به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۷

چگونه شاه روحانیون را به قدرت رساند ، محمود روغنی (م رها) (بخش دوم و پایانی)

آیت‌الله خمینی و بدیل بنیادگرایی
در بخش اول با نحوه قدرت گرفتن مجدد روحانیون پس از خروج اجباری رضا شاه از کشور آشنا شدیم. در این بخش به اقدامات دیگر محمد رضا شاه پس از خیزش خرداد ۴۲ خواهم پرداخت که به بدیل شدگی بنیادگرایان انجامید.[۱]

به‌درستی می‌توان گفت که شاه یکی از مهمترین عوامل و بسترساز انقلاب اسلامی بود. خودکامگی، خودشیفتگی، مشارکت در جنگ سرد، فساد همه‌جانبه ، شکاف ژرف میان شهر و روستا و مهمتر از همه سرکوب مخالفان زمینه رشد و پیروزی اسلام سیاسی بنیادگرا را فراهم ساخت. ساواک که پیش از هرچیز برای مبارزه با کمونیسم و نفوذ احتمالی اتحاد شوروی در ایران تشکیل شده بود اجرای قانون کمونیسم ستیز سال ۱۳۱۰ را در دستور کار قرار داد که فعالیت‌های اشتراکی و براندازی سلطنت را ممنوع می‌ساخت. بدین ترتیب تمام تلاشهای این سازمان امنیتی برای ریشه‌کنی نیروهای چپ و سرکوب نیروهای لیبرال و دمکرات‌های سکولار مخالف استبداد سلطنتی تمرکز می‌یافت که بر اجرای قانون اساسی و کاهش اختیارات فراقانونی شاه تاکید داشتند. این درحالی بود که فعالیت‌های تبلیغی دینی کاملا آزاد و تحمل می‌شد.

شاپور بختیار  در کتاب خاطراتش در این باره می‌نویسد: «شاه به طرق مختلف راه را برای خمینی هموار کرد. قسمتی از نیروهای فعال ملت که راه را به‌روی خود بسته یافتند به طبقه مذهبی پناه بردند. از آنجا که تجمع مخالفان ممنوع بود و گردهمایی در سلول‌های حزب واحد نیز معنایی نداشت، جوانان خود را به دامن مذهبیون انداختند: راه ملیون مسدود شده بود ولی دروازه مذهب باز بود. این مفر، بدآیند آمریکایی‌ها هم نبود چون آنها تصور می‌کردند که مذهب بی‌خطر است و جوانان بی‌آن که آزاری برسانند می‌توانند شیطنت و هیاهوی خود را در آن میدان مصرف کنند!»[۲]

برای نمونه در حالی که در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ کنشگران و مخالفین لیبرال، سکولار- دمکرات و چپگراها به شدت سرکوب می‌شدند، در حسنیه ارشاد سخنرانی‌های آتشین دکتر علی شریعتی «مدرنیست» و روحانیت‌ستیز آزادانه برگذار می‌شد. با توجه به ممنوعیت چاپ و داشتن کتاب‌های مارکسیستی در کشور، شریعتی به سکولار زدایی از مارکسیسم می‌پرداخت و برای جلوگیری از پیوستن دانشجویان و دانش آموختگان به تشکل‌های چپگرا به ترویج «سوسیالیسم دینی» مبادرت می‌کرد. الگار(Algar) انگیسی که مسلمان شده بود، وی را پس از ایت‌الله خمینی مهمترین مروج انقلاب اسلامی سنجیده است.

با آغاز جنگ سرد در نیمه دوم دهه چهل میلادی شاهد رشد گرایش‌های دینی در بسیاری از نقاط جهان هستیم که برای رویارویی با اتحاد شوروی لازم سنجیده می‌شد. در ایران نیز مذهب به عنوان ابزاری بازدارنده در برابر کمونیسم مورد بهره برداری قرار می‌گرفت. شاه در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ به خواسته‌های روحانیون سنتی پاسخ مثبت می‌داد و به اسلامیزه کردن کشور یاری می‌رساند. پس از مرگ آیت‌الله بروجردی و آغاز برنامه‌های مدرن‌سازی کشور فعالیت‌های دینی گروه‌های مذهبی تا آنجایی که قدرت مطلقه پادشاه مورد چالش قرار نمی‌گرفت تحمل می‌شد. بی‌اعتنایی و حتی استقبال از افزایش گرایش‌ها دینی به‌حدی بود که فردی با گرایش‌ها مذهبی رادیکال توانست در گارد محافظ شاه استخدام و برای کشتنش اقدام کند. در سایه آزادی نسبی که برای فعالیت‌های دینی فراهم شده بود در دهه ۴۰ و به‌ویژه ۵۰ گرایش‌های مذهبی به‌طور چشم‌گیری به‌ویژه در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی گسترش می‌یافت. تحقیقاتی که در دهه ۵۰ با پشتیبانی تلویزیون ملی ایران زیر عنوان «آینده‌نگری» انجام شد به روشنی رشد این گرایش‌ها را در زیر پوست جامعه به زبان آمار و نظر سنجی‌ها نشان می‌دهد. در زیر برخی از داده‌های این پژوهش آورده شده است:

در سال ۱۳۵۴، شمار کتاب‌های دینی منتشر شده بر حسب موضوع بالاترین رتبه را به‌دست آورد و این در حالی بود که در دهه ۱۳۳۳-۴۲ کتاب‌های دینی در رتبه چهارم بود.[۳] در سال ۱۳۵۱ حداقل ۴۹۰ هزار کتاب «مفاتیح الجنان» نوشته شیخ عباس قمی به چاپ رسید. در همان سال در تهران و قم ۴۰۰ هزار رساله از مراجع قم منتشر شده است[۴] این در حالی بود که میانگین تیراژ کتاب‌های غیر دینی در این سال به بیش از ۳ هزار نسخه نمی‌رسید. در سال ۱۳۵۴، مجله مکتب اسلام ماهانه ۶۰ هزار تیراژ داشت و اگر امکانات مالی و فنی مسئولان مجله اجازه می‌داد، این تیراژ می‌توانست به ۲۰۰ هزار نسخه برسد.
از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۴ شمار مساجد تهران ۱۴ برابر شد و از ۲۹۳ واحد به ۱۱۴۰ واحد رسید. بر پایه سرشماری سال ۱۳۴۵، شمار مساجد روستایی به ۴۸۹۰۰ باب می‌رسید. در دهه ۵۰ بیش از ۷۰ درصد افراد نظرسنجی شده به مسجد می‌رفته‌اند.

فعالیت‌های خیریه‌ای دینداران نیز در ابتدای دهه ۵۰ افزایش چشمگیری داشت. بنا بر داده‌های پژوهش «آینده نگری» در درازنای پنج سال تعداد ۲۱ بانک اسلامی (صندوق قرض الحسنه) در تهران تاسیس شد که وام بدون بهره در اختیار نیازمندان قرار می‌داد.

عَلم وزیر دربار و یکی از نزدیک‌ترین افراد به شاه در دهه ۵۰ به وی اطلاع می‌داد که در دانشگاه شیراز «دهها دختر چادری» ظاهر می‌شوند و می‌افزود که «بعضی از دختران با فرهنگ، به رئیس دانشگاه دست نمی‌دهند که این کار حرام است.» شاه در پاسخ می‌گوید در کشور دیگر آخوندی نیست. علم به شاه می‌گوید «روحیه آخوندی هنوز هست و ‎مارکسیستهای اسلامی .... از ‌آن بهره برداری می‌کنند. «[۵]

آیت‌الله خمینی و بدیل بنیادگرایی
نام آیت الله خمینی با مخالفت وی با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بر سر زبان‌ها افتاد که پیش از این روحانی ناشناخته‌ای بود. جسارت و شهامت این روحانی در مخالفت با این لایحه، هرچند از موضعی ارتجاعی و واپس‌گرایانه، محبوبیت وی به‌ویژه در میان طلاب حوزه و برخی از بازاریان را موجب و اعتراضات روحانیون سنتی را نیز برانگیخت. عقب‌نشینی شاه و علم و پس گرفتن این لایحه به این روحانی شهرت و جسارت بیشتری بخشید. مخالفت‌های تند و بی‌سابقه آیت‌الله خمینی با حکومت خودکامه شاه علیه مواد شش گانه انقلاب سفید نیروهای اسلام‌گرایان ملی‌گرا را به‌تدریج در کنار آیت‌الله قرارداد که اصلاحات مدرنیستی و آمرانه شاه را «خواسته سیاست خارجی و اوامر شخصی شاهنشاهی به زور سرنیزه نظامی»[۶] می‌سنجیدند.
با روی کارآمدن دولت دمکرات کندی در آمریکا سیاست رویارویی با نفوذ کمونیسم در ایران دگرگون شد. به باور طراحان تازه جنگ سرد تشکیل دولتی با شرکت لیبرال‌ها و اجرای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی می‌توانست کاربرد بهتری در برابر نفوذ شوروی در ایران داشته باشد. اصلاحات آمرانه شاه که به یاری دولت امینی آغاز گشت گرچه گام مهمی در راه خروج از عقب‌ماندگی کشور و شکستن سدی بود که سنت و روحانیون واپس‌گرا در برابر تحولات اجتماعی و رفع تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های دینی ایجاد کرده بودند اما از مشروعیت ملی برخوردار نبود. ازاین‌روی شوربختانه با استقبال روبرو نشد و برآن برچست استعماری خورد. البته جبهه ملی در یک مورد با شعار اصلاحات آری دیکتاتوری نه با خیزش ارتجاعی خرداد ۴۲ که عمدتا با حق رای زنان مخالف بود فاصله گرفت اما با سرکوب ساواک مواجه و سپس با مشکلات درون سازمانی به سود بنیادگرایان به شدت تضعیف گردید که پرداختن به آن از دایره این نوشته خارج است.
تبعید آیت‌الله به خارج کشور در سال ۴۳ که تا سال ۵۷ ادامه یافت شرایطی را برای او فراهم ساخت که بدون هراس از یورش ماموران ساواک علیه سیاست‌های شاه سخنرانی کرده و اعلامیه صادر کند. این موقعیت برای لیبرال‌ها، دمکرات‌های سکولار, اسلام‌گرایان ملی گرا و حتی روحانیون میانه‌رو فراهم نمی‌شد. ارتباط پیروان آیت‌الله با وی این امکان را میسر می‌ساخت که موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش از راه نوار و اعلامیه به‌وسیله شبکه پیروان و مساجد که از آزادی فعالیت‌های مذهبی برخوردار بودند توزیع گردد. در این مدت او با کنشگران درجه اول نهضت آزادی از جمله بازرگان در تماس بود. اما همانگونه که رویدادهای پس از آن نشان داد آیت الله خمینی هدف‌های ایده ئولوژیکش را پی می‌گرفت.

آیت‌الله خمینی با آن‌ که در ایران حضور نداشت از کسانی بود که در دهه‌ پنجاه، بیشترین منابع مالی را در اختیار داشت و با کمک بازاریان ناراضی شبکه‌ مالی عظیمی را در ایران اداره می‌کرد و در نتیجه روحانیون انقلابی از نظر مالی چه بسا بهره‌‌مندتر از دیگر روحانیون به چشم می‌آمدند.[۷]

زندگی در نجف این امکان را نیز می‌داد که با انجمن‌های اسلامی دانشجویان در آمریکای شمالی مرتبط گردد که یکی از کانون‌های مبارزاتی علیه شاه به شمار می‌آمد. اقداماتی از قبیل تغییر مبدا تقویم کشور از هجری شمسی به آغاز دوران شاهنشاهی در ایران، قطع کمک‌های دولتی به طلاب از سوی دولت آموزگار ، جشن‌های پرهزینه ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و جشن هنر شیراز که با فرهنگ جامعه سنتی ایران شدیدا در تعارض بود مهمات تازه‌ای در اختیار آیت‌الله قرار می‌داد تا با بسیج طلاب و ناراضیان رژیم شاه به ویژه تهیدستان شهری پایه‌های تاج و تخت سطلنت را نشانه رود و خود را به عنوان رهبر اپوزیسیون مطرح سازد.

اقدامات تهدیدآمیز علیه آیت‌الله خمینی که از راه سازمان اوقاف برنامه‌ریزی می‌شد بی‌تردید می‌توانست به بدیل‌سازی آیت‌الله و مشهورتر شدن وی در میان مخالفان رژیم و نیروهای مذهبی یاری رساند. در تاریخ شش مرداد ۱۳۵۱، رئیس وقت سازمان اوقاف طی نامه‌ای به هویدا دستورالعملی را برای از میان بردن نفوذ آیت‌الله تشریح می‌کرد. یکی از هدف‌های این طرح چسباندن آیت‌الله به رژیم بعثی عراق بود که سرهم‌بندی مدارکش به عهده وزارت امور خارجه، اطلاعات و ساواک گذاشته شده بود. تلاش دیگر این بود که آیت‌الله خمینی در میان مراجع تقلید به عنوان کسی که علیه منافع ایران و به سود منافع دولت‌های خارجی فعالیت می‌کند بی‌اعتبار گردد. این طرح به مراجع هشدار می‌داد که هیچ نیرویی از جمله روحانیت نمی‌تواند در برابر راهبردهای رژیم ایستادگی کند. این طرح از روحانیون ساکن دهات نیز می‌خواست علیه آیت‌الله تبلیغ کنند.[۸]
در نیمه دوم دهه پنجاه و شروع اعتراضات گروه‌های روشنفکری و سکولار علیه دیکتاتوری شاه مقاله‌ی توهین‌آمیزی که در سال ۱۳۵۷ در روزنامه اطلاعات منتشر شد شورش پیروان اسلام سیاسی بنیادگرا در شهر تبریز را کلید زد. با کشته شدن عده‌ای در این شهر، اعتراضات مخالفان مذهبی علیه شاه با تظاهرات و درگیری با نیروهای نظامی در شهرهای بزرگ آغاز گردید که حداقل هر چهل روز ادامه می‌یافت. بدین ترتیب اعتراضات نیروهای دمکرات - سکولار که از شب‌های شعر آغاز گشته بود به حاشیه رانده شد و آیت‌الله خمینی به‌تدریج رهبری اعتراضات را در دست گرفت.

شاه با تکیه بر دولت‌مردان فاسد و ژنرال‌هایی که در گفتگو با علم به بی‌کفایتی‌شان اعتراف کرده بود[۹] فرصت‌های طلایی مهمی را برای حل این بحران از دست داد. به باور نگارنده اگر شاه در سال ۱۳۵۶ و در آغاز فضای باز سیاسی به تشکیل یک دولت ملی و از افراد خوشنام و مورد احترام طبقه متوسط و دانشگاهیان تن می‌داد و از اختیارات فراقانونی‌اش دل می‌کند، بدون شک مسیر تاریخ ایران به‌جای تونل تاریکی که دراین چند دهه طی کرد راه دیگری می‌پیمود. شگفت‌انگیز آنکه حتی دولت نظامی بی‌کفایت ازهاری نیز از کنترل رهبران داخلی اسلام سیاسی بنیادگرا عاجز بود. بطور نمونه در حالی که خانه دکتر بهشتی (نماینده آیت‌الله در داخل کشور) تحت محاصره نیروهای نظامی قرار داشت اما افراد گوناگون اجازه داشتند به خانه‌اش رفت آمد کنند. دکتر بهشتی فرامین و اعلامیه‌های آیت‌الله را در خانه‌اش ضبط می‌کرد و در اختیار مراجعین قرار می‌داد که به سرعت در دسترس مساجد قرار می‌گرفت.[۱۰]

آیت‌الله خمینی نیز در پاریس به سهم خویش به مردم‌فریبی ادامه می‌داد و در هر فرصتی از «مدینه فاضله» اسلامی که در آن همه آزادند و زنان و مردان برابر خواهند بود دم می‌زد. در نهایت نیز با تماس با نماینده کارتر از طریق ابراهیم یزدی نگرانی آمریکایی‌ها را از جمله با تاکید بر ادامه صدور نفت، عدم صدور انقلاب و جلوگیری از فعالیت کمونیست‌ها برطرف ساخت. در برابر از آنها خواست که از کودتای ارتش شاهنشاهی جلوگیری کنند. در داخل نیز بسیاری از مردم هیجان زده عکس آیت‌الله را در ماه می‌دیدند و بدین ترتیب ورود وی به کشور هموار شد.

شاه که در ماه‌های پایانی سلطنتش با بیماری سرطان دست به گریبان بود و احتمالا سقوط پایه‌های سلطنت را پیش‌بینی می‌کرد به‌ناچار با پذیرش شرایط دکتر بختیار به تشکیل دولت وی تن دهد و تصمیم گرفت از کشور خارج شود. بختیار ۳۷ روز پیش از پیروزی انقلاب، کابینه دیر هنگامش را به شاه معرفی کرد. وی برای غلبه بر هیجان کوری که گریبانگیر ملت ایران شده بود شانس موفقیت را «بیش از یک یا دو درصد نمی‌دید.»[۱۱] بختیار «موجودیت ایران» را در خطر می‌دید و زندگی فردی و سیاسی‌اش را در گرو این تصمیم گذاشت. برنامه دولت بختیار شامل انحلال ساواک، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و اجتماعات مسالمت آمیز، انتخابات آزاد، مبارزه با فساد و ایجاد یک «دمکراسی ملی بر مبنای سوسیالیسم»[۱۲] می‌گردید که خواسته دمکرات سکولارهای جنبش را نمایندگی می‌کرد. وی در گفتگو با خبرگزاری فرانسه اعلان کرد که «شاه سال‌ها این قانون اساسی را نقض کرده و اکنون باید آنچه را سال‌ها از دست داده بودیم با مفهوم دمکراتیک برقرار کنیم».

بختیار شاید تنها کسی دراین دوره دشوار تاریخی کشور بود که در گفتگو با خبرنگاران داخلی و خارجی با شهامت و جرات کامل به افشای اهداف آیت‌الله خمینی پرداخت: «... من در تمام عمر در راه دمکراسی مبارزه کرده‌ام و در اصول عقاید نه با آیت‌الله خمینی سازش خواهم کرد نه با کس دیگر... اگر او می‌خواهد در قم دولتی ایجاد کند، اجازه خواهیم داد. دیدنی خواهد بود. ما هم واتیکان کوچکی خواهیم داشت. هیچ کس نمی‌داند جمهوری اسلامی چیست و اگر کسی به متون گذشته مراجعه کند، پشتش به لرزه در می‌آید. او نه تعدد گروه‌های سیاسی را می‌پذیرد، نه دمکراسی را. می‌خواهد روحانیت قانون الهی را اجرا کند. همه چیز اینجا شروع می‌شود و اینجا تمام می‌شود.»[۱۳] شوربختانه سخنانش شنیده نشد اما تاریخ پیش بینی سخنگو را تائید کرد.
۳۰ دیماه ۱۳۹۷
برگرفته از ایران امروز
—————————————-
[۱] - در کتاب «فراز و فرود جداییَ دین از دولت، از شاه اسماعیل اول تا ولی مطلقه فقیه» به تفضیل در باره اقدامات شاه و دیگر سازمان‌های سیاسی که به یاری اسلام گرایان شتافتند پرداخته ام. دانلود رایگان این کتاب در سایت mrowghani.com امکان پذیر است.
[۲] - شاهپور بختیار، یکرنگی،..................ص. ۷۹
[۳] - علی اسدی، مجید تهرانیان به کوشش عباس عبدی و محسن گودرزی، صدایی که شنیده نشد، نشرنی، چاپ سوم، ۱۳۹۵، ص. ۵۲
[۴] - همان
[۵] - یادداشتهای علم، جلد ششم، چاپ اول، ایالات متحده آمریکا، ص. ۶۴
[۶] - بیانه نهضت آزادی ایران در باره رفراندوم انقلاب سفید، تاریخ ایرانی
[۷] - مهدی خلجی، روحانیت؛ انقلاب در منابع اقتصادی و مقام اجتماعی، بی بی سی فارسی، نهمن ۱۳۹۲
[۸] Shahrough Akhave, Religion and Politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in The Pahlavi Period, ( State University of New York Press Albany, 1980), p. 135
[۹] - یادداشت‌های علم، ویرایش و مقدمه مشروحی در باره شاه و علم از علینقی عالیخانی، چاپ اول، آمریکا، ۱۹۹۳، ص. ۱۵۹
[۱۰] - Richard Cottam, Iran and the United States, p. 180
[۱۱] - حمید شوکت، پرواز در ظلمت، انتشارات فروغ، چاپ دوم، تابستان ۱۳۹۵ ص. ۳۵۲
[۱۲] - همان، ص. ۳۵۷
[۱۳] - همان، ص. ۳۸۴