به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۶

ضايعهً بزرگ ترجمه آثار خارجي در ایران

آیا «لهستان» همان «هلند» است؟!
یکی از کتاب هایی که به لطف مترجم به کلی تباه شده است، رمانی دیگر از هاروکی موراکامی است. این رمان سال ۹۴ با ترجمه شخصی به نام معصومه عباسی نتاج عمرانی (احتمالا همان م. عمرانی که «جنگل نروژی» را ترجمه کرده) جاپ شد. خب رمان، رمان سرشناسی است و در سال ۲۰۱۱ باعث شد بسیاری از مخاطبان رمان در سراسر جهان در صف بایستند تا آن را بخرند و بخوانند. به همین جهت ناشر (انتشارات آوای مکتوب) هم ترجیح داده با ترجمه ای افتضاح آن را به هر قیمتی شده روانه بازار کتاب ایران کند.  

ترجمه آنقدر پر ایراد بود که این بار مترجم آثار موراکامی نتوانست سکوت کند. او در گفتگویی از مترجم اسم نبرد اما درباره آن گفت:
«من به طور کلی معتقدم عصر، عصر آزادی جریان اطلاعات است و در این زمینه همه می توانند به این جریان دسترسی داشته باشند. هر کسی می تواند هر کتابی که دوست دارد را ترجمه کند.
مثلا ترجمه ای که امیر مهدی حقیقت از کتاب «سوکورونازاکی...» ارائه داده ترجمه ای است که من درباره اش بحثی ندارم و اتفاقا ناشر خوبی آن را روانه بازار کرده اما همین موراکامی مترجمانی در ایران دارد که صرفا دست به کتاب سازی می زنند.

به تازگی کتابی با حجم 1200 صفحه (IQ84) منتشر شده و مترجم به معنای واقعی کلمه از اول تا به آخر آن گند زده است. مثلا Poland را هلند ترجمه کرده و از یک رجوع ساده به منابع هم دریغ کرده و هیچ به این فکر نکرده که ممکن است با این کار تاریخ را تحریف کند یا افلاطون را پلاتو ترجمه کرده یا ... آنقدر از این نکات بسیار است که اگر بخواهم شرح دهم خود مجالی جداگانه می طلبد.»

«اين روزها ضايعه بزرگ ترجمه ادبي ما، مسابقه‌اي شدن ترجمه آثار خارجي است.» جمله‌اي‌است كوتاه از كاوه ميرعباسي، مترجم چيره دستي كه رمان‌ها و آثار مشهوري را با ترجمه‌هاي او خوانده‌ايم. او هم اين روزها مانند تعدادي ديگر از همكارانش از وضعيت ترجمه در ايران متاسف است و وقتي موضوع صحبت‌مان را درباره ترجمه‌هاي سطحي و دم دستي مطرح مي‌كنيم، از اين وضعيت گلايه مي‌كند. واقعيت اين است كه در حال حاضر ترجمه تعدادي از كتاب‌هاي خارجي حتي آنها كه از سوي ناشران تقريبا معتبري منتشر شده‌اند، اين موضوع را به ذهن مي‌آورد كه ناشر براي كم كردن هزينه‌هاي انتشار كتاب سراغ مترجمان غيرحرفه‌اي مي‌رود و حتي عده‌اي معتقدند برخي از اين كتاب‌ها ترجمه‌هاي گوگل ترنسليتي دارند! همين موضوع سبب شد تا چند پرسش كوتاه در اين زمينه از كاوه ميرعباسي داشته باشيم.

 آقاي ميرعباسي اين روزها با نوعي معضل در حوزه كتاب‌هاي ترجمه شده روبه‌رو هستيم. به طوري كه برخي مترجمان معتقدند اين ترجمه‌هاي سطحي و غيرحرفه‌اي مي‌تواند ترجمه‌هاي اينترنتي يا در اصطلاح گوگل ترنسليتي باشد.

در پاسخ به اين مساله بايد بگويم آنچه مطرح مي‌كنم، تنها در حوزه كتاب‌هاي ادبيات است و درباره ترجمه ديگر كتاب‌ها اظهارنظري نمي‌كنم. ببينيد بعيد مي‌دانم ناشري كتابش را به وسيله گوگل ترنسليت ترجمه كند ولي مي‌دانم يكسري از ناشران كتاب‌هاي‌شان را به دارالترجمه مي‌دهند. خود من سال‌ها پيش مدتي در دارالترجمه كار مي‌كردم و به ياد دارم يكسري كارها بود كه اصطلاحا دانشجويي ناميده مي‌شد و عمدتا ترجمه‌شان سردستي و ارزان قيمت بود. امروزه هم چندين ناشران سراغ دارم كه كتاب‌هاي‌شان را به دارالترجمه مي‌دهند و به ويژه اين اتفاق در مورد يكسري كتاب‌ها كه در ايران هواخواه پيدا كرده‌اند، بيشتر ديده مي‌شود چون ناشران به دنبال اين هستند تا ترجمه اين كتاب‌ها ارزان‌تر تمام شود و معمولا روال هم اين است كه در دارالترجمه هم چنين كتاب‌هايي را به دانشجويان مي‌دهند و مي‌بينم كه ترجمه اين آثار اصلا يكدست نيست.

به نظر شما چه بايد كرد تا اين وضعيت كمي سر و سامان بگيرد ؟

كاري نمي‌شود كرد. در حال حاضر با حجم عظيمي از ناشران رو به رو هستيم و تعداد مترجمان قابل قبول در مقايسه با تعداد اين ناشران بسيار اندك است. در اين ميان يكسري ناشراني هم داريم كه فقط منفعت‌طلب هستند و نه دغدغه ادبيات را دارند و نه به فكر كتاب هستند. آنها فقط دغدغه بازار رقابت را دارند. اين ناشران هم عموما به طرف نويسندگاني هجوم مي‌آورند كه آثارشان با استقبال روبه‌رو شده است. زماني با رمان‌هاي هري پاتر شاهد اين وضعيت بوديم. زماني هم آثار خالد حسيني چنين اقبالي را در ميان ايرانيان پيدا كرد و به طوري كه شاهد بوديم رمان آخرش در ايران با ١٣ ترجمه منتشر شد. الان هم اين وضعيت در مورد يكسري از نويسندگان ديگر وجود دارد و همين وضعيت سبب شده تا يكسري افراد نا اهل وارد عرصه نشر شده‌اند و دغدغه كيفيت ندارند و مي‌خواهند از اين طريق كسب درآمد كنند. البته كسب درآمد يك موضوع كاملا طبيعي است و هيچ ايرادي هم ندارد ولي بايد ديد اين درآمد به چه قيمتي كسب مي‌شود. اين روزها ضايعه بزرگ ترجمه ادبي ما، مسابقه‌اي شدن ترجمه آثار خارجي است.

بخشي از اين مشكلات به دليل نبود قانون كپي‌رايت جهاني است. فكر مي‌كنيد اگر كشور ما به اين قانون بپيوندد، اين مشكلات چقدر حل و فصل مي‌شود؟


در ابتداي امر شايد خيلي تاثيرگذار نباشد ولي در ميان مدت قطعا نتيجه خواهد داد. در ابتداي امر ممكن است عده‌اي از ناشران با زرنگي بتوانند بطور مثال با مدير برنامه‌هاي يك نويسنده خاص ارتباط برقرار كنند و قرارداد انحصاري ترجمه و انتشار آثار او را بگيرند ولي در ميان مدت اين انحصار از بين خواهد رفت. چون هيچ نويسنده‌اي تمايل ندارد كتاب‌هايش به شكل نامطلوبي و با ترجمه‌هاي سطحي و بي‌كيفيت در كشورهاي ديگر معرفي شود. در حال حاضر شاهد وضعيتي بسيار عجيب هستيم وگاه ترجمه اثر آنچنان از اصل آن كتاب دور است كه اطلاق نام كتاب اصلي به آنچه ترجمه و منتشر مي‌شود، توهين به آن كتاب است. البته بعيد مي‌دانم كسي از ترجمه‌هاي اينترنتي يا گوگل ترنسليت استفاده كند ولي همان‌گونه كه توضيح دادم، از ترجمه‌هاي دارالترجمه استفاده مي‌شود. بنابراين زماني كه به قانون كپي رايت جهاني بپيونديم، قطعا مترجمان و ناشران ما اين موضوعات را جدي‌تر مي‌گيرند. وقتي پاي خريد رايت يك اثر مطرح باشد، مي‌توانند جلوي انتشار ترجمه‌هاي نازل و دم دستي را بگيرند. چراكه پيوستن به كپي‌رايت جهاني مشروط به يكسري از موضوعات است كه بايد رعايت شود.

آقاي ميرعباسي لطفا در پايان از تازه‌ترين ترجمه‌هاي خودتان نيز بفرماييد.

همين روزها سومين كتاب از مجموعه آثار ماركز كه در دست كار دارم، براي انتشار ارايه مي‌شود و تصور مي‌كنم تا پايان سال جاري منتشر خواهد شد. اين كتاب را با نام «سه رمان» ترجمه كرده‌ام كه دربرگيرنده سه داستان ماركز «برگ باد»، «كسي نيست به سرهنگ نامه بنويسد» و «وقايع‌نگاري مرگي از پيش تعيين شده» است كه به سياق دو كتاب ديگري كه از ماركز ترجمه كردم، از سوي «كتابسراي نيك» منتشر خواهد شد. پيش‌تر هم دو كتاب ديگر او « عشق در روزگار وبا» و «صد سال تنهايي» را با همين ناشر كار كرده بودم. به جز اينها مجوز انتشار دو كتاب ديگر هم صادر شده است؛ «پدرو پارامو» نوشته خوان رولفو و «نه داستان سلينجر» كه پيش‌تر با ترجمه‌هايي ديگر و با نام «دلتنگي‌هاي خيابان چهل و هشتم» منتشر شده است و هر دو كتاب جديدم از سوي نشر «ماهي» به چاپ خواهند رسيد.