اعلان چهار جریان برون مرزی جمهوریخواه تأسف عمیق مرا برانگیخت. درگوش من صدای شلیک به حیثیت باقی مانده جمهوریخواهی، شلیک به سودای امید و آرزوئی آمد که من برای حزب چپ (فدائیان خلق) در دل پرورده بودم! این اعلان آقایان، سکولاریسم دموکراتیک نیست، اعلان پنجاه و هفتی جمهوریخواهی؛ یعنی دیکتاتوری برای غیرخود و دموکراسی برای خودیها است! شرحش را اگر بنویسم قلمم از این تلخ تر میشود!
پس مفید تر این دانستم که گزارش گفتگوی پالتکی ۱۵ سال پیش خود با رهبری اتحاد جمهوریخواهان را که نقد و نظر پیرامون سمت و سیاست اتحاد جمهوریخواهان است بازنشر کنم. برای این باز نشر دو دلیل عمده دارم ؛ اول اطلاع رسانی در باره چند و چون سمت و سیاست جمهوریخواهی در اوان تشکیل اتحاد جمهوریخواهان است که میتوان دید انحطاط سیاسی که اعلان تازه چهار جریان جمهوریخواهی بیانگر آنست، محصول عمل و نتیجه وجود موألفههای زیانبار و مخالف اصل و اساس جمهوریت در همین آغازه کار آن است.
دلیل دوم این است که این باز نشر گواهی میدهد عواملی که مشوق کژروی و سترونی ما هستند چه اندازه نیرومندند و چگونه نیرو و قوت -اش را از ارث و میراث کودک ماندگیهای ایدئولوژیک - سیاسی و نیز نفرت اندوزیها از کابوس بازگشت سلطنت پهلوی میگیرند! منجمد کردن ۲۸ مرداد سال ۳۲ و همچنین شیفته سریهای اسارتبار به انقلاب ۵۷، و علایق و خوگیری به آموزههای « امام» در زمینه تقسیم ملت به دوپاره-ی بیگانه از هم « خودی و غیرخودی»، و به وِیژه دشمنی با «شیطان بزرگ»، بسترساز و الهام بخش انحطاط در صفوف ما هستند. ارث میراث تباهی آوری که در یکایک ما در نسبتها و اندازههای متفاوت حضور دارد. و از اینجاست که نمیتوان خوشبین بود و ساده دلانه به امید و آرزوی دموکراسی در ایران دلخوش کرد و بر کرسی روزشماری نشست!
این گزارش که ملاحظه میکنید، چند روز بعد از آن گفتگوی پالتاکی که برگزاری آن بنا به دعوت اتحاد جمهوریخواهان و به مدیریت رهبری آن بود، برای نخستین و تنها بار در «ایران امروز» - دسامبر ۲۰۰۵ - به نشر رسید. هر چند ۱۵ سال از این نشر میگذرد، من به حرمت دیرین سال همکاریهایم با سایت ایران امروز و در تجدید قدردانیم از نشر این گزارش، بر آن شدم که باز نشر آن را از سردبیری «ایران امروز» تقاضا کنم. امیدوارم این تقاضای من مورد اجابت قرار بگیرد. در هر حال امتنان خود را از فعالیتهای روشنگرانه دست درکاران «ایران امروز» اعلام و موفقیت بیش از پیش آنان را خواستارم.
ج – ط
۰۱.۲۰۱۹. ۱۵
***
- ايران برای همه ايرانيان-
انقلاب گل قالی ايران
جمشيد طاهریپور
پنجشنبه ١٧ آذر ١٣٨٤
از اين دعوت صحبت در جلسه پالتاکی «اتحاد جمهوريخواهان» بسيار سپاسگزار هستم و خيلی خوشحال هستم که میبينم با جمع دوستانم هستم، در چهارگوشه عالم، بیسفر و حضری!
توی اين هفته، هر بار جمهوريخواهان را کليک کردم چشمم روی آگهی جلسه پال تاکی امشبمان ماند و هر روز فکر من مشغول اين آگهی بوده! اما تا اين لحظه که دارم با شما صحبت میکنم هنوز نسبت خودم را با اين آگهی نفهميدهام! متن آگهی اين است: موضوع: بازگشت سلطنت: راهکار آينده يا سقوط به گذشته. مهمانان: جمشيد طاهریپور- مهدی فتاپور.
اين که عرض کردم نمیتوانم نسبت خودم را با اين آگهی بفهمم ازجمله به اين خاطر است که من چند بار نوشتم و خيلی جاها از جمله در «نشست برلين» که حال شهرت جهانی پيدا کرده، گفتهام و حقيقتاً هم فکر من اين است که مسأله امروز ايران، سلطنت يا جمهوری نيست، مشکل ايران حکومت دينی است و مسأله امروز ما دموکراسی است. حالا چه کسی موضوع روز ما را بازگشت سلطنت میداند و من و آقای فتاپور هم دعوت شدهايم که با هم بحث کنيم تا ببينيم راهکار آينده است يا سقوط به گذشته بايد بگرديم پيدا کنيم! ظاهراً هر فکر و انديشه مستقل نوظهوری در صفوف ما محکوم تقليل به مفهوم و مفکورهایست که حساسيتها، برانگيختگیها، عادات و افکار و علايق و تعصبهای کهنه و قديم ما آن را میسازد.
متوجه هستم که «نشست برلين» خشم و غضب بعضیها را برانگيخته است. اين جور که پيداست دعوت من به صحبت اولاً به اين دليل است که من در نشست برلين حضور داشتم و ثانياً و بويژه به خاطر مقاله اخير منست که در دفاع از جنبش رفراندم و روح منشور آن نوشتم و رديهایست عليه «مشی پيروی» که در چشم من محملی است برای تأمين و تثبيت هژمونی سياسی و ايدئولوژيک جمهوری اسلامی در صفوف ما جمهوريخواهان! من نسبت به اعمال و افکار خودم پاسخگو هستم و حالا میخواهم در باره همين اعمال و افکار توضيحی بدهم:
همانطور که اشاره کردم من نظرم اين است مشکل ايران حکومت دينی است. سلطنت و جمهوری مسأله امروز ما نيست. مسأله امروز رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی در کشور است. در تطبيق اين فکر با آرايش نيروهای اجتماعی و سياسی در شرايط امروز ايران من از اين تدبير دفاع کردهام که بايد در راه تشکيل يک اتحاد فراگير و گسترده اهتمام بورزيم و در تشخيص و نشانه گزاری نيروهای شرکت کننده در اين اتحاد تصريح کردهام که سلطنتطلبان مشروطه خواه متعهد و ملتزم به اهداف و خواستهای جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران نيز از شمار نيروهای اجتماعی و سياسی هستند که در آن شرکت و حضور خواهند داشت. به اين ترتيب من آينده دموکراسی ايران را در دو شکل ديدهام: مشروطه جمهوری و مشروطه سلطنتی. و تأکيد کردهام عامل تعيين کننده رأی ملت ايران است در يک همه پرسی – رفراندوم- دموکراتيک و آزاد. من تا اين لحظه فکر میکنم حرفهای من درست و سنجيده هستند.
اين که میگويم «مشروطه جمهوری» برای تمايز آرمان سياسی ما يعنی جمهوری با انواع جمهوریهای مطلقه، اقتدارگرا و توتاليتر است. جمهوری که من به آن اعتقاد دارم مشروط به رأی ملت و مشروط به قانون است، يعنی بيرون است از هر مکتب و مسلک يا جباريتی برخاسته از اراده فردی، صنفی و يا گروهی از شهروندان جامعه. و امتياز و برتری آن بر مشروطه سلطنتی در اين است که هيچ نهاد موروثی، مادامالعمر و غير منتخب يا انتصابی در ساختار آن جا ندارد و نبايد مجال وجود و ظهور پيدا کند.
انتخاب ٢٧ سال پيش ما که ميان «جباريت دينی» و «جباريت سياسی»، «جباريت دينی» را انتخاب کرديم از الهامات و تبعات اسارت ما در همين کابوس تاريخی بوده، تأمل در اين موألفه از نقد تجربه گويای اين حقيقت است که ما از جايگاه خود که تجدد و تجدد خواهی است به اردوی سنت و سنتگرائی در غلطيديم و در سمت جانبداری از «مشروعه» ايستاديم! که متأسفانه اين انحطاط تا امروز نيز ادامه دارد! پس ضرورت يک بازنگری در ميان است تا خود را از سلطه هژمونيک فرهنگ سياسی دينی بيرون بکشيم، خود را در مقام فرد باز بشناسيم و در منازعه تاريخی ميان مشروعه و مشروطه که انقلاب مشروطيت را به انقلاب اسلامی دوخت، دو باره در جايگاه تجددخواهی – مدرنيته - و در موضع مشروطه – در معنای عام آن – قرار بگيريم. فهم اين مسائل، ارتباط جدائی ناپذيری دارد با درک ماهيت و سرشت جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران، جنبشی که برپا دارندگان و صاحبان اصلی آن زنان و مردان نسلهای امروز ايران هستند و ما عموماً آنها را درک نمیکنيم!
دهسال است، دستکم اگر انتشار مقالهام زير عنوان «٢٠ سال انقلاب برآمد جنبش حقوق مدنی در ايران» را مبنا بگيرم؛ هفت سال آزگار است هر چه فرياد میزنم که آقا! يک جنبشی در داخل کشور شکل گرفته که سرشت و ماهيتش بر خاسته از بازشناخت انسان ايرانی در مقام فرد و شهروند از خودش است، پژواک چندانی پيدا نمیکند! هر چه فرياد میزنم آقا! فرمان اين جنبش به ما نگاه به خود و نقد خودمان است، فرمانش به ما تجهيز خودمان به فرهنگ سياسی تازهایست، مثل قطرههای آب باران در برهوت کوير گم و ناپيدا میشود.
اين جا و آن جا میشنوم که میگويند اين «جنبش رفراندوم» صدتا متولی دارد و يک آشفته بازاری است که هر جور متاعی توش پيدا میشود و بعضیها هم در توجيه انفعال و کنارهگيریشان میگويند: تيول سلطنت طلبهاست، رفراندوم يعنی بازگشت سلطنت!
من از شما میپرسم وقتی کسی که خود را جمهوريخواه مینامد، يعنی علی القاعده بايد پيگيرترين مدافع حق انتخاب مردم باشد، به خاطر اسارت در کابوس سلطنت، در موضعی قرار میگيرد که در چشم مردم ترسان و گريزان و حتی مخالف و معاند با حق انتخاب میآيد، لطفاً به من بگوئيد که از جمهوری خواهی ديگر چه باقی ميماند؟ اين که نجنگيده تسليم کردن همه به سلطنت است! ذهن چنين انسانی است که انباشته از تصور باز گشت سلطنت است! ساختار استبدادی همين ذهن است که چون به بازگشت سلطنت میانديشد آن را «راهکار آينده» در عين «سقوط به گذشته» میفهمد!
برخلاف نظر بعضیها من آن تنوع و تکثری را که در «جنبش رفراندم» هست نشانه اين میدانم که «رفراندم» بمثابه راهکار آينده، علايق طيف گستردهای ازنيروهای اجتماعی و سياسی کشور را بازتاب میدهد و مؤيد استعداد و ظرفيت آن است برای تبديل شدن به يک جنبش عمومی، به يک جنبش فراگير ملی با هدف رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی در کشور. زيانبارترين سياست امتناع از شرکت در اين جنبش است. در چشم من اين جنبش يک بستری است برای دموکراتيزه کردن مناسبات نحلهها و گرايشهای مختلف اپوزسيون، بستری است برای همفکری، همگامی و همکاری و رسيدن به يک تفاهم دموکراتيک ملی. رقابت دموکراتيک ميان گرايشهای مختلف شرکت کننده در آن، تحرک و رشد و بالندگی اين جنبش را تأمين میکند و منشور جنبش رفراندوم تا آنجا و هر اندازه که بيانگر اهداف و خواستهای جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران است، همان اندازه صورت بيانی است از وحدت نيروهای شرکت کننده در آن. ميان جمهوری خواهان دموکرات و سلطنتطلبان مشروطه خواه، رقابت دموکراتيکی بايد جريان پيدا بکند که میکوشد فرهنگ دموکراسی را در اپوزسيون و در اذهان زنان و مردان نسلهای امروز ايران اشاعه داده، آن را بارور کرده و نهادينه کند. ما با شرکت در اين رقابت دموکراتيک است که در قلوب و اذهان مردم خود جا و اعتبار پيدا میکنيم و اگر جمهوريخواهی ما در معنای دموکراتيک مشروطهی خود اصيل و پيگير و شجاع باشد، در تعادل دموکراتيکی که در جامعه شکل خواهد گرفت شايستگی آن را پيدا میکند از اعتماد مردم برخوردار باشد و با رای ملت ايران، آرمان سياسی ما را که جمهوری است، متحقق کند. در منظر چشم من روز انتخاب مردم ديريا زود فرا خواهد رسيد و رأی ملت ايران بر هر مشروطهای که تعلق بگيرد برای من محترم و ارجمند خواهد بود. محترم و ارجمند است زيرا انتخاب مردم انتخاب دموکراسی است. من اين روز را دوست میدارم و انتظار-اش را میکشم و در حد بضاعت خود در تدارک آن کوشا هستم. در چشم من اين روز روز پيروزی انقلاب گل قالی ايران است.
تقابل و دشمنی حکومت دينی با جنبش مردم و نيز ترس و گريز طيف اصلاح طلب «مشارکت» از اين جنبش و سخنگويان آن، پايبندیشان به حکومت دينی و وفاداری آنها به رهبری فقهی به اندازه ايست که نمیگذارد ثقل رهبری جنبش مردم در داخل کشور سامان و سازمان پيدا کند از اينرو ثقل رهبری جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران الزاماً میبايست در بيرون از مرزهای کشور سامان و سازمان بيابد. انقلاب ارتباطات و اطلاعات بستری که فراهم آورده با زمان انقلاب اسلامی خمينی اصلاً قابل مقايسه نيست واين دوست ما؛ اينترنت عزيز به ما امکان میدهد که سلولهای پيامرسانی خود را تا دور افتادهترين نقاط کشور سامان و سازمان دهيم و با فعالين جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران- البته اگر بخواهيم و همت کنيم- در ارتباط ارگانيک قرار داشته باشيم.
ترجيح میدهم در سخن پايانی به بحث نسبتم با آگهی اين جلسه پالتاکی در سايت اتحاد جمهوريخواهان برگردم! بيائيد فکر کنيم چرا بجای پرداختن به انديشههائی که ظرفيت آن را دارند که ما را با جامعه و جهان زمان خودمان آشتی دهد يا آنها را نمیشنويم و يا اگر به گوشمان رسيد آنها را به مفکورههائی تقليل میدهيم که بیرودروايسی تحقير تعقل و مسخ و ترور انديشه است.
٨ مارس سال ٢٠٠٣، «فراخوانی برای هماهنگی جمهوريخواهان ايران» از طريق همين آقای فتاپور عزيز خودمان برايم فاکس شد. با دقت تمام خواندم . در ٤ صفحه رئوس نظرم را که طرح همين انديشههای امروز بود به انضمام ٥ پيشنهاد مشخص مترتب بر آنها نوشتم و در ٢٠ مارس فاکس کردم.
٢٤ اپريل پيش نويس نهائی بيانيه» برای همآهنگی جمهوريخواهان ايران « برايم فاکس شد. بادقت تمام خواندم.٢٧ اپريل آقای فتا پور به من زنگ زد . پرسيد خواندی؟ گفتم با دقت خواندم اما حتی يک کلمه از چهار صفحه پيشنهاد که برايشان نوشتم در اين بيانيه نيست يعنی يک کلمه از حرفهای من برای شان قابل اعتناء نبوده؟ گفت: من برايشان فرستادم، بهر حال حالا طرح نهائی اين است، چه میگوئی امضايت را بگذارم. گفتم حتماً! با سرافرازی خيلی هم ممنون میشوم من حقيقتاً قائل به اين هستم که ما جمهوريخواهان تريبون خاص خودمان را داشته باشيم بعلاوه من فکر میکنم اين بحثها دير يا زود طرح خواهند بود و اتحاد جمهوريخواهان در جريان همين بحثهاست که استحکام خود را پيدا میکند ... و من خوشحالم که اين روز اکنون فرا رسيده است.
٠٣.١٢.٠٥
***
مقاله ی کوتاه شدهً برگرفته از سایت ایران امروز