به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۹۰

حسن بهگر
در انتظار گودو

رضا پهلوی

داریوش همایون بنیان گذار حزب مشروطه در مصاحبه ی منتشر نشده ای که تازه درآمده به خطای همکاری خود با رژیم پهلوی اعتراف می کند و از آن نادم است.

زمانی که وی پیشنهاد حزب لیبرال دموکرات داد شاهزاده شخصا و یک تنه آن را نفی کرد و ترجیح داد با حزب کومله و حزب دموکرات کردستان که خواستار کردستانی مستقل هستند بنشیند و فدرالیسم را به رسمیت بشناسد.

همه ی اینها نشانگر آن است که رضا پهلوی قبل از رسیدن به شاهی و برای رسیدن به قدرت چوب حراج به ایران زده است، در این حالت باز بقول داریوش همایون دیگر از شاهی چه می ماند. 
پس از گذشت 32 سال از سقوط استبداد حکومت پادشاهی هنوز عده ای به بازگشت آن امید بسته اند. چرا؟
1-ناکارآمدی رژیم جمهوری اسلامی چه در سیاست داخلی و خارجی
2-جنایات و فجایع رژیم جمهوری اسلامی
3- تشکیل نشدن دادگاهی عادلانه برای عوامل رژیم سابق تا جنایات و خطاها و دزدی های آن افشا شود
4- نبود یک اپوزیسیون فعال و منسجم دموکرات آزادیخواه و استقلال طلب

می بینیم که دستگاه های تبلیغاتی غرب بویژه رادیو آمریکا که همیشه یاور سلطنت طلبان بوده است، کمر به مخدوش کردن حافظه ی تاریخی ایرانیان و بی گناه جلوه دادن ساواک و شکنجه گران بسته اند تا شاید زمینه ی بازگشت رژیم دست نشانده را آماده کنند.
اگر سیاست را دانش مدیریت تشکیلات دولت بگیریم ؛ ملایانی که به حکومت دست یافتند ازاین دانش هیچ بهره ای نداشتند. بخاطر بیاوریم که در اول انقلاب در این باب بحث شد و رفسنجانی ضمن اعتراف به نادانی مدعی شد که بزودی این کار را یاد می گیریم. 32 سال حکومت با روش آزمون و خطا و هزینه کردن از ذخایر مادی و معنوی ملت برای عده ای کوته فکر این تصور را ایجاد کرده که تنها آلترناتیو همان استبداد سابق است که با تمام بی قابلیتی هایش ظاهری آراسته داشت.
استبداد مذهبی رژیم و تاراندن چند میلیون ایرانی به خارج کشور که کماکان ادامه دارد و استبدادش که مروج فساد و جهل و آدمکشی است رژیم سابق را در مقایسه ی سطحی برتر نشان می دهد ولی نیک که بنگریم هیچ یک از این دلایل حقانیتی به رژیم پادشاهی نمی دهد که اساسش بر مقدس بودن نطفه است .
رضا شاه پهلوی با حمایت بیگانگان و عمدتاً با پشتیبانی انگلیس برسرکار آمد و پسرش محمد رضا نیز در موقعیت بحرانی اشغال ایران توسط متفقین به ابتکار فروغی در مجلسی دست نشانده سوگند یاد کرد و پادشاه شد و بعد هم با کودتای 28 مرداد و حمایت علنی انگلیس و آمریکا حکومت پدر را احیا و پایه های استبداد خویش را محکم کرد ، بحرین استان چهاردهم ایران را محض خوشایند غرب واگذار کرد و به خفت کاپیتولاسیون تن داد و در نهایت راه قدرت گیری خمینی را هموار کرد.
آیا این عقلانی است که پس از این همه خسارت و هزینه های سنگینی که این خاندان به مردم ما تحمیل کرده و مبارزاتی که مردم ایران برای استقلال و آزادی کرده اند دوباره برای رهایی از استبداد دد منش آخوندی به استبدادی فکل کرواتی آراسته و دست نشانده ی بیگانه پناه ببریم ؟
میبینیم که رضا پهلوی همچون پدران خود به امید یاری بیگانگان نشسته است. چنان که در حمله آمریکا به عراق هم به امید این که آمریکایی ها او را سرکار بیاورند خود را پنهان کرد و وقتی از او پرسیدند چطور در این مدت خبری از تو نبود پاسخ داد که من کوشش می کردم تا به ایران حمله نکنند!؟

رضا پهلوی در این مدت هیچ کار مثبتی انجام نداده. فقط به سبک پدرش که توده ای های سابق را دور خود جمع کرده بود یک عده از چپگرایان سابق را به سوی محور سلطنت جلب نموده است . جمهوری اسلامی اگر میلیون ها دلار هم خرج می کرد متحدی بهتر از رضا پهلوی پیدا نمی کرد که در لباس اپوزیسیون هیچ کاری نکند و عده ای را هم به امید واهی منتظر نگاه دارد. رژیم میداند که کشتی نجات این اپوزیسیون قلابی دارای سوراخ های متعدد است و راه نیفتاده مشرف به غرق است. تا حال چند ژنرال و یاور رژیم گذشته را خبر دارید که به وعده ی انجام کاری پول گرفته و به چاک جاده زده اند؟ اگر این حکایت های جسته و گریخته این ژنرال ها!؟ و عقاب ها!؟ را جمع کنند به مطایبات عبید زاکانی طعنه خواهد زد.

شعار مشروطه سلطنتی شعاری بی محتواست و فقط با بودن شاه که یک نماد است تحقق پیدا نمی کند. باید حکومتی موجود باشد و نخست وزیری باشد و کسی هم به عنوان شاه مشروطه این عنوان را یدک بخشد. از یک طرف حکومت شاهی سرنگون شده است. از طرف دیگر رضا پهلوی در خارج کشور حتا با آخرین نخست وزیر قانونی حکومت پهلوی هم نتوانست توافق کند و آن نخست وزیر هم ترور شد. اکنون این مدعی شاهی چه محلی از اعراب دارد؟

داریوش همایون بنیان گذار حزب مشروطه در مصاحبه ی منتشر نشده ای که تازه درآمده به خطای همکاری خود با رژیم پهلوی اعتراف می کند و از آن نادم است . زمانی که وی پیشنهاد حزب لیبرال دموکرات داد شاهزاده شخصا و یک تنه آن را نفی کرد و ترجیح داد با حزب کومله و حزب دموکرات کردستان که خواستار کردستانی مستقل هستند بنشیند و فدرالیسم را به رسمیت بشناسد. همه ی اینها نشانگر آن است که رضا پهلوی قبل از رسیدن به شاهی و برای رسیدن به قدرت چوب حراج به ایران زده است ، در این حالت باز بقول داریوش همایون دیگر از شاهی چه می ماند.

حزب مشروطه منتظر از راه رسیدن مسافری است که به سوی مقصد دیگری حرکت کرده است . تنها شاه مشروطه قانونی در حقیقت احمد شاه بود که خطا کرد و به کودتای رضا خان صحه گذاشت. از او که گذشت، پادشاهان پهلوی هر وقت در موضع ضعف بوده اند از قانون اساسی و حقوق مردم حرف زده اند و تا سوار قدرت شده اند وعده هایشان را از یاد برده اند.

سلطنت طلبان دانسته و ندانسته برای یک نفر یعنی همان شاه اهمیت زیادی قایل می شوند و دایم بر آن تاکید می نمایند و مرتب می گویند که این بار پادشاه دموکرات است. درحالیکه اگر به گذشته برگردند همین تعابیر را در مورد محمدرضا با عنوان شاه جوانبخت تحصیلکرده ی سوئیس در روزنامه ها آن زمان می توانند بخوانند. سلطنت پهلوی دمکرات شدنی نیست. حالا اگر فقط می خواهید یک نفر در راس امور همه کاره باشد و ملت ایران به حساب نیاید مقام ولایت فقیه امروز چندان تفاوتی با پادشاهی استبدادی ندارد و فقط عمامه دارد وگرنه رئیس جمهور و دیگر مقامات دولتی برایش حکم مهره هایی بی مقداری را دارند که هر گاه بخواهد عوض می کند و می بینید که در صدد موروثی کردن حکومت هم هست. اگر حسرت ظاهر و آراسته شاه سابق را دارید کافیست فرصت بدهید کم کم درست خواهد شد.

ملت ایران سلسله ی پهلوی را نه یک بار که دوبار آزموده است و دلیلی ندارد برای بار سوم چنین کند. اگر دموکرات هستید ، دنبال احقاق حقوق مردم بروید نه شاه . رضا پهلوی در مقام رهبری قرار گرفته ولی از آنجایی که کاری از او بر نمی آید فقط تبدیل به مانعی برای پیدا شدن رهبری شایسته ی این نام گشته. کسانی هم که دنبال او می روند و این کار را با بهانه ی دمکرات بودن او توجیه می کنند، دنبال سراب می دوند. اگر طرح سیاسی درستی دارید بهتر است عرضه کنید وگرنه یک نفر که سابقه ی مبارزاتیش این است، به درد رهبری اپوزیسیون نمی خورد. اگر توانی دارید در این راه هدر ندهید و روشی در پیش بگیرید که به ملت ایران فایده ای برساند.

منبع: سایت ایران لیبرال