داريوش لعل رياحی
من در هياهو گم شدم ، بر خيز پيدا کن مرا
رفتی درفش انداختی ، خورشيد و شيرش باختی
ايران
من در هياهو گم شدم ، بر خيز پيدا کن مرا
آيينه ِ قلب ِ توام ، جان شو ، هويدا کن مرا
هستم ، اگر در چالشم، شرم از تبارت می کشم
از آن چه بر من کرد اثر ، سی سال و اندی بی خبر
خشکيده کوه و دشت و بَر ، وقت است احيا کن مرا
رفتی درفش انداختی ، خورشيد و شيرش باختی
مضمون تازی ساختی ، تا هست ، حاشاکن مرا
از مهرگانم کو اثر ، ايام ِ سور و کَر و فَر
رخت ِ عزا کردی به بر ، ره جو ، شکوفا کن مرا
جنگل سراسر خانه شد ، سهم ِ دو صد دُردانه شد
انگارها شاهانه شد ، ای کور ، بينا کن مرا
هر مذهبی نقشی ز دل ، ايمان مردم را بِهل
فارغ ز رنگ و آب و گِل ، با مهر پويا کن مرا
يا دَ م ز آزادی نزن ، يا مرد ِ ميدان شو به فَن
غول ِ ستم را بَر فکن ، من را بکُش ما کن مرا
از اين قبای ِ غم درآ ، اين وعده هايند آشنا
اينک که ما هستی بيا ، ايران ِ فردا کن مرا
فرهنگ و جامعه ـ گویا نیوز