به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۳

ايران، شعری از داریوش لعل ریاحی

داريوش لعل رياحی
ايران

من در هياهو گم شدم ، بر خيز پيدا کن مرا

آيينه ِ قلب ِ توام ، جان شو ، هويدا کن مرا


هستم ، اگر در چالشم، شرم از تبارت می کشم

از کورُش و از آرشم ، آزاد و بر پا کن مرا


از آن چه بر من کرد اثر ، سی سال و اندی بی خبر

خشکيده کوه و دشت و بَر ، وقت است احيا کن مرا


رفتی درفش انداختی ، خورشيد و شيرش باختی

مضمون تازی ساختی ، تا هست ، حاشاکن مرا


از مهرگانم کو اثر ، ايام ِ سور و کَر و فَر

رخت ِ عزا کردی به بر ، ره جو ، شکوفا کن مرا


جنگل سراسر خانه شد ، سهم ِ دو صد دُردانه شد

انگارها شاهانه شد ، ای کور ، بينا کن مرا


هر مذهبی نقشی ز دل ، ايمان مردم را بِهل

فارغ ز رنگ و آب و گِل ، با مهر پويا کن مرا


يا دَ م ز آزادی نزن ، يا مرد ِ ميدان شو به فَن

غول ِ ستم را بَر فکن ، من را بکُش ما کن مرا


از اين قبای ِ غم درآ ، اين وعده هايند آشنا

اينک که ما هستی بيا ، ايران ِ فردا کن مرا


داريوش لعل رياحی

۱۹مهر ۱۳۹۳


فرهنگ و جامعه ـ گویا نیوز