به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۷

ما و دلتنگی، فائزه طباطبایی

 فائزه طباطبایی
من دلم که می‌گیرد، اعلامیه جهانی حقوق ‌بشر را باز می‌کنم و زل می‌زنم به آن.

بعضی آدم‌ها دلشان که می‌گیرد، می‌روند قبرستان، ببخشید «آرامستان». قدم‌زدن میان گور مرده‌ها و یادآوری مرگ و نزدیکی و اجتناب‌ناپذیربودن آن، باعث می‌شود مشکلات پیش چشمشان کوچک شود و آرام بگیرند. 

بعضی‌ها دلشان که می‌گیرد، کتاب می‌خوانند، بعضی‌ها شعر می‌خوانند و بعضی‌ها به کسی زنگ می‌زنند و درددل می‌کنند.

من دلم که می‌گیرد، اعلامیه جهانی حقوق ‌بشر را باز می‌کنم و زل می‌زنم به آن.
ماده یک: تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر عادلانه و برادرانه رفتار کنند.  با خودم مرور می‌کنم، آزاده زاده شده‌اند، آزادی را کسی به کسی نمی‌دهد، انسان‌ها آزاد زاده شده‌اند، نباید آنها را به بردگی گرفت، هیچ نوع بردگی! نباید زیر یوغ سلطه گرفت،
 هیچ سلطه‌ای!

در حرمت انسانی و حقوق برابرند، رنگ، نژاد، زبان، قومیت، جنسیت و مذهب هیچ‌کدام به کسی امتیاز حقوقی نمی‌دهد یا باعث محرومیت از حقوق انسانی نمی‌شود.

عقل و وجدان به انسان داده شده تا بیندیشد و تصمیم بگیرد. کسی نمی‌تواند به انسان بگوید عقل و وجدانت را تعطیل کن و هرچه من گفتم تکرار کن و هرجور من گفتم رفتار کن! عقل و وجدان وجه مشخصه انسان از حیوان است، مگر می‌شود حکم به خاموشی‌اش داد!

قرار است با هم عادلانه رفتار کنیم و مانند اعضای خانواده هم مهربان و عیب‌پوش باشیم، کمبودهای همدیگر را جبران کنیم و دست هم را در موقعیت‌های دشوار بگیریم.

انسان آزاد به دنیا می‌آید، با کرامت و شأن انسانی بزرگ می‌شود، از عقل و وجدانی که به او اعطا شده در تصمیم‌گیری‌هایش استفاده می‌کند و به خاطر می‌سپارد که لازمه زندگی اجتماعی، رعایت عدالت و رفتاری برادرانه است، نه تبعیض و دشمنی و سلطه و بهره‌کشی!

فکر می‌کنم به ‌میلیاردها انسانی که در طول تاریخ بشری از بدیهی‌تری حقوق انسانی، ماده یک اعلامیه حقوق‌بشر، محروم مانده‌اند و ...