به مناسبت سی ام آبان، صدمین سال پیروزی
آزادیخواهان بر استبداد صغیر، افتتاح مجلس دوم،
و صدور مصوبه ی تجلیل و قدرشناسی این مجلس
بنام ستارخان سردارملی و باقر خان سالار ملی
ستارخان سردار ملی
ستارخان که یکـّهی دوران بود
اعجوبه بود و رستم دستان بود
سردار بیدلیل نخـــــواندندش
سر بود در سپاه و تن وجان بود
تبریز خانهاش وطنش ایـــــران
واین شهر آن زمان دل ایران بود
او بود و شهر بر سر
او یکدل
روح یلان و قلب
دلیران بود
هر دم فراز ِ برزنـــی و کویـــی
همچون فرشتگان نگهبــان بود
اندر قراملک1، به پــُل ِ آجی2؛
هم در امیر خیز3 و خیابان4بود
در زیر تیغ راهزنـــــــان شــــــاه
تاراج و قتل خلق فـــــراوان بود
فوج سوادکوهــــــی5 را بس روز
آتش به روی شهر چو باران بود
هر روز و شب به پیچوخم کویی
فوج رحیم خان6 و صمد خان7
بود
در حلقهی مسلح خودکامــــــــــان
تبریز ِ رنجدیده چو زنـــــــدان
بود
هر سنگری که رخنه درآن افتـاد،
سردار چون رسید، بهسامان بود
بس ماهها که در پی رهبنــدان
نه شیر کودکان را، نه نان بود
روزی به جنگ قحط و غلا میرفت
فردا به فکر دارو و درمــــــــان بود
مردی ز خانـــدان جوانمـــــردان
عیـاری از نوادر ِ فتیـــــــــان بود
یعقوب بود و بابک و مردآویـــــژ
از پشت سام و تیرهی سامان بود
لرزان ز نام او دل استبـــــــــداد
از هیبتش حریف پریشــــان بود
بس یاورش ز ارمنی و گرجــی
زرتشتی و یهود و مسلمان بود
از مکر دین فروش نگهــدارش
دلبستگی به حرمت انسـان بود
از دام
مستبــــدان جانــــــدارش8
وارستگی ز منصب و عنوان بود
در رزم کــاردان و مــآلاندیـــش
با او خرد به مسند ِ فرمـــان بود
شیری که روبهــان "سیاست" را
نامش بسان تندر و طوفــــان بود
زانو به خاک زور نمی ساییــــــــد
در زیر ِ مشت خصم چو سندان بود
دلسوز و دستگیر فرودستــــــــان
مرد مصاف عرصهی سلطان بود
سفله از او به رشک که پـــای او
از همت بلند به کیـــــــــــوان بود
ناکس از او به کین که ز یکرنگی
برفین سهنــد سخت زمستــان بود
مردم بر او به مهر که خویاش نرم
با خلق چون نسیم بهـــــــــــاران بود
بیگانگان به بیـــــــم که خاکش را
عاشق چو ببر بیشهی گیـلان بود
سردار را بــــــــرادری ســـــالار9
والا تر از نهادن پیمــــــــــان بود
با همدلــــی ّ ِ انجمــــــن و سردار10
تدبیر کار شهر بس آســــــــان
بود
از پرتوش ستــــــــارهی آزادی
در آسمان شهر فـــــروزان بود
آزادی ِشکفته در آن نـــــوروز
پیروزی بهار ِ گل افشـــان بود
گفتی که با گذشت هزاران سال
رستم دوباره فاتح میــــدان بود
آبانماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1،2،4) سه کوی ِ( محلهی) معروف تبریز در زمان نهضت مشروطه و استبداد صغیر؛
دورانی که، مجاهدان مشروطه به رهبری ستارخان و باقرخان و به یاری بخش اعظم مردم
شهر و دیگر نقاط کشور و اقلیتهای دینی و یاوری های آزادیخواهان قفقاز و گرجستان،
پس از نبردهای سخت و بیشمار و یک سال مقاومت، محاصره ی نظامیان و اشرار محمد علی
میرزا را شکستند، امید پیروزی آزادی بر استبداد را به مردم شهرهای دیگر ایرانزمین
بازگرداندند و بسیج آزادیخواهان چندین شهر واستان دیگر کشور برای حرکت به سوی
پایتخت و فتح تهران و خلع مستبدان حاکم را ممکنساختند.
3) پــُل ِآجی
محلی بود در دوفرسنگی تبریز، بر سر راه جلفا و سلماس و ماکو، که عدهای از اتباع روس
به بهانههایی در آنجا اقامتداشتند، اما برای مجاهدان گرفتن و حفظ آن، بدون بهانه دادن به دولت روسیه، اهمیت
استراتژیک داشت.
5، 6، 7) سه تن از فرماندهان نیروهای استبداد که تبریز در محاصرهی
آنان و عینالدوله بود.
8) جاندار
یا جاندار: نگاهبان مخصوص، محافظ ؛ حافظ گوید:
یار ِ دلدار من ار قلب بدین سان شکند ببرد زود به جانداری خود پادشهش
9) سالار ملی، باقرخان، که صفای پیوند او با سردار از نمونههای کم نظیر یکدلی است که
در تاریخ روابط میان دو رادمرد مبارز دیدهشدهاست.
10) در مدت ادارهی جنگ بدست سردار و سالار و ادارهی امور مردم آزایخواه شهر
بدست انجمن ایالتی تبریز، همواره سردار و سالار مورد مشورت قرارمیگرفتند و آراء
آنان مورد احترام کامل انجمن، و این رابطه نیز متقابل بود.