به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۷

مصدق در گوشه رینگ!

در روز‌هایی که اقتصاد کشور در شرایط نامناسبی به سر می‌برد و نگرانی‌ها درباره آینده کشور افزایش یافته است، از سوی برخی اقتصاددانان بحث انتقادی تندی علیه دکتر محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت پیش کشیده شده است. البته این اولین بار نیست که کارزاری  علیه مصدق به راه افتاده است، اما این بار گویی صدای منتقدان مصدق بلندتر از گذشته است، آن هم در سالی که به نام حمایت از تولید ملی نامگذارش شده است.



به گزارش فرارو، موسی غنی نژاد یکی از اقتصاددانان ضد مصدق است. او همیشه یکی از منتقدان ملی شدن صنعت نفت و سیاست‌های مصدق بوده است. این بار نیز در اواخر سال گذشته در زمانی که شورای شهر تهران مصدق را به خیابان‌های شهر بازگرداند و خیابانی را به اسم او زد، در گفت و گویی با روزنامه شرق اظهار کرد: "ملی‌شدن صنعت نفت به ضرر مردم تمام شد و نهضتی بود که چه از نظر اقتصادی و چه به‌لحاظ سیاسی، نه اهداف درستی را دنبال می‌کرد و نه عملا می‌توانست به آن اهداف برسد."

غنی نژاد مصدق را متهم به "پوپولیسم" می‌کند و می‌گوید: «دو نوع ناسیونالیسم وجود دارد؛ یک نوع ناسیونالیسم که بر ایجاد دولت-ملت و هویت ملی در چارچوب مدرن کلمه ناظر است و نوع دیگر ناسیونالیسم رمانتیک است که در کنار آن پوپولیسم رشد می‌کند. چیزی که دکتر مصدق آن را نمایندگی می‌کرد، بیشتر از نوع دوم بود؛ یعنی یک نوع ناسیونالیسم رمانتیک توأم با پوپولیسم. او اعتقاد داشت همه مشکلات ایرانی‌ها ناشی از خارجی‌هاست. گفتار غالب در نهضت ملی‌شدن و جریان سیاسی نفت، از این نوع بود.» 


این فقط موسی غنی نژاد نیست که وضعیت کنونی ایران را به سیاست‌های دکتر محمد مصدق و ماجرای ملی شدن صنعت نفت ارتباط می‌دهد. در تعطیلات نوروز هم محسن رنانی اقتصاددان و استاد دانشگاه در یادداشتی جنجالی از مصدق و ملی شدن صنعت نفت انتقاد کرد او در یادداشت خود حتی عنوان کرد که "کودتای ۲۸ مرداد"، کودتا نبوده است چرا که شاه به قدرت قانونی خود بازگشته است.

رنانی در یادداشت «یادگیری اجتماعی و توسعه: درس‌های بمباران هیروشیما و ۲۸ مرداد» نوشت: «من همیشه وقتی به یاد جنبش ملی شدن نفت می‌افتم با خود می‌گویم‌ای کاش مصدق نزاده بود و‌ای کاش چنین جنبشی رخ نداده بود. پول‌هایی که با ملی شدن نفت به جیب ملت ایران رفت، بسیار کمتر از خسارت‌هایی است که جامعه ما در طول هفتاد سال بعد از آن واقعه، از حوادث بعدی مرتبط با آن واقعه دید.» 

او افزود "ملی شدن نفت و سپس آنچه کودتای ۱۳۳۲ می‌خوانیم، خیلی فرایند توسعه‌ی ما را عقب انداخت (من البته آن حادثه را کودتا نمی‌دانم، چون بازگشت یک پادشاه به قدرت قانونی خویش بود، البته و متاسفانه با حمایت و کمک خارجی). آن حادثه یک تجربه تلخ تاریخی بود که سپس با رخ دادن تحولات بعدی (تأسیس ساواک، اصلاحات ارضی و جهش قیمت نفت) منجر به انقلاب اسلامی شد. اما بدتر و خسارت‌بارتر از همه آن‌ها، ماندن و «زمین‌گیر شدن» جامعه ایران در آن حادثه است. " 

شاید دیدگاه ضد مصدقی از جانب موسی غنی نژاد امری تازه و غافلگیر کننده نبود، اما این یادداشت رنانی بسیاری را غافلگیر کرد. انتقادات از رنانی آنقدر زیاد بود که او مجبور شد به آن‌ها پاسخ دهد.

رنانی با بیان اینکه " معتقدم برای این که آماده‌ی گام نهادن در مسیر توسعه شویم باید شروع کنیم و یک بار همه پندار‌های پیشین‌مان را بازنگری، نقد و بازآرایی کنیم"، گفت: «تلاش من بر این است که هرازگاهی به برخی از پندار‌های تثبیت شده جامعه‌مان ضربه‌ای بزنم، بدون آن که بخواهم آن‌ها را تخریب کنم؛ و روشن است که اگر بخواهیم پندار‌های تثبیت شده دیگران را نقد کنیم، سزاوار است که نخست از نقد پندار‌های تثبیت شده خودمان شروع کنیم.»

او افزود: «اگر ما به خاطر نگرانی از ناراحتی یا فشار دوستان، نتوانیم بزرگانی که دوستشان داریم را نقد کنیم، چگونه انتظار داریم آنانی که دوستمان ندارند اجازه دهند بزرگانی که دوستشان دارند را نقد کنیم؟» 

پاسخ به رنانی و غنی‌نژاد

با این حال هر دو دیدگاه از سوی افرد دیگری مورد نقد قرار گرفت.

علی دینی ترکمانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در یادداشتی به تندی به محسن رنانی و منتقدان مصدق تاخت.

او در واکنش به یادداشت رنانی نوشت: «رنانی تلاش زیادی می‌کند تا در روشنگری مسائل اجتماعی و توسعه‌ای ایران مؤثر باشد. اما متأسفانه در مواردی که کم نیست، تلاش او حکم فرافکنی را دارد، که به جای روشن شدن حقیقت، بر آن سایه می‌اندازد. دلیل این امر دو چیز است. اول، یکی به نعل و یکی به میخ زدن‌های ناشی از تناقض‌های فکری اوست. دوم، به جای تلاش جهت دقت بخشیدن به چفت و بست‌های بحث و تقویت استحکام نظری آن، بیشتر به ظاهر زیبا و هیجانی آن چیزی توجه دارد که در پی ارائه کردنش است. دلیل سومی، را نیز می‌توانم طرح کنم که اولی را تقویت می‌کند و آن هیستری چپ‌ستیزی و مصدق‌ستیزی است که برخی از جریان‌های فکری سعی در اشاعهٔ آن دارند. هیستری که به جای نقد منصفانه چپ و مصدق، سر از شکستن همه کاسه کوزه‌ها بر سر این دو در می‌آورد، که در مقایسه با دیگرانی که یا در رأس قدرت بوده‌اند، یا با قدرت و کودتا نهایت همکاری را کرده‌اند، چندان مسئولیتی نداشته‌اند.»

به گفته دینی ترکمانی " اگر مصدق بزرگ بود و بزرگ می‌ماند، پس چرا نباید زاده می‌شد؟ اگر بزرگی نام مصدق با رهبری جنبش ملی شدن صنعت نفت و ایستادگی او در برابر استعمار بریتانیای کبیر گره خورده باشد، در این صورت چگونه می‌توان از سویی آرزوی زاده نشدن او را کرد و از سوی دیگر همچنان بزرگش دانست؟ "

او افزود: «اگر نفت مانع پیشبرد فرآیند توسعه و دموکراتیزاسیون در جامعه ایران باشد، نبود مصدق چه تأثیری بر آن می‌توانست بگذارد؟ ملی نشدن صنعت نفت آیا می‌توانست به معنای حذف نفت از زندگی اقتصادی و سیاسی جامعه ایران باشد؟ یا می‌توانست به معنای استمرار حضور نفت در این زندگی، البته در قالب دیگری، چون قرارداد دارسی و خفت و خواری همراه با آن باشد؟»

این استاد دانشگاه به تندی درباره دیدگاه رنانی نوشت: «افرادی مانند رنانی در اشاعه هیستری مصدق‌ستیزی پرده‌های رودربایستی را کنار می‌زنند و به عیان و آشکار از نفی کودتا و «بازگشت پادشاه» به قدرت سخن می‌گویند یعنی، اگر هم کودتایی در کار بوده، کودتای مصدق علیه شاه بوده است.» او تاکید کرد که " افرادی مانند رنانی حقیقت را وارونه می‌کنند و ضمن نفی کودتا، گرایش آمریکاستیزی را هم به گردن جنبش ملی شدن صنعت نفت می‌اندازند. "

اظهارات موسی غنی نژاد نیز بی پاسخ نماند. روز گذشته کوروش احمدی در یادداشتی در روزنامه شرق به ادعا‌های ضد مصدقی غنی نژاد پاسخ داد. 

او معتقد است سیاست ملی کردن اقتصاد ایران از دوران رضا شاه در کشور آغاز شده است، "دوره رضاشاه دوره تأسیس انحصارات دولتی و ناسیونالیسم اقتصادی در ایران بود و سنگ‌بنای تمرکز شدید اقتصادی در آن دوره گذاشته شد."

او پهلوی دوم را ادامه روند رضا شاه معرفی کرد و با اشاره به تلاش‌هایی که برای غیر دولتی شدن اقتصاد ایران شده بود نوشت: «این پهلوی دوم بود که در پی افزایش عظیم درآمد نفت در ١٣٥٢، همه رشته‌های آن بزرگان را پنبه کرد و کشور را به مدار اقتصاد دولتی برگرداند.»

کوروش احمدی همچنین نسبت دادن "اجنبی ستیزی به مصدق" را "تحریف تاریخ" خواند. به نوشته او "راهبرد مشهور به «سیاست کشور سوم» (غیر از دو ابرقدرت زمانه) در تاریخ ایران و پذیرش آن نزد نخبگان جامعه، از جمله مصدق، یکی دیگر از دلایل بی‌پایه‌بودن عنوان «خارجی‌ستیز» بودن مصدق است. "

احمدی مطالب مطرح شده از سوی غنی نژاد را "عاری از دقت تاریخی" دانست و به پوپولیست خواندن مصدق از سوی او اعتراض کرد. احمدی نوشت: «زندگی سیاسی مصدق اگر از ابتدا تا انتها دیده شود. به‌هیچ‌روی نمی‌تواند مصداق تعریف ارائه‌شده از پوپولیسم باشد. حتی نگاهی سطحی به ادبیات سیاسی معاصر روشن می‌کند که مهم‌ترین خصیصه‌اش پارلمانتاریست‌بودن او گفته شده است. او تمرکز همه امور کشور را در مجلس می‌خواست و این درست ضدپوپولیسم است.»

شاید در روز‌های آینده با افزایش دغدغه‌های سیاسی و اقتصادی در داخل کشور "بازبینی" مصدق، سیاست‌ها و عملکردش کنار گذاشته شود، اما این پرونده همچنان باز است، احتمالا در سال جاری اظهار نظرهای بیشتری در نقد مصدق مطرح شود، سال ۹۷ به عنوان سال حمایت از تولید ملی نامگذاری شده است، نامگذاری که ظاهرا از دید منتقدان مصدق با میراث او گره خورده است.

برگرفته از سایت فرارو