ننویسند، نگویند، درس ندهند، جز در مدح حاکمیت!
رحیم قمیشی (رزمنده سابق در جنگ ایران و عراق و بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در اسارت ارتش صدام بود)
بالاخره حکم دادگاه تجدید نظر آفای شهابالدین حائری شیرازی رسید.
به جرم نوشتههای روشنگرانه و دلسوزانهشان؛ دوسال از سه سال زندان حکم اولیه، تایید شد و تنها برای سه سال به صورت تعلیقی در آمد. تا اگر در این سه سال جرم جدیدی مرتکب شود (باز بنویسد)، زندان به اجرا درآید.
حکم خلع لباس روحانیتشان هم تایید شد، و آنهم برای سه سال تعلیق شد.
حکم ممنوعیت فعالیت در فضای مجازی، حکم بستن کانالشان تایید شدند و دیگر مجاز به فعالیتی مجازی و نویسندگی آزاد نیست، شاید تا ابد.
به جز همه اینها، به ۱۲ میلیون تومان پرداخت نقدی محکوم شده که تا نپرداخته اجازه ترخیص نداشته!
و این معاملهای است در کشوری که ادای دینداری را درمیآورد با دینداران متعهد!
ننویسند، نگویند، درس ندهند، جز در مدح حاکمیت!
آقای رسولاف فیلمساز عزیز هم که حکم حبس و شلاق و ممنوعالفعالیتی و مصادره اموالشان تایید شد.
بسیاری جوانان هم که حکم گرفتهاند و یا منتظر اجرای حکمند.
به کجا چنین شتابان!!
با شکستن قلمها، با بستن دهانها، با منع کردن هنرمندان از فعالیت، با احکام شدید و غلیظ علیه انساندوستان، دلسوزان، به کجا میخواهید برسید.
به انفجار جامعه؟!
چه منفعتی در انفجار جامعه دارید؟
با تعیین امام جمعههایی که همان معدود حزباللهیهای وفادارتان هم قبولشان ندارند، چه میخواهید بگویید!؟
که خیلی قلدرید؟
بدون مردم هم توان ادامه بازی سخیف حفظ قدرت اقلیتی را دارید؟
فرصت کردید بیانیه گروهی از ایثارگران را بخوانید؟ آنها جانشان به لبشان رسیده. نمیدانند جواب فرزندانشان را چه بدهند، جواب مردم فقیر را. جواب جوانان بیکار را، پدرهای خجالتزده از خانواده، جوانان محکوم به اعدام را.
آنها شهادت میدهند این آن چیزی نبود که دنبالش بودند. شما آنها را هم گول زدید!
از تهدید و اعدام خسته نشدید؟
پاسخ واضح جوانها و دختران نجیب را در دانشگاهها، در پارکها، در معابر، در مراسم نگرفتید.
باز هم میخواهید تظاهر کنید تودهنی نخوردید؟
با پول نفت، با پول فروش معادن، با چاپ اسکناس بیاعتبار، و بدون همراهی مردم، چقدر انتظار دارید بر سر کار بمانید!؟
به آقای حائری زنگ زدهام از او دلجویی کنم. او ایستاده، محکمتر از قبل، محکمتر از خیلی مدعیها، محکمتر از من!
میگوید وجوب امر بهمعروف و نهی از منکر حاکمان را، مگر دادگاه میتواند منعش کند؟ مگر دادگاه میتواند حکم بدهد نماز نخوانم، روزه نگیرم!
میگوید طوری تهدیدم میکنند از پوشیدن لباس روحانیت ممنوع میشوم، گویی امروز پوشیدن آن لباس، آبرو میآورد؟ لباسی که ویزا و مجوزش را حاکمیت بخواهد بدهد، خودم نخواهم پوشید!
او میداند دنبال آن هستید تا بهانهای پیدا کرده و این احکام تعلیقی را اجرایی کنید، میگوید مگر خون من از این جوانهای عزیز رنگینتر است؟
نمیخواست بگوید!
با اصرار من جزییاتی را گفت.
او را بردهاند برای بازجویی، جایی که نمیشود اسمش را گفت، آن اتاقهای ترسناک که بازجو را نمیتوانی بببنی.
گفتهاند زبانت را میبریم، گفتهاند آبرویت را (با تهمت ناروا) میبریم و تا بخواهی ثابت کنی اتهام دروغ بوده، آبرویی برایت نمانده! کسی حرفت را باور نمیکند.
یا للعجب. این حکومت اسلامی است!؟
گفتهاند به شما نباید رحم کرد...
شما با آقای حایری شیرازی پاکدست و دلسوز، مفسر نهجالبلاغه، استاد حوزه، با آن اخلاق و رویه معتدل و دوست داشتنی چنین میکنید، با دیگران چه خواهید کرد!؟
از او اجازه گرفتهام تا بنویسم و بگویم؛
شما زبان میبرید! رسماً قلم میشکنید؟ بیایید و زبان ۸۵ میلیون ایرانی را ببُرید!
بیایید و قلم همه نویسندگان را بشکنید.
فضای مجازی را بیشتر از این به بند بکشید. به دزدها و بدنامها مسئولیت بدهید، فکر کردید همه تماشایتان میکنند!؟ و از شما بیشتر میترسند؟
نه! نه آقای حائری کوتاه میآید، نه آقای رسولاف، نه دیگر دربندها و محکومین به ظلم، هیچ حکومتی با ضرب و گلوله و زندان و منع اندیشمندان از نوشتن و فعالیت، سر کار نمانده که شما دومیاش باشید.
شما فقط عمرتان را کوتاهتر میکنید.
وقتی هم در بین حوزویان مستقل، هم میان ایثارگران دردمند، هم میان ایراندوستان دلسوز، جوانان درس خوانده و مردم شریف ایران، تمام وجهه خود را از دست میدهید، عمرتان تمام شده! اگر چه خودتان باور نکنید.
و مجیزگویان گزارش راست به شما ندهند!
محبوبیت آنها که محکومشان میکنید، نزد مردم ایران، صدها برابر افزایش مییابد و چهره زشت سرسپردگان شما، نفرت برانگیزتر میشود.
به دوست خوب و عزیزم استاد شهابالدین حائریشیرازی استقامتش را در نگهداری بهروز کانالش، تبریک میگویم، و با آغوش باز آمادگی دارم در نشر نظریات و نوشتههای دلسوزانهاش، اینجا و کانال دلنوشتهها، در خدمتش باشم.
با افتخار تمام.
***