افق عمود میشود
فردارا چه دیده ای!
روزگاری که من می بینم
فردا شاید خورشید به جای شرق
از غرب طلوع کند
افق عمود شود
و ماه از دست آسمان بیفتد
پیش پای پسربچه ای بی توپ در کابل
سقف فلک را
که با پشتکاری بی امان شکافته ایم
اسباب بازی های کودکان جهان را
که با خمپاره های آز سوزانده ایم
فرش خاک را
کز زیر پای درختان کشیده ایم
حیوان های زبان بسته را
که به حکم علم و عیش به جوخه ی اعدام سپرده ایم
دل اندرون زمین را
به دنبال گنج و گاز دریده ایم
عشق را هم که درقرن بیستم بدار زدیم
دراین قرن به عزایش نشسته ایم
فکرمیکنی منظومه بی نظیرما
این همه تباهی را نمی بیند؟
خیر، او ما را از گوشه یک چشم می پاید
و پیش از آنکه مریخ نیز مسخ تسخیر ما شود
ازخشم پنجه بر چهره می کشد
و چشم و چراغ فلک خورشید را
به قعرسیاهچاهی در فضا پرتاب می کند
آنگاه جهان ما کبود خواهد شد
و زمین معلق
و ما در بی وزنی مطلق
دست های مهربانمان به خرخره ی یکدیگر نمی رسد
فردایی که پیش روی ماست روزگاریست
که ما بشرگورخویش را نه با تیغه های آهنین
که با بمب های اتم خواهیم کند
و قشون قشون به آن پناه خواهیم برد
* * * * *
روزگاری که من می بینم
روزگار بی فردایی است
بعد درحیرتی که چرا غصه می خورم؟
بعد در حیرتی که چرا گریه میکنم؟
2002 از کتاب " افق عمود میشود"
فردارا چه دیده ای!
روزگاری که من می بینم
فردا شاید خورشید به جای شرق
از غرب طلوع کند
افق عمود شود
و ماه از دست آسمان بیفتد
پیش پای پسربچه ای بی توپ در کابل
سقف فلک را
که با پشتکاری بی امان شکافته ایم
اسباب بازی های کودکان جهان را
که با خمپاره های آز سوزانده ایم
فرش خاک را
کز زیر پای درختان کشیده ایم
حیوان های زبان بسته را
که به حکم علم و عیش به جوخه ی اعدام سپرده ایم
دل اندرون زمین را
به دنبال گنج و گاز دریده ایم
عشق را هم که درقرن بیستم بدار زدیم
دراین قرن به عزایش نشسته ایم
فکرمیکنی منظومه بی نظیرما
این همه تباهی را نمی بیند؟
خیر، او ما را از گوشه یک چشم می پاید
و پیش از آنکه مریخ نیز مسخ تسخیر ما شود
ازخشم پنجه بر چهره می کشد
و چشم و چراغ فلک خورشید را
به قعرسیاهچاهی در فضا پرتاب می کند
آنگاه جهان ما کبود خواهد شد
و زمین معلق
و ما در بی وزنی مطلق
دست های مهربانمان به خرخره ی یکدیگر نمی رسد
فردایی که پیش روی ماست روزگاریست
که ما بشرگورخویش را نه با تیغه های آهنین
که با بمب های اتم خواهیم کند
و قشون قشون به آن پناه خواهیم برد
* * * * *
روزگاری که من می بینم
روزگار بی فردایی است
بعد درحیرتی که چرا غصه می خورم؟
بعد در حیرتی که چرا گریه میکنم؟
2002 از کتاب " افق عمود میشود"
طرح ، نقاشی، ویدیوگرافی : پروین باوفا 2014
Horizon Becomes Vertical
Poem and Recital: Parvin BavafaArt Videography: Parvin Bavafa
English Translation: Parvin Bavafa
Horizon Becomes Vertical
Poem and Recital: Parvin BavafaArt Videography: Parvin Bavafa
English Translation: Parvin Bavafa