به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، اسفند ۲۲، ۱۳۹۳

ركن چهارم دموكراسي

تاکسی مطهری ـ  شیراز 
روزنامه يعني اينكه
علي مطهري بنويسد، مخالفينش هم بنويسند و شيراز و تهران از هر التهابي مصون بمانند.
روزنامه يعني اينكه چپ‌ها روزنامه داشته باشند، راست‌ها هم روزنامه داشته باشند، ميانه‌روها هم ايضا و كرگدن‌ها هم حتي و هر كسي متاعش را عرضه كند و حرفش را بزند و با شداد و غلاظ هم حرفش را بزند اما بيرون از صفحات روزنامه جامعه‌اي آرام و شاداب و خوشحال به كار و زندگي‌شان برسند.

خبر پرتاب گوجه فرنگي به علي مطهري، في‌نفسه خبر بدي نيست. گوجه و تخم مرغ از لوازم اعتراضات دموكراتيك هستند و در هر جاي دنيا نشاني از شور و نشاط جوانان معترض به حساب مي‌آيند. منظورم تاييد گوجه اندازي نيست. كلا هر نوع «اندازي» بد است و آدم عاقل از كوچك و بزرگ آن اعراض مي‌كند. منتها وقتي پاي احساسات و عواطف و هيجانات جواني و اعتراضات دانشجويي به ميان مي‌آيد قدر گوجه و تخم مرغ شناخته مي‌شود. در جهنم مارهايي هست كه از دست‌شان بايد به افعي پناه برد. در سياست و اعتراضات سياسي هم سنگ‌ها و چماق‌ها و پرتابي‌هاي خطرناك‌تري وجود دارد كه آدم به گوجه و تخم مرغ پناه مي‌برد. خبر اول اين بود كه معترضين شيرازي به نماينده تهران گوجه گنديده انداخته‌اند كه به نظر چيز عجيبي نمي‌آمد. يا لااقل چيز نگران‌كننده‌اي به نظر نمي‌آمد. قصد اعتراض داشتند، قصد قتل و هدم كه نداشتند، اما ديشب كه بيست و سي عكس تاكسي علي مطهري را نشان داد معلوم شد اتفاقا قصدي بيش از اعتراض و تذكر و ابراز شور و حال جواني و اعتراض دانشجويي داشته‌اند و كمر به هدم مخالف بسته بوده‌اند و خدا به داد رسيده كه نماينده تهران زنده از مهلكه گريخته.
 اعتراض و مخالفت چيز بدي نيست و همه جاي دنيا معترض و مخالف وجود دارند و به اشكال مختلف مخالفت و اعتراض‌شان را ابراز مي‌كنند اما اين ابراز اگر در سنگ و چماق و پرتابي‌هاي جدي‌تر متجلي شود آن وقت سنگ روي سنگ بند نمي‌شود و دموكراسي به تعويق مي‌افتد و قواعد بازي دموكراتيك جايش را به خشونت و انهدام و دشمني مي‌دهد. هزار بار بيشتر اين را نوشته‌ام و تاكيد كرده‌ام كه اگر نقد و اعتراض و مخالفت را به صورت مكتوب و رسانه‌اي مديريت نكنيد آن وقت به صورت‌هاي خطرناك و فيزيكي خودش را نشان مي‌دهد. ايضا اگر در حد تظاهرات نماند به مرتبه گوجه تنزل مي‌كند و اگر محدود نشود از گوجه نيز پايين‌تر مي‌رود و آنقدر مي‌رود و مي‌رود كه به سنگ و چماق و تيركمان و قلاووز و زوبين و غيره مي‌رسد.
روزنامه هزارتا كاركرد دارد كه مهم‌ترينش همين است كه مي‌تواند جدي‌ترين دعواهاي سياسي را در صفحات خود محصور نگه دارد. روزنامه اصلا جدي‌ترين كرسي آزادانديشي است كه مي‌تواند انرژي جدي‌ترين رقباي سياسي و اجتماعي را تخليه كند و دعواي‌شان را در بي‌خطرترين شكل ممكن در خود نگه دارد. دعواي داخل روزنامه در بحراني‌ترين شكلش بي‌خطر است و حتي اگر تمام‌عيار براي هم شاخ و شانه بكشند خون از دماغ كسي نمي‌ريزاند و پاي چشم هيچ نماينده‌اي را بادمجان نمي‌كاراند.
روزنامه يعني اينكه علي مطهري بنويسد، مخالفينش هم بنويسند و شيراز و تهران از هر التهابي مصون بمانند. روزنامه يعني اينكه چپ‌ها روزنامه داشته باشند، راست‌ها هم روزنامه داشته باشند، ميانه‌روها هم ايضا و كرگدن‌ها هم حتي و هر كسي متاعش را عرضه كند و حرفش را بزند و با شداد و غلاظ هم حرفش را بزند اما بيرون از صفحات روزنامه جامعه‌اي آرام و شاداب و خوشحال به كار و زندگي‌شان برسند. فرق جامعه دموكراتيك با غيردموكراتيك همين است كه در اولي روزنامه‌ها پر از دعوا و تنش‌اند و مدام توي سر و كله هم مي‌زنند اما مردم كوچه بازار خندانند و دعوايي ندارند و هيچ سنگي يا تيري به سر و كله كسي، حتي مخالف خود نمي‌زنند. اما در دومي روزنامه‌ها ساكت و آرام و بي‌خطر و پاستوريزه و يواش و بي‌آزارند و به جايش مردم كوچه و بازار سر هر چيز كوچك به جان هم مي‌پرند و مدام در تنش و دعوا هستند.
كار سختي است كه مديران بتوانند بار تنش سياسي و دعوا را در صفحات روزنامه نگه دارند. روزنامه‌ها را دست‌كم نگيريد. چه بسا اگر شيرازي‌هاي معترض جلوتر در روزنامه‌اي هيجانات و احساسات سياسي‌شان را تخليه كرده بودند امروز محتاج آن نبودند كه صندوق گوجه بخرند و سنگ جمع كنند و چوب خوش‌تراش دم دست‌شان بگذارند و تاكسي بي‌گناه يك بنده خداي هيچ‌كاره را شيشه بشكنند و بدنه‌اش را غر كنند. ركن چهارم دموكراسي كه رونق بگيرد هزينه بقيه چيزها پايين مي‌آيد.
اعتماد