حکومت چماق در سقوط دولت قانون
در تاریخ معاصر و نه چندان دور ایران، دولت قانونی دکتر مصدق با سه راس مثلت منحوس ایادی و عناصر مزدور، جیره خواران داخلی خاندان پهلوی و خیانت خودیهای نزدیک به دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۳۲ ساقط شد.
دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران در گفت و گو با خبرگزاری ایمنا:
دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران در گفت و گو با خبرگزاری ایمنا:
انقلاب سال ۱۳۵۷نتیجه کودتا بر دولت دکتر مصدق یا باز شدن بغض خفته در گلوی ایرانیان بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۱ بود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، دکتر محمد مصدق در هفتم اردیبهشت سال ۱۳۳۰ دولت ملی را تشکیل داد ولی با کارشنکی و مداخلات هیئت حاکمه وابسته که تحمل حکومت ملی، آزادی خواه و استقلال طلب را نداشت و آن را برنمی تابید مواجه شد؛ هیئت حاکمه به طور مدام آنقدر در کار دولت قانونی دکترمصدق سنگ اندازی و کار شکنی کرد تا توانست این دولت مشروع و قانونی را ساقط و سرنگون کند. این کارشکنی تاریخی و از هم پاشیده شدن دولت قانون و اعدام دکترحسین فاطمی تاریخ دموکراسی را در ایران دچار تحول و سر درگمی کرد به طوریکه بسیاری از کارشناسان تاریخ و سیاست، انقلاب سال ۱۳۵۷ را نتیجه فروپاشی دولت قانون یا به عبارتی باز شدن بغض خفته در گلوی ایرانیان بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۱ می دانند؛ در این مورد گفت وگویی با دکتر حسین موسویان، فعال سیاسی و پژوهشگر تاریخ سیاسی داشتیم و نظر وی را در مورد کودتای ۲۸ مرداد و چگونگی وقوع آن جویا شدیم که در ادامه می خوانید:
آیا در هیئت حاکمه کشور در زمان مصدق همان نگاه ملی گرایی به منابع و نفت دیده می شد؟
دکتر مصدق برنامه ی ملی شدن صنعت نفت را در ۲۹ خرداد یعنی دو ماه بعد از تشکیل دولت ملی به سرانجام رسانید و شرکت ملی نفت ایران را به جای شرکت نفت ایران و انگلیسی که زیر نظر کمیته انگلیسی اداره می شد جایگزین کرد؛ گرچه در این راه پر خطر مصدق متوجه شده بود که مثل همیشه، انگلیس مشغول توطئه چینی برضد دولت ملی و قانونی است ولی چون اساس کار دولت ملی پیشرفت ایران بود، مصدق از طرف دولت قانونی خیلی محترمانه به دولت انگلیس نامه نوشت و درخواست کرد یک هفته کمیسیون خود را تعطیل واتباعش را از ایران خارج کند؛ مصدق خیلی دیپلماتیک و دنیا پسند با انگلیس قطع رابطه کرد، اما دولت انگلیس که دستش از غارت منابع نفت ایران کوتاه شده بود به سازمان ملل وبه دیوان داوری لاهه شکایت برد و این گونه بود که ایران به طور یک طرفه قراردادی را که با شرکت نفت ایران و انگلیس داشت لغو کرد.
در خردادماه سال ۱۳۳۱ دکتر مصدق در جواب شکایت انگلیس به سازمان ملل و دیوان داوری دادگاه لاهه رفت و از منافع و حقوق ایرانیان دفاع کرد این دفاع آنقدر موفقیت آمیز بود که در بیداری و آگاهی کشورهای جهان سوم نقش و تاثیر بسزایی داشت، حتی الهام گرفتن جمال عبد الناصر در ملی کردن کانال سوئز نیز از این حرکت ملی گرایی دکتر محمد مصدق بوده است، در دادگاه لاهه قاضی انگلیسی هم به نفع ایران رأی مثبت داد و صنعت نفت ایران ملی شد. مصدق در اوایل تیرماه و با صنعت ملی شده نفت به ایران بازگشت.
چرا برنامه های ملی دکتر مصدق در راستای ملی شدن منابع ایرانی ها به شکست انجامید؟ آیا جامعه آن روز توان همراهی با ملی گرایی منابع را نداشت؟
انتخابات مجلس هفدهم در اوایل تیرماه ۱۳۳۱ نیمه کاره و در شرف تشکیل بود، دکتر مصدق به عنوان یک فرد دموکرات و معتقد به قانون برای اینکه مجلس تازه تأسیس دوره هفدهم در گزینش و انتخاب نخست وزیر آزاد باشد، از این سمت استعفا داده و منتظر شد که مجلس هفدهم تصمیم خود را برای نخست وزیری آینده اتخاذ کند، اما شرایط مجلس به گونه ای بود که به جز انتخاب دکتر مصدق امکان اینکه فرد دیگری به مجلس معرفی شود وجود نداشت، بنابراین مجلس ملی هم به نخست وزیری دکتر مصدق ابراز تمایل کرد و قرار شد دکتر مصدق کابینه جدید خود را معرفی کند؛ ولی به دلیل کار شکنی و دخالت های بیجای تعدادی از نظامیان وابسته به دربار در معرفی اعضای کابینه جدید که از پادشاه حرف شنوی داشتند، در کار دولت دخالت های زیادی انجام دادند؛ در معرفی دولت جدید، مصدق به ملاقات شاه رفت و از شاه درخواست کرد که پست وزارت دفاع که در آن زمان وزارت جنگ گفته می شد به وی سپرده شود و برای این کار هم دلیل محکم و قاطعی داشت، یکی از دلایل این درخواست این بود که دخالت درباریان در حکومت کمتر شود و کارها و اصلاح امور به صلاح مملکت باشد و کشور در مسیر پیشرفت قرار گیرد، چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته هر امری که میفرمودند اجرا میشد، ولی دولت که مسئول بود کاری از پیش نمی برد و نمیتوانست کاری را انجام بدهد. برای همین مصدق به دنبال پست وزرات جنگ بود تا در اختیارش قرار بگیرد و بتواند بر ارتش نظارت داشته باشد. بر طبق قانون، رئیس قوه مجریه؛ افرادی که مشغول خرابکاری در کار دولت بودند را حذف کرده و برای همین معتقد بود که نخست وزیر باید بر کار نیروهای مسلح نظارت داشته و نیروهای مسلح در اختیار داشته باشد.
آیا استعفای دکتر مصدق می توانست جریان ملی گرایی ایرانیان را به عقب براند؟
در روز ۲۵ تیرماه، مصدق به دیدارشاه رفت این ملاقات در آن روز چهار ساعت طول کشید و به وی پیشنهاد کرد که پست وزرات دفاع را به مصدق بدهد و تمام مذاکرات روی همین اصل بود که دکتر مصدق خواهان نظارت بر نیروهای مسلح بود ولی شاه خودش را فرمانده کل قوا می دانست و زیربار نمی رفت؛ بالاخره وقتی که دکتر مصدق از آن ملاقات بیرون آمد و شاه تسلیم نظر مصدق نشده بود، مصدق یک استعفای چند خطی می نویسد که شاه با مسئله تحت نظر گرفته شدن نیروی مسلح به وسیله دولت قانونی موافقت ندارد، پس به ناچار من هم از ادامه خدمت معذور هستم و منتظر عکس العمل شاه، مردم و مجلس شد، اما وقتی که محمدرضا شاه استعفای مصدق به دستش رسید احمد قوام سلطنه را فراخواند و او را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد و فردای آن روز مجلس به نخست وزیری احمد قوام در یک جلسه نیم بند رأی و اظهار تمایل کرد که قوام نخست وزیر باشد قوام بیانیه ای صادر کرد که «کشتیبان سیاست را ناخدایی دگر آمده است، وای به حال کسانی که درکارهای من اخلال کنند.»
تهدیدهای قوام السلطنه باعث تشویق ملت ایران شد، این بیانیه قوام در ایجاد حوادث بعدی که در دو سه روز اتفاق افتاد، تأثیرات بسیار زیادی داشت، دولت قوام سلطنه که در ۲۶ تیر معرفی شد در ۲۷ تیر کارخود را شروع کرد ولی از طرف دیگر، نمایندگان جبهه ملی ایران که در مجلس حاضر بودند در ۲۸ تیر بیانیه ای صادر کردند و طی آن بیانیه از مردم خواستند به حمایت دولت ملی مصدق به خیابانها بیایند و روز دوشنبه ۳۰ تیر را روز اعتصاب و اعتراض اعلام کردند ولی از همان روز ۲۷ تیرماه وضعیت غیرعادی به ویژه در پایتخت و در سایر شهرها و در تمام کشور دیده می شد. مردم کارهایشان را رها کرده و در حال اعتصاب به سر می بردند، گروه گروه در خیابان ها، چهارراه ها و محلات جمع شده و بحث برسر این بود که چرا دولت دکتر مصدق کنار زده شده و چرا استعفا داده است.
آیا می توان گفت نظامیان در کنار استبداد حکومتی به ملی گرایی ایرانیان لطمات بزرگی وارد کردند؟
روز دوشنبه ۳۰ تیر فرا رسید و آن روز اعتصاب سراسری در تمام شهرهای ایران بود و بازار در پایتخت شلوغ شد، در ساعت ۷ صبح بازاریان جلوی سبزه میدان تجمع و تظاهرات کردند و این تجمع با واکنش نیروهای نظامی روبرو و در خیابان به روی مردم آتش گشوده وتیراندازی شد، اولین کشته سی ام تیر جلوی سبزه میدان به زمین افتاد و مردم جسد این شهید جوان را که اولین شهید روز ۳۰ تیر بود روی تخته گذاشتند و برسردست بلند کردند ودر خیابان ناصر خسرو به طرف میدان بهارستان به راه افتادند، آن صحنه بسیار مهیج بود، جوانی شهید که خون از بدنش جاری بود، بر روی دوش مردم حمل می شد و این صحنه همه مردم را به هیجان آورده بود و گروههای زیادی از مردم به این راهپیمایی و تظاهرات پیوستند و به طرف مجلس حرکت کردند؛ حرکت مردم به طرف مجلس یک حرکت جمعی و مردمی بود؛ در آن روز در میدان بهارستان و میدان جلوی مجلس تظاهرات مردمی به راه افتاد و نیروهای مسلح تمام خیابان هایی مثل خانه باغ، شاه آباد، از سرچشمه بالا و اکباتان را بسته و مانع حرکت مردم شدند، نیروهای نظامی به طرف مردم تیراندازی کردند، در اینجا بود که ده ها نفر از مردم به خاک و خون کشیده شدند؛ مردم با شعارهای "یا مرگ یا مصدق" و "مصدق پیروز است" خودشان را به میدان بهارستان رساندند و نظامیان در برابر دستور شلیک مقاماتشان تمرد نشان دادند.
نظامیان سعی کردند که هرچه زودتر این وضع را خاتمه دهند، مقامات نظامی به شاه گفتند اگر هر چه زودتر دست از کشتار مردم نکشد، ممکن است کل رژیم ساقط و مردم مثل قبل تحمل رژیم شاه را نداشته باشند، این بود که شاه به ناچار در برابر خواست مردم مجبور به عقب نشینی شد و دستور داد تا نیروهای نظامی به پادگان ها برگشته شهرها از اشغال مردم درآمد و در ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر در همان مجلسی که امام جمعه رییسش بود و عده ای از نمایندگان تا پاسی از شب در مجلس حضور داشتند؛ زنگ تلفن به صدا در آمد که قوام السلطنه استعفا داده و قیام مردم برای خواسته های مصدق به پیروزی رسیده است، با این پیروزی مردم به طرف منزل دکتر مصدق حرکت کردند؛ دکتر مصدق در بالکن منزلش ظاهر شد و سخنانی ایراد کرد که برای هزاران نفر از مردم تهران شنیدنی بود، مصدق به مردم گفت «استقلال از بین رفته بود اگر شما با فداکاری و دادن خون عزیزانتان استقلال را به مملکت برگرداندید، ای کاش می مردم و این وضع را نمی دیدم.«
اشاره دکترمصدق به این موضوع مهم بود که با آمدن فردی مثل قوام سلطنه که جزو هیئت حاکمه است، مسئله ملی شدن نفت که برای استقلال آن فداکاری های زیادی انجام شد تا به سفره ملت ایران برگشت داده شود، ممکن بود بار دیگر به قهقهرا رفته و دوباره در چنگال استعمار پیر و عنکبوتی انگلیس گرفتار شود، استقلال مملکت مسئله مهمی بود که بار دیگر شرکت نفت دولتی ایران و انگلیس به این استقلال لطمه زده چرا که این شرکت انگلیسی در پوشش شرکت نفت برای ایران نخست وزیر، وزیر و وکیل تعیین می کرد، حتی در روزنامه های ایران ستونی در اختیار داشت که مقالاتشان از لندن نوشته و در تهران ترجمه و به چاپ می رسید تا دوباره زمینه حضور انگلیس برای غارت و چپاول منابع نفتی ایران را فراهم کند، استقلال ایران به وسیله این شرکت مخدوش شده بود، اشاره دکتر مصدق در سخنرانیهایش به این موضوع برای مردم بسیار ناگوار بود.
مردم با اتحاد و یکپارچگی پیروز شدند و بار دیگر دکتر مصدق به اریکه قدرت بازگشت و پست وزارت جنگ را هم در اختیار گرفت که بعدها نامش را به عنوان وزارت دفاع تغییر داد، چون دکتر مصدق اعتقادی به جنگ و جنگ آوری نداشت ولی آنقدر توطئه ها برضد دولت ملی ادامه داشت تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد رقم زده شد و متأسفانه به عمر دولت ملی و قانونی مصدق پایان داد.
در تاریخ معاصر دکتر حسین فاطمی نماد ملی گرایی، استقلال طلبی و مظلومیت بوده است کمی هم از وی بگویید؟
کودتای ۲۸ مرداد در دو مرحله انجام شد، مرحله اول آن ۲۵ مرداد بود که با شکست روبرو شد و دولت توانست کودتا را خنثی کند. نظامی ها در همان ساعات اول کودتا به سراغ دکتر فاطمی رفته و او را بازداشت کردند، بنابراین شب ۲۵ مرداد دکتر فاطمی در کاخ سعدآباد به وسیله گارد شاهنشاهی زندانی شد. وی وزیر خارجه دولت ملی بود، دکتر فاطمی موتور محرکه دولت ملی مصدق بود؛ مردی قاطع، ایران دوست، و استقلال پرست به همین دلیل بعد از کودتا بعد از شش ماه که مخفی شده بود وی را در مخفیگاه بازداشت کردند، شاه به فرمانده عملیات کودتا گفته بود «دکتر فاطمی فقط باید اعدام شود. اگر من از همه این ها بگذرم، ولی از اعدام دکتر فاطمی نخواهم گذشت.» و نهایتا دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دولت دکتر مصدق، مردی آزادیخواه و وطن دوست را اعدام کردند. این ها همه بخشی از بغض هایی بود که در گلوی این ملت انباشته شد و در سال ۱۳۵۷ در انقلاب خونین خود را نشان داد که آزادی خواهی هرگز نمی میرد.
گفت و گو از: آناهید بیدکانی بختیاروند، خبرنگار سیاسی ایمنا