به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۷

"حماسه دختر" شعر،اجرا، نقاشی، ویدیوگرافی: پروین باوفا

پروین باوفا 
"حماسه دختر"
مرا دختر چرا زادی تو مادر؟/  مگر از هستی ام بیزار بودی     
و یا شاید که از زن بودن خویش/ تو از شوق وغرور سرشار بودی!   


"حماسه دختر"





"حماسه دختر"
شعر واجرا: پروین باوفا  1992
طرح و نقاشی، ویدیوگرافی: پروین باوفا 2015 
کپی رایت:  پروین باوفا  1995

"حماسه دختر"
مرا دختر چرا زادی تو مادر؟/  مگر از هستی ام بیزار بودی     
و یا شاید که از زن بودن خویش/ تو از شوق وغرور سرشار بودی!   
مرا دختر چرا زادی تو مادر؟/ مگر در زادنم ناچار بودی 
و یا چون یاغیان دور تاریخ/ تو هم با زن پی پیکار بودی              
مرا اصلا چرا زادی تو مادر  
مگر آنگاه که می بست نطفه ی من/  خدا نا کرده مست و خواب بودی      
و یا گاه هم آغوشی در آن شب / تو از فرط خوشی بی تاب بودی 
تو شاید زانچه بودی شاد بودی/  و با عشق پدر آباد بودی 
ولی با من بگو از غصه من / تو یک دم فارغ و آزاد بودی؟
من هم از آنچه هستم شاد هستم / به باغ زندگی آباد هستم    
من از زندان "من" آزاد هستم /  
ولی از یمن خودکامی یک مرد/ خراب خالد اولاد هستم     
ز یکسو پای در مهر تو دارم/  ز دیگر سو اسیر عشق فرزند  
تو گویی خورده از آغاز نامم/ به مُهر مادری با عشق پیوند   
اگر تخم طلا بودم پسر من/  مرا این دست وپای بسته کی بود
دلم را با همه وارستگی ها/  چنین آزرده وبشکسته کی بود
مگو بگذشته دوران تباهی/  دگر دختر، پسر فرقی ندارد     
که باران ستم از ابر تاریخ/ به فرق مرد و زن یکسان نبارد     
اگرچه  نیک می دانند مردان / زنان را در جهان حد خدایی است     
ولی تا حکم مادر بودن ماست / زنان را آرزومندی رهایی است    
زنان را تا که دنیا بر قرار است / به جرم مادری زنجیر برپاست     
که تا زادن نشان ما زنان است/  سخن گفتن از آزادی چه بی جاست     
زنان را  با همه بیداد تاریخ/ ببین در نقش هم زن هم که مردند   
که نقش مرد نقشی نیست مادر / زنان از مادری در خود تکیدند