نداشتیم . ازطریق ملاقاتی ِماهی یکبار از اخبار مطلع می شدیم. اما مانند همه زندان ها، بزرگترین منبع خبر، زندانبان ها، بازجوها و امکانات آنها بود. 

موقع پخش خبر از رادیوی کوچک نگهبان سربند، سراپا گوش می شدیم تا کلمه ای جا نیفتد. روزنامه نگهبان ها هم بزرگترین منبع خبری ما بود، که موقع تقسیم غذا و یا دستشوئی رفتن آنها را کف می رفتیم.

آن روز از طریق رادیوی سربند و روز بعد با جزئیات بیشتر دانستم که "دیواربرلین" فروریخته است. 
این چندمین بار بود که در زندان از حوادث بزرگ با خبر می شدم. حوادثی که برای من خاطره ومعنای ویژه  داشت. 

درزمان فروپاشی دیوار برلین من درآستانه چهل سالگی، باشکست ها و زخم های فراوان بر جسم و جان، بیشتر خاکستری هستم  تاسرخ. 

شنیدن خبر فروپاشی دیواری به طول 155 کیلومتر و ارتفاع 3.6متر با صدها نگهبان مسلسل به دست  و نور افکن و سیم خاردار وجریان برق، برای من که خود محصور در دیوارهای بتونی ضخیم بودم نشانی بود از ناپایداری هرحصار. هر چند عظیم، هرچند بزرگ. نشان از آن که هیچ حصار و هیچ دیوار و هیچ ممنوعیتی را توان آن نیست تا شوق انسان برای دانستن، برای خواستن و برای تغییر را برای همیشه سرکوب کند.

چرا که حصار، هرگونه حصاری، بر خلاف هدف سازندگان اش، شوق تغییر را به صورتی بیش از حالت طبیعی افزایش می دهد. در روند تغییرات طبیعی انسان ها با محدودیت های موجود آشنا شده و با آن کنار می آیند، اما در حالت سرکوب، توهم و رویا جای واقعیت را گرفته و در جهانی ایدالیزه شده، شوقی فراتراز توانائی ها و انتظاری فزون از حد را باعث می شود.

 این به نوبه خود، حصار سازان را برسر دو راهی برداشتن حصار یا افزودن بر طول وعرض وارتفاع آن قرار می دهد. تازمانی که دیگر نشود حصار برحصار و محدودیت بر محدودیت  افزود. آن زمان است  که فروپاشی حصار به فروپاشی تمامیت "نظام حصار ساز" می انجامد . چنان که بعد از فروپاشی دیوار برلین "جمهوری دموکراتیک آلمان" (با نام اختصاری  DDR) که نه جمهوری بود و نه دموکراتیک نیز به سرعت فروپاشید.

فروپاشی دیواربرلین و درپی آن بلوک سوسیالیستی اروپای شرقی وشوروی، تنها ناشی از توطئه دشمن خارجی نبود. فساد سیاسی، فساد ایدئولوژیک و فساد بوروکراتیک ناشی از بی تحرکی و استبداد ریشه کرده، در مقابلِ خستگی و خشم مفرط و جهش آزادی طلبانه نسل های جدید، جز فروپاشی چاره ای نداشت.

با فروپاشی دیواربرلین از سوسیالیزم آنچه که نابود شد، نابود شدنی نیز بود. جهان بهشت برین نشد و تاریخ به پایان خود نرسید. و بنابراین مبارزه برای جهانی بهتر، برای آزادی و عدالت اجتماعی و محیط زیستی مانا و برای سوسیالیزمی انسانی هم چنان ادامه دارد.