مهم ترین کاستیهای این بیانیه، بیهودگی، کج فهمی، دون کیشوت منشی، ناروشنی در مواضع و شلختگی در نوشته است.
بیهودگی. بیانیه بیشتر اعلام موضع است تا آورنده نکته تازهای درخور شرایط بحرانی ما. مثلا میآورد که چهار سازمان امضاکننده «... جمهوری عرفی را تنها یک نام یا فرم سیاسی صرف نمیداند ...» آفرین! اما مگر دیگر نیروها گفتهاند که از همه ی سکولاریته به همین نام آن بسنده میکنند؟
جمشید اسدی
جمشید اسدی
نوشته زیر واکنش و نقدی است به بیانیه چهار سازمان «اتحاد جمهوریخواهان ایران» (اجا)، «حزب چپ ایران، فدائیان خلق»، «سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور» و «همبستگی جمهوریخواهان ایران» (هجا). پس از آن که نوشته آماده شد، برای پرهیختن از هرگونه تنشی در این دوران گذار، آن را در پیامی الکترونیکی برای هموندان «اتحاد جمهوری خواهان ایران» (اجا) و «همبستگی جمهوریخواهان ایران» (هجا) فرستادم و پرسیدم که آیا انتشار آن ایشان را خواهد آزرد یا نه. اگر نه، انتشارش دهم و اگر آری آن را برای خود نگه دارم و شاید تنها نکتههایی بر روی فیس بوک گذارم.
روشن است که در پی حکم و دستور کسی نبودم، اما پاسدار دوستی و پرهیخته از تنش افروزی که بودم. چند روز گذشت و هیچ پاسخی دریافت نکردم. از همین رو سرانجام بر آن شدم که نوشته را انتشار دهم. که هم دیدگاه خودم را دارم و هم برای برپاداشت دمکراسی نگران سوگیری دیدگاه فرادست در اجا و هجا هستم. این هم آن نوشته:
چندی پیش، چهار سازمان «اتحاد جمهوریخواهان ایران»، «حزب چپ ایران، فدائیان خلق»، «سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور» و «همبستگی جمهوریخواهان ایران» بیانیهای انتشار دادند که در چند رسانه فارسی زبان برونمرز انتشار یافت.
این درست که سازمان یافتگی و پاسداری از هویت سیاسی، پشتیبان برپاداشت دمکراسی در ایران است و از همین رو بر جمهوری خواهان، همچون دیگر نیروهاست که پرچم خود را برفرازند و با نگهداشت هویت در پی ایجاد جبهه گسترده دمکراسی خواهی برای گذر از نظام ولایی باشند. اما این بیانیه به اسم جمهوری خواهی است، بدون آن که باز تاب دهنده دیدگاه کسانی باشد که نخست آزادی خواه و دمکراتاند و در پی آن جمهوری خواه. از این کوتاهی میتوانستیم گذشت اگر نویسندگان میآوردند که این بیانیه، دیدگاه همه هموندان سازمانهای امضاکننده را نمایندگی نمیکند.
به باور من مهم ترین کاستیهای این بیانیه، افزون بر آن چه شرحاش رفت، بیهودگی، کج فهمی، دون کیشوت منشی، ناروشنی در مواضع و شلختگی در نوشته است. چند نمونه:
۱. بیهودگی. بیانیه بیشتر اعلام موضع است تا آورنده نکته تازهای درخور شرایط بحرانی ما. مثلا میآورد که چهار سازمان امضاکننده «... جمهوری عرفی را تنها یک نام یا فرم سیاسی صرف نمیداند ...» آفرین! اما مگر دیگر نیروها گفتهاند که از همه ی سکولاریته به همین نام آن بسنده میکنند؟
نیز بیانیه روشن میدارد که با «سیاستهای آلترناتیوسازی از سوی قدرتهای خارجی مخالف است.» درود بر امضا کنندگان که این چنین به دنبال استقلا لاند. به ویژه آن که گویا میان دیگر نیروها مسابقهای است برای آن که آلترناتیو برگزیده قدرتهای خارجی شوند؟
از همین دست است که: «استقلال کشور و نیروهای اپوزیسیون آن نباید تحت هیچ شرایطی از بابت وابستگی به بلوکهای غرب و شرق جهانی مخدوش شود و حق حاکمیت ملی باید رعایت گردد.» تا پیش از این، چنین نکتهای به دل و جان کسی افتاده بود؟ وانگهی منظور از بلوک شرق اردوگاه پیشین سوسیالیسم که نمیتواند باشد، چرا که فرو ریخته است. آیا منظور پیروی از شعار “نه شرقی نه غربی” جمهوری اسلامی است؟ این هم که شعار سالهای آغازین نظام جمهوری اسلامی و همروزگاری آن با جنگ سرد بود. پس چه؟
۲. کج فهمی. امضاکنندگان بیانیه اشتباههای بزرگی میکنند و به نظر میرسد واژههایی را که به کار میبرند نمیشناسند. دو نمونه:
بیانیه در مورد دمکراسی دیگران را متهم میکند که: «... با نادیده انگاشتن تمایزهای هویتی و سوابق تاریخی، به دنبال اتحاد همگان ذیل عنوان کلی دموکراسی ...». شگفتا، نویسندگان این بیانیه آیا نمیدانند دمکراسی نگهدار هویت و ویژگی هموندان اتحاد است و نه از میان برنده آن؟ نویسندگان چه درکی از دمکراسی دارند؟
یا آن جا که میآورد: «جمهوریخواهی عرفی در فراسوی مشروطهخواهی پادشاهی و فقاهتی ...». پس گویا مشروطه خواهی فقاهتی هم داشته ایم! نه این است که از صدر جنبش تجدد و عدالت خانه خواهی، مشروعه در برابر مشروطه بود؟ حالا این مشروطهخواهی فقاهتی از کجا پیدا شد؟
یا در جای دیگر: «ما چهار سازمان جمهوریخواه عرفی، با تاکید بر حفظ هویت متمایز و در عین حال دفاع از حقوق شهروندی همگان ...». این هم نگاهی است به دمکراسی خواهی! نخست پافشاری بر نگهداشت هویت متمایز و نیز پشتیبانی از حقوق همگانی. نه این است که بنیاد پشتیبانی از حقوق همگانی به آزادی خواهان این یا آن هویت را میبخشد؟
یکی دیگر هم بگوییم و بگذریم: «... پذیرش انتخاب مردم به عنوان داور نهایی در انتخاب نوع دموکراسی و ضرورت همگرایی نیروها در دوران گذار تاکید میکنیم که تعامل با مشروطهخواهان از هر نوع آن، تنها بر سر توافق بر بنیان قواعد دموکراسی، پلورالیسم و رقابت سیاسی و همچنین تنظیم چارچوبی برای کاهش مخاطرات دوران گذار و تسهیل مسیر انتخاب مردم برای استقرار نهادهای سیاسی دمکراتیک خواهد بود ...» شما هم این فراز را همچون من میفهمید؟ این به جای خود که مردم را داورهایی مینامیم، اما از این گفته نباید چنین نتیجه گرفت که گویا مردمان میان دمکراسی در سیمای جمهوری یا پادشاهی اجازه انتخاب دارند. أصلا بحثی در این مورد با مشروطه خواهان نمیتوانیم داشت.
۳. دون کیشوت منشی. دن کیشوت در پی داستانهای پهلوانی که خوانده بود، در خیال خود برای پشتیبانی از ستمدیگان به جنگ ستمگران رفت و در همان خیال کاروانسرای فروریخته را دژ، رهگذران بیآزار را جادوگر، زنان خدمتکار را شهزاده و آسیاب بادی را دیو پنداشت. اما سانکوپانزا، همراه او، که این همه داستان پهلوانی نخوانده و قوه خیال بافی هم نداشت، همهچیز را آن چنان که هست بدون خودفریبی میدید و میگفت و همین دون کیشوت را برمی آشفت.
نویسندگان این بیانیه هم همواره به کسانی میتازند که گویا تنها در قوه خیال ایشاناند. اگر نه، اسم و رسم شان چیست و در کجایند؟
بیانیه اشاره میکند به «گروهها و افرادی که دست کمک به سمت دولت افراطی ترامپ دراز کردهاند ...» یا «بر روی سیاستهای تقابلی دولتهای اسرائیل و عربستان سعودی و یا گسترش تحریمها، به مثابه یک فرصت سیاسی سرمایهگذاری نمودهاند.» کیستند چنین نیروهای بددلی؟ چرا بیانیه نشانی نمیدهد؟ آیا طرح اتهام بدون نشانی متهم، ناشی از نگرانی از تحریف مواضع دیگران است؟
بیانیه همچنان هشدار میدهد در مورد «باستانگرایی ایدئولوژیک» ، «پوپولیسم راست» و «ناسیونالیسم افراطی». بدون آن که بگوید منظور از این واژهها چیست و چه کسانی در پی برداشت «باستانگرایی ایدئولوژیک» و «پوپولیسم راست» و «ناسیونالیسم افراطی» هستند. رویکرد نویسندگان بیانیه بیشتر یادآور «دشمن، دشمن» مقام معظم رهبری در نظام ولایی است.
امضاکنندگان بیانیه الگوی سیاسی خود را نیز تمیز میدهند از: «تمامی اَشکال پیشامدرن حکمرانی اعم از نژاد، مذهب، فره ایزدی، پدر شاهی و سلسله مراتب اجتماعی». اما نمیگویند کدام نیروها در پی تمامی اَشکال پیشامدرن حکمرانی اعم از نژاد، مذهب، فره ایزدی، پدر شاهی و سلسله مراتب اجتماعی هستند.
۴. ناروشنی در مواضع. بسیاری از عبارتهای بیانیه چندپهلو و دست کم ناروشن است. مثلا بخوانید این بند بیانیه را: «در این میان جمهوریخواهان عرفی (سکولار) که به جدایی دین و دولت و پذیرش اعلامیهی جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن باور دارند، به عنوان یکی از نحلههای اصلی در صفوف متنوع اپوزیسیون، بر تلاشهای خود در جهت افزایش همگرایی برای ایجاد قطب جمهوریخواهی در سپهر سیاسی ایران و ارائهی راهحل برای حل مشکلات کشور در چارچوب منافع ملی افزودهاند و میکوشند تا با ایجاد یک ارادهی ملی از فعالان و کنشگران سیاسی، مدنی و فرهنگی در داخل و خارج از کشور، تهدیدات موجود به فرصت تبدیل شده و شرایط را برای گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی به دمکراسی تسهیل و تسریع کنند.»
بیانیه روشن نمیکند که هویت کوشندگان و کنشگران درون و برون مرز با اراده ملی برای گذار خشونت پرهیز به دمکراسی، شامل چه نیروهای دیگری نیز میتواند باشد؟ هواداران پادشاهی مشروطه در شمار کوشندگان و کنشگران میتوانند بود؟ و یا هویت مورد اشاره انحصاری است؟
بیانیه در جای دیگر میآورد: «ما چهار سازمان جمهوریخواه عرفی با تاکید بر حفظ هویت متمایز و در عین حال دفاع از حقوق شهروندی همگان و پذیرش انتخاب مردم به عنوان داور نهایی در انتخاب نوع دموکراسی و ضرورت همگرایی نیروها در دوران گذار تاکید میکنیم که تعامل با مشروطهخواهان از هر نوع آن، تنها بر سر توافق بر بنیان قواعد دموکراسی، پلورالیسم و رقابت سیاسی و همچنین تنظیم چارچوبی برای کاهش مخاطرات دوران گذار و تسهیل مسیر انتخاب مردم برای استقرار نهادهای سیاسی دمکراتیک خواهد بود».
بسیار خوب! آیا پذیرش انتخاب و داوری مردم برای گزینه دموکراسی، میتواند به معنی پذیرش انتخاب مردم میان جمهوری و پادشاهی مشروطه نیز باشد؟
۵. شلختگی در نوشتن. بیانیه شتابزده، کم دقت و دیرفهم است.
بیانیه میآورد: «ما اقدامات مدافعان بازگشت به سراب رژیم سلطنتی و مانور بر سر گفتمانهای “باستانگرایی ایدئولوژیک” ، “پوپولیسم راست” و “ناسیونالیسم افراطی” را سرابی بیش نمیدانیم.» روشن است که اگر کسی در پی «سراب رژیم سلطنتی» باشد، نمیبایستی هم آن را جز «سرابی» بداند!
بیانیه جمله بلندی دارد که جز چند بار خواندن فهمیده نمیشود، اگر فمیده بشود. خود داوری کنید: «بر خلاف صورتبندیهای شتابزده و سادهانگارانهی عدهای که با نادیده انگاشتن تمایزهای هویتی و سوابق تاریخی، به دنبال اتحاد همگان ذیل عنوان کلی دموکراسی هستند، روبنای مردمسالاری و ساختار شکلی “دولت دموکراتیک توسعهگرا” در برابر محتوای آن با توجه به فرهنگ سیاسی وشرایط اجتماعی هر کشور متفاوت است و نمیتوان رابطه دموکراسی با فرم حکومتی در ایران را نادیده گرفت که هر شکل و نوع حکومتی در دموکراسیهای موجود دنیا را میتواند بدون ریسک بپذیرد.»
یا در جای دیگر: «... و پذیرش انتخاب مردم به عنوان داور نهایی در انتخاب نوع دموکراسی ...». گمان میرود که منظور: پذیرش انتخاب مردم در نوع دموکراسی باشد، ورنه کسی که انتخاب را انتخاب نمیکند!
سخن پایانی. گویا جان پیام بیانیهای که مندش رفت این بود که بحث بر سر شکل حکومت آینده و بازگشت به نظام پادشاهی در ایران پس از جمهوری اسلامی «فاقد موضوعیت» است. اگر این است پیام نگران کنندهای است چرا که سنگ بنای دمکراسی را کج مینهد. این بر مردم است که میان جمهوری و پادشاهی انتخاب کنند و نه بر این یا آن نیروی سیاسی.
برای هواداران دمکراسی، خطر در انتخاب پادشاهی یا جمهوری از سوی مردم نیست. بلکه در گردیدن پادشاهی و جمهوری به خودکامگی و استبداد است، چنانچه پیش و پس از انقلاب چنین شد.
برای برپایی و به ویژه نگهداشت پایای دمکراسی چه میتوان کرد؟ یاری برای به وجود آمدن توازن و امکان رقابت آزاد میان نیروها. دمکراسی چیست مگر همزیستی و همآوردی نیروها، به گونهای که هیچ یک نتواند دیگر نیروها را از میدان سیاسی به در کند. از همین رو هیچ دمکراتی، حتی اگر جمهوری خواه نباشد، اگر باشد که دیگر هیچ، نمیتواند با شناسه و پرچم مستقل جمهوری خواهی، یا هر گرایش دیگری، مخالف باشد. شناسه جمهوری برای جمهوری خواهان نیکو و برای دمکراسی بایسته است.
اما اگر جمهوریخواهی به اسم پرهیختن از استبداد شاهی که پیش از انقلاب در ایران بود، حق کوشندگی و رای به پادشاهی مشروطه را از شهروندان پس از انقلاب بگیرد، یا راه هرگونه همکاری برای برپاداشت دمکراسی و به وجود آوردن امکان انتخاب آزادانه میان پادشاهی و جمهوری را ببند، شوربختانه میبایستی گفت که دمکراسی را به پرسش و چالش کشیده است. از همین رو بر این باوریم که کاش دوستان جمهوری خواه چنین بیانیهای را انتشار نمیدادند!
منبع: ایران امروز