به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۶

بازخوانی فیلم اقتباسی «بازمانده روز»

 استعاره­ ببرِ زیرِ میزِ ناهارخوری  

در جایی از رمان «بازمانده روز»، راوی دقیق و منضبط و متشخص رمان؛ یعنی استیونز در فلاش‌بک‌های متعدد خودش خاطره‌ای را از پدرش نقل می‌کند که برسد به موضوعی که او آن را تشخص می‌نامد، برای یک سرپیشخدمت. داستان پدر برمی‌گردد به داستان سرپیشخدمتی که در یک ميهمانی بزرگ ارباب در خانه اربابش متوجه می‌شود که در اتاقی که قرار است ضیافت ناهار برگذار شود، ببری زیر میز ناهارخوری خوابیده. او بدون هیچ استرس و ترسی و بدون اینکه هول کند موضوع را با ارباب خود در میان می‌گذارد و بعد اجازه می‌گیرد که با تفنگ به ببر شلیک کند.

همین کار را هم می‌کند و ميهمان‌های ارباب فقط صدای سه تیر می‌شنوند و بعد از آن سرپیشخدمت این اطمینان را می‌دهد که همه‌چیز مرتب است و «شام طبق معمول حاضر می‌شود و با کمال خوش‌وقتی به عرض می‌رسانم که تا آن‌موقع هیچ اثر قابل‌تشخیصی از واقعه اخیر باقی نخواهد بود». این تکه را استیونز در کتاب «بازمانده روز» برای مشخصات یک سرپیشخدمت که دارای تشخص است و به اعتقاد او از اهمیت فوق‌‌العاده‌‌ای برخوردار است، می‌آورد و در فیلم بازمانده روز این تکه از سوی خودِ پدر استیونز در سرای دارلینگتن آورده می‌شود.

از این بابت فیلم بازمانده روز، ساخته جیمز آیوری که در سال ١٩٩٣ بر اساس رمان «بازمانده روز»، نوشته كازوئو ایشی گورو ساخته شده است و در بحث اقتباس ادبی، مثال ببر نشسته در زیر میز، نمونه خوبی است برای تبیین‌کردن بحثی که به جایگاه ادبیات و تمایزش با سینما می‌پردازد. چیزی که ادبیات و سیاست را به زعم ژاک رانسیر هم‌ردیف هم قرار می‌دهد؛ یعنی همان نظام توزیع و تخصیص امور محسوس در سنسوریوم یا نظام حسی جامعه بدانیم، نظامی که تعیین می‌کند چه چیزی قابل‌ دیدن، قابل ‌شنیدن و قابل‌ گفتن هست و نیست و دقیقا ادبیات هم در همین مسیر قرار دارد. کلمات هم بر اساس آنچه نظم مستقر حکم می‌کند قابل دیدن و یا قابل‌ شنیدن کند. این دقیقا مقوله‌‌ای است که در اقتباس‌های ادبی، این مقوله در ادبیات و ارزشش را چندین‌برابر می‌کند. درواقع سینما فیلتر بصری است برای فیلتری که در ادبیات بین نثر و آن نثر شاعرانه قائل است، ایجاد می‌کند. وجوه ادبیات مدرن که آغازگر آن فلوبر است و می‌توان در نثر فلوبر رهگیری کرد و تجلی آن در برابر نظام شاعرانه یا نوشتار زیبا صورت می‌گیرد و فلسفه وجودی‌اش گسست در منطق بیانی و مفهومی ازپیش‌تعیین‌شده اشیاست. ببر زیر میز ناهارخوری در رمان بازمانده روز که یکی از نقاط عطف متن است که در فیلم هم به آن اشاره می‌شود، به‌جز همان صورت‌بندی‌کردن تشخص یک پیشخدمت، حاوی نکته‌ای است در منطق توزیع کلمات در رمان و منطق توزیع کلمات به‌تصویر‌کشیده‌شده یا همان اشیا در فیلم. سرتاسر رمان بازمانده روز پر است از کلمات ناگفته، کلمات برزبان نیامده، کلماتی که توزیعشان در رمان و در فیلم در یک روایت با ریتم آرام صورت می‌گیرد. شخصیت سرپیشخدمت رمان بازمانده روز آقای استیونز با آن لحن آرام و منطقی و تشخص در رفتار و ظاهر و انتخاب کلمات و تصمیم‌گیری‌هایی که هر نقطه متن را دارای اکسیون‌هایی می‌کند که بر روایت غلبه می‌کند (‌همچون کتاب دیگر این نویسنده؛ یعنی تسلی‌ناپذیر) قطعا سردمدار این سیاست متنی است که در رمان بسیار بیشتر از فیلم نقش دارد. استیونز، سرپیشخدمت عمارت دارلینگتن که در پیش از جنگ و چه در حین جنگ و چه پس از آن تمام جهانش در آن عمارت خلاصه می‌شد و به قول خودش زمانی تمام جهان در این عمارت جمع می‌شدند و محل آمدوشد و نشست بزرگان عرصه سیاست انگلستان و دیگر کشورها بوده و روایت کتاب و فیلم بازمانده روز بر دوشش است، بیش از هر عنصر دیگری در منطق توزیع کلمات در متن نقش دارد. اوست که با فلسفه‌بافی و منطق‌های خاص خود در هر زمینه که به عمارت و آدم‌های عمارت مربوط است و همچنین شغل خود؛ یعنی سرپیشخدمت‌گری، مشخص می‌‌کند که چه کلماتی بر زبان بیاید و چه نماهایی گرفته شود، روایت از چه مسیری بگذرد و میزانسن چگونه چیده شود. حتي اگر بگویم که متن ایشی گورو چنان پرقدرت است که در کتاب حتي برای اقتباس سینمایی‌اش متنی دکوپاژشده را شاهد هستیم، بیراه نگفته‌ام. سیاست ادبیات دقیقا در همین عرصه شکل می‌گیرد و وجوهش مشخص می‌شود. مفاهیمی مانند عشق و سیاست و زندگی در بازمانده روز دقیقا در همان مفهوم مستتر در عنوان کتاب و فیلم اقتباس‌شده از آن برمی‌خیزد. درواقع از عنوان کتاب گرفته تا خود متن و نحوه روایت و شخصیت‌‌پردازی و خرده‌روایت‌های متن و نقطه پایانی متن، همگی در مفهومی به نام سیاست ادبیات تجلی پیدا می‌کنند؛ سیاستی که متن را و جهانش را از نظام توزیع امور حسی (کلمات) خالی می‌کند و درعوض متن را پر از لحظات ناگفته و کلمات بیان‌نشده می‌کند. نام کتاب هم خود به‌جز استنباط لایه ابتدایی‌اش (‌یعنی باقی‌مانده عمری که گذشته) هم چنین سیاست ادبیات را؛ یعنی بازگونکردن و در عین بازگفتن را در دل خود دارد؛ عشقِ برزبان‌نیامده استیونز به میس کنتن، در کنار عشق و علاقه استیون به کارش که در رمان در پرگویی استیونز تجلی می‌کند و در فیلم در نظام بصری تعریف‌شده‌اش و همچنین مسیری که در تغییر سیاست به‌واسطه تغییر ارباب عمارت صورت می‌گیرد، در بینش و تغییر نگرش در شخصیت اصلی فیلم؛ یعنی استیونز همگی روی‌هم‌رفته متنی را شکل می‌دهند که هر لحظه‌اش مانند استعاره ببر خوابیده زیر میز ناهارخوری هم می‌تواند باشد و هم می‌تواند در یک چشم برهم‌زدنی نباشد، اگر شخصیتی مانند استیونز که دارای تشخص است بر بالای سر متن حضور داشته باشد.

منابع:
١- بازمانده روز نوشته کازئو ایشی گورو – ترجمه نجف دریابندری- نشر کارنامه
٢- The Remains of the Day ١٩٩٣
٣- از چیزهای بی‌مصرف - امید مهرگان- نشر گام‌نو


میلاد ظریف / روزنامه شرق