یکی از این قلب ها از آنِ نویسنده ای سرشناس بود که دردفاع از وی به مردم فرانسه و جهانیان نشان می داد با همان زیبائی های زندگی وعشقی که دریفوس را درزندان سرپا نگه داشته است، می توان سیاست را رام و انسانی کرد وبا قلم و قدم، سیاستمداران افسارگسیخته وفریبکار، دشمنان زیبائی و عشق را، مهارزد. تاریخ ازاین دست نویسندگان بارها به خود دیده است.
1
امیل زولا (۲ آوریل ۱۸۴۰- ۲۹ سپتامبر1902) رمان نویس، نمایش نامه نویس و روزنامه نگار فرانسوی ست که آثاردرخشان اش در سطحی گسترده در جهان ادبیات داستانی، مورد تحلیل، تفسیر و نقد قرار گرفته اند. آثارزولا، به عنوان نماینده مکتب ادبی ناتورالیسم، در حوزه های مختلف هنری از جمله سینما و تآترنیز تاثیرگذار بوده اند.
زولا را درعرصه ی ادبیات بیشتربا مجموعهی بیست جلدی "روگن- ماکار" میشناسند ، اثری که در بارۀ جامعهی فرانسه در دوران امپراطوری دوم فرانسه است . این رمان، 20 رمان مستقل اما درعینِ حال بهم پیوسته است که بسیاری از شخصیت ها در رمان ها تکرار می شوند. زولا به سال ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ نامزد کسب جایزه نوبل ادبیات بود اما موفق به کسب این جایزه نشد.
زولا به عنوان یک روزنامه نگار و خبرنگارسیاسی، بارها ناپلئون سوم را مورد انتقاد قرارداد و در رابطه با اینکه ناپلئون از موقعیت اش سوء استفاده میکرد، هشدار می داد.
زولا " اهل علم" نیز بود، به ویژه علم وراثت و تکامل. او باورداشت که انسان تحت تاثیر وراثت و محیط زندگی اش است، و این نگاه و باوررا در آثارش بازتاباند.
امیل زولا در تاریخ ۲۹ سپتامبر۱۹۰۲ در سن 62 سالگی بر اثر مسمومیت با منوکسید کربن و خفگی ناشی از آن در پاریس درگذشت. روایت های گوناگونی در باره مرگ زولا مطرح شده است، مرگی ناباورانه که فرانسه را لرزاند. در تشییع جنازۀ زولا بیش از 50 هزار نفر شرکت کردند. گفته شده است مخالفان زولا " نژادپرست ها و ناسیونالیست های افراطی" او را به قتل رساندند. " راه شومینۀ خانه زولا به عمد بسته شده بود تا وی و همسرش بر اثر مسمومیت با منوکسید کربن خفه شوند. قاتل در بستر مرگ به این عمل خود اعتراف کرده بود."
زولا در آرامگاه مونپارناس به خاک سپرده شد. سال ۱۹۰۸ طی مراسمی بازمانده های پیکر وی به " معبد پانتئون" ،آرامگاه بزرگان ومشاهیر فرانسه، انتقال داده شد.
2
امیل زولا اما نه فقط نویسنده و ادیبی بزرگ، که صدای آزادی در فرانسه نیز بود. او صدای آزادی سیاسی و عقیدتی، و صدای "حقیقت و عدالت" زمانه خود بود. او در تبرئهٔ افسر ارتش فرانسه، آلفرد دریفوس ازاتهام خیانت نقش اساسی داشت، افسری که در25 سپتامبر ۱۸۹۴ به اتهام جاسوسی دستگیر و پس از محکومیت به حبس ابد در جزیره شیطان درگویان فرانسه به زندان انداخته شد. دریفوس بارها گفته بود" کسی خیانت کرده، ولی آن کس من نیستم". دریفوس در زندان مورد شکنجه های روحی و جسمی قرارگرفت، اما همچنان بر بیگناهی خود اصرار ورزید.
زولا به دلیل حمایت از دریفوس و محکوم کردن عمل دادگاه و اعتراض به آن، و انتشار بیانیه " من متهم میکنم" برای مدتی تبعید شد. زولا در دادگاه اش خطاب به هیئت منصفه گفت:
" آقایان، ... مردان اهل قلم، فیلسوفان و دانشمندان از همه سو در حال خیزش هستند و خواهان به کرسی نشستن هوش و خرد ... دریفوس بیگناه است. من سوگند می خورم. من جانم را بر سر این حرف می گذارم. شرفم را گرو می گذارم... دیگر بس است... من هیچ بلندپروازی سیاسی ندارم و برای هیچ فرقه و گروهی تره خرد نمی کنم. من یک نویسنده و یک انسان آزادم. ..."
زولا به یک سال زندان و سه هزار فرانک جریمه محکوم شد، او اما به انگلستان گریخت. دراین دوران سختی های خانوادگی و کاریِ بسیاری را متحمل شد. ازانگلستان در نامه ای به همسرش نوشت:
" توانایی لذت بردن از زندگی در خارج از فرانسه را ندارم... سخت ترین لحظات من هستند."
در ۳۰ آگوست ۱۸۹۸ اعلام شد اسناد منتشرشده علیه دریفوس جعلی بوده است. حکم دادگاه در مورد زولا نیز اعتبار خود را از دست داد و زولا به وطن بازگشت.
آلفرد دریفوس که تبرئه شده بود، ضمن دریافت نشان لژیون دو نوردر مقام فرمانده کل دانشکدۀ افسری، مشغول به خدمت شد. وی در جنگ اول جهانی به مقام ژنرالی رسید. دریفوس سرانجام درسال ۱۹۳۵ درگذشت، شخصیتی که در بارۀ ماجرای محاکمه اش "فقط در فاصله سال های 1894 تا 1906 بیش از هزارکتاب و ده ها هزار مقاله انتشار یافت."
3
امیل زولا در دفاع از دریفوس نخستین بیانیه اش را به نام "در دفاع از یهودیان" که بیانیه ای علیه نژادپرستی بود، درفیگارو منتشر کرد. بیانیه زولا، خطاب "به جوانان" تحریک شده علیه دریفوس نیز در ۱۴ دسامبر ۱۸۹۷ انتشار یافت. او به این جوانان هشدار داد: " آنان وامدار کوشش های پدرانی متفکرند و به خاطر فداکاری های آنان است که در اجتماعی دمکراتیک زندگی می کنند". بیانیه های زولا خطاب به "سندیکا" و "خطاب به فرانسه" نیز درسطحی وسیع انتشار یافت.
بیانیه " من متهم می کنم"، که صدها تن از شخصیت های فرهنگی، سیاسی و علمی پای آن امضاء گذاشتند، در 13 ژانویه 1889 منتشر شد. این بیانیه توسط ژرژ کلمانسو، روزنامه نگار، سیاستمدار و متفکربرجسته، منتشر شد. انتشار این بیانیه ، درفرانسه ای که در آن آزادی بیان و مطبوعات وجود داشت، انعکاس گسترده و دوراز انتظاری را سبب شد. امیل زولا در این بیانیه روی حقیقت ،عدالت، جمهوریت و حقوق بشر تاکید کرد و به رئیس جمهور فرانسه هشدار داد و اتهام زدن به دریفوس را پایمال کردن عدالت و جمهوری خواند. زولا نوشت:
" شرم آور است که می بینیم حقیقت و عدالت پایمال شده اند. ....من هیچ یک از کسانی را که متهم می کنم، نمی شناسم و هرگزآن ها را ندیده ام. کینه و نفرتی نسبت به آنها ندارم. من،آنان را فقط واحدهای عملیاتی و تجسم تباهکاری های اجتماعی می دانم. ...من یک هدف دارم: تاباندن نور راستی به نام بشریتی که رنج فراوان کشیده و حق خوشبختی دارد. اعتراض سوزان من تنها فریادی است از ژرفای روحم. بگذار مرا به پیشگاه قانون فرا بخوانند، بگذار بازجویی از من در برابر افکار عمومی انجام شود..."
و این سخنان در شرایطی برزبان آورده می شد که " موریس بارس" نویسنده و سیاستمدارنژادپرست و ناسیونالیست مشهور فرانسوی می نوشت : " هیچ دلیلی برای اثبات خیانت دریفوس نیاز نیست، یهودی بودن دریفوس به تنهایی برای وجود استعداد خیانت کاری در نزد او ویا خائن بودنش درعمل کفایت می کند."
در ۲۴ دسامبر ۱۹۰۰ حکم بخشودگی دریفوس صادر شد، اما زولا آن راکافی ندانست و تا اعلام بیگناهی دریفوس پافشاری کرد.
"...وحشت کابوس به جا خواهد ماند. شما حقیقت را خاک کردید، ولی حقیقت زیر زمین نقب می زند و روزی همه جا خواهد رویید..."
" عدالت تنها در پیش زمینۀ حقیقت وجود دارد و خوشبختی تنها در پیش زمینۀ عدالت... ملت فرانسه زمانی به استحکام می رسد که از طریق آموزش بنیادین همۀ شهروندان، توانایی جاری کردن حقیقت و عدالت را بیابد..."
تکراراین بیانِ ماندگار را آخرین جملۀ زولا پیش از خاموشی ابدی دانسته اند.
4
امیل زولا یکی از نمونه ها و نماد های روشنفکری جهان است. او نشانه ها و ویژگی های روشنفکری را در گفتار و کردارش نمایاند. پرسشگری و سنجشگری او، ، آزاد اندیشی و آزادیخواهی او، و تلاش اش برای رسیدن به حقیقت و دستیابی به عدالت، انسانگرایی و وفاداری اش به اصول جهانشمول حقوق بشر از ویژگی های امیل زولا بود. زولا در برابر روشنفکر ستیزان و شبه روشنفکران نیز جانانه ایستاد، به ویژه در برابر کسانی که آلوده به ایدئولوژی نژادپرستی و ناسیونالسم افراطی بودند، که برای نمونه می توان به " موریس بارس" یکی از نمایندگان ناسیونالیسم محافطه کارو ایدئولوژی نژاد پرستی در فرانسه اشاره کرد. زولا در این راه یاران پایدار، متزلزل و مخالفان و دشمنان بسیاری را تجربه کرد. نحوه و محتوی مداخله گری امیل زولا در ماجرای دریفوس یکی از بزرگترین عوامل رشد و تعمیق روشنفکری در جهان است.
حتی آنان که با کارهای ادبی او موافق و همراه نبودند نتوانستند و نخواهند توانست بر شخصیت روشنفکرانه او چشم ببندند. آنتوان چخوف با شنیدن خبر درگذشت زولا گفت:
" امروزغمگینم. زولا مرد. مرگ او خیلی غیرمنتظره و درواقع نابهنگام بود. ازاو به عنوان نویسنده خوشم نمی آمد ولی در سال های گذشته که قضیۀ دریفوس سرزبان ها بود، او را چون یک انسان تحسین می کردم."
******
منابع:
1- بیژن رضائی، " ماجرای دریفوس" و سلسله مراتب ارزشها، آرش( پاریس) ، شماره 36 و 37
2- نامه های چخوف، ترجمه هوشنگ پیرنظر، تهران، آگاه، 1354
3- شیریندخت دقیقیان، روشنفکر به روایت سخن و کنش امیل زولا
http://falsafeh.com/روشنفکر-به-روایت-سخن-و-کنش-امیل-زولا/
4-https://www.britannica.com/biography/Alfred-Dreyfus
5-https://www.britannica.com/biography/Emile-Zola
6-https://www.youtube.com/watch?v=7cGMaU7fxck
7-https://www.marxists.org/archive/zola/1898/jaccuse.htm
Iaccuse!, Letter to the President of Republic, Emile Zola, 1898