محمد حسین صدیق یزدچی
می توان از وجه تاریخی به جریان سکولاریزاسیون انگلیسی در مقایسه با تاریخ لائیسیزاسیون فرانسوی یا همان لائیسیته، نظرکرد. اینکه در لائیسیته فرانسوی با اراده ی دولت عقلانی قدرت کلیسا از عرصه ی دولت ودیگر نهادهای عمومی بیرون رانده می شود. اما سکولاریزاسیون، چنانکه توضیح دادم، گذر از برتری مستقیم مسیحیّت بردیگر ادیان است. که نظامات مسیحّیت ازسوی دولت تابع کلیسا ویا پادشاه دراختیار کلیسا به توده تحمیل می شده. اما در نهایت با رفرم لوتری کلیسا درجوامع پرتستان بطور مشخص به تعدّد وبرابری باورها ونهادهای دینی دیگر گردن می نهد. ودولت نیز از هیچ مذهبی مشّخص حمایت نمی کند. اما از طرفی نقش عمومی سازمانهای دینی ومشخصا کلیسا در نظام سکولر مبهم می ماند. ابهامی که هم امروز نیزدر آلمان یا انگلستان در باب اختیارات کلیسا وهردینی دیگر مشهود است.
برگرفته از ایران گلوبال ــ مقاله ی کوتاه شده
تفاوت های لائیسیته با سکولاریسم
سکولاریزاسیون بنابرتعریفی ازمیان برداشتن برتری وتفوّق مستقیم دین وارزشهای آن درساختار دولت و سپس نظام حقوقی ونهاد آموزش است. طی این روند اعتقادات متعّدد وگوناگون دینی هم ارز وهمدوش یکدیگر گشته وپراکندگی باورهای دینی را به نحو یکسان در جامعه به نتیجه رسانده اند. این مهم بار نخست در تاریخ بشری در(اروپا) به انجام میرسد. طبعا بخشی ازاین اعتقادات دینی دراروپای مسیحی مربوط به آئین مسیحیّت و کلیساست. طی این روند، یعنی پراکندگی اعتقادات دینی، امکان برتری مذهبی خاص مثلا کاتولیک را درعرصهء اروپای مسیحی از میان برمی دارد. این مهم به مثابه انقلابی تاریخی از درون ساختار دین یعنی کلیسا، به انجام میرسد که بدنبال، چگونگی آنرا توضیح میدهم. این روند در تعبیراندیشه ورزانی مثل ماکس وبر [جامعه شناس] و مارسل گوشه /M.Gauchet [فیلسوف وتاریخدان معاصر فرانسوی] «بیرون رفتن از دین» یا«سحر زدائی عالم1»/ Désenchentement du monde نام گرفته. عکس این روند «سحر گردانی عالم» است که درفرهنگ ضّد عقل اسلامی/شیعی ایرانی «سحر» یا امر غیبی عنصرمحوری و تعیین کننده است. درحکومت اسلامی حاکم بر ایران ضّد ارزشهای اسلامی برمحورسحرگردانی عالم گردش می کند [مثل اعتقاد به پدیده مهدی موعود]. به سخنی تمام نهادهای ارزشی/تاریخی ایرانی در کار«سحرگردانی» انسان وعالم اند.
اما لائیسیته از جریان تحوّل ساختار دولت می آغازد. دولتی که در مقابل کلیسا واتوریته های آن می ایستد. دولت مدرنی که در فرانسه وبا انقلاب، ذهنیّت سکولر را ملاک نخستین پیدایش دولت غیر دینی، ونه ضّد دینی، می گرداند. این دولت، دین را از عرصهءعمومی بیرون می راند. آنچه از این تفاوت دریافت می شود این است که ِاعمال واجرای سکولاریزاسیون در جوامع پرتستان آنهم دربستری تاریخی و طی روند تحول در درون کلیسا ورفرم لوتری، دولت ودیگر نهادهای عمومی را ازارزشهای مسلط مسیحیت بتدریج می پیراید. طی این رفرم مرکزیّت کلیسا وسلسله مراتب روحانیّت آن مبتنی برمحورّیت پاپ، متلاشی و ویران می شود. سلسله مراتب روحانیان کاتولیک به نام واسطه گان میان عیسی مسیح با مسیحیان عادی یا läics، علاوه از وجدان دینی توده ها، قرنها اهرمهای گردانندهء قدرت سیاسی را دراروپای کاتولیک در اختیار داشتند. کلیسای رفرم [پرتستان] طی چند قرن درآلمان وانگلستان وکشورهای اروپای شمالی مستقر می شود وقدرت کلیسای کاتولیک را در این کشورها متلاشی می کند وخطر تهدید و دخالت روحانیّت مسیحی/ clergé در امور دولت ودیگر نهادهای عمومی را از میان برمیدارد. به سخنی قلمرو عمومی و در راس آن نهاد دولت درکشورهای پرتستان مثل آلمان، از اختیار کلیسا وروحانیان ومقامات آن رها می شود.
اما کلیسای کاتولیک چنین نیست. زیرا همواره حتی امروز مدعی دخالت در امورروزمرّهء شهروندان است. مثلا سال گذشته هنگامیکه لایحهء قانونی ازدواج همجنس گرایان در فرانسه ومجلس ملی مطرح گردید، کلیسای کاتولیک وارد عمل شد وفرانسویان را به تحریم این طرح فراخواند. قهرا درجمهوری لائیک امروز فرانسه کلیسای کاتولیک بیش از اعتراضی ساده نمی تواند پیش رود. اما پروتستانهای فرانسه وبعنوان مسیحی مومن ونه شهروند سیویل هیچ واکنشی مثبت یا منفی نسبت به ازدواج همجنسگرایان نشان ندادند. دانسته شود که کلیسای کاتولیک هم امروزنیز برای تداوم دموکراسی تهدیدی خفته است. امروز هم در سودای بازستادن قدرت سیاسی گذشته هائی ست که مرده است. درحالیکه که در آلمان پرتستان چنین تهدیدی از سوی کلیسای پرتستان متوجّه نهادهای عمومی نیست.
حال ببینیم کلیسای رفرم (پرتستان) چگونه بستر سکولاریزاسیون روابط اجتماعی شهروندان را می گسترد. مارتین لوتر پی افکن کلیسای رفرم پروتستان در آغاز قرن شانزدهم با آموزه های خود می کوشد تا طی سه اقدام بنیادین اتوریته های کلیسای کاتولیک، یعنی قدرت روحانیت آنرا که تا آن تاریخ[1517 میلادی] پانزده قرن برقرار بوده، ویران سازد و رفرم خود را به اجرا درآورد. دراین تاریخ لوتر رفرم خود را که در 95تزمطرح شده بود بر درکلیسای شهرWittemberg در آلمان اعلان می کند.
Clergé و laïcs روحانیان وتوده ها
چنانکه میدانیم ازآغاز پیدایش کلیسا، حتی پیش از آغازیدن قرون وسطی درقرن چهارم میلادی جامعهء مسیحی ازدوطبقهء مشخّص تشکیل می شد. 1ــ ecclésiastique یا clergé یعنی روحانیان [آباء کلیسا] و 2ــ laïcs مردم عادی بطور اعّم. کلیسای کاتولیک، که کلیسای رومن شناخته می شد، از آغاز پیدایش خود روحانیان را واسطهء پیوند لائیک ها[مردم عادی] با عیسی مسیح (پسر)و خداوند (پدر) میگرداند و آنانرا از امتیازی ربوبی برخوردار می سازد. بطوریکه هر گونه ارتباطی با عیسی مسیح را با وساطت پدران کلیسا ممکن می سازد. در راس سلسله مراتب روحانیت کلیسا پاپ مستقر گشته که همگان اعمّ از پدران کلیسا تا لائیک ها در اطاعت اویند و اوست که فیض پدر(خداوند) وپسر(عیسی) را به مومنان میرساند. تمایز طبقهء روحانیان از لائیکها و برخورداری امتیازات ایشان، آنانرا در طول تاریخ قرون وسطی مرجع قدرت سیاسی ودخالت درساختار دولت درجوامع اروپای مسیحی/کاتولیک، میگرداند. تا آنجا که پادشاهان وجملگی سینیورها (مالکان واشراف) نخست در اطاعت بی چون وچرای پاپ وسپس دیگر مراتب کلیسا قرار می یابند.
بنابراین مارتین لوتر طی نخستین یورش به کلیسای کاتولیک تمایز وبرتری روحانیان بر لائیکها یا مسیحیان عادی را ازمیان برمی دارد. دردومین اقدام نقش وجایگاه ربوبی پاپ چونان یگانه واسطهء فیض قدسی و ارتباط با عیسی را هم متلاشی می کند. از سوی دیگر کلیسای کاتولیک معتقد بود و هنوزهست که پاپ تنها اتوریتهء مسیحی ست که حّق تفسیر کتاب مقّدس را دارد. نیز آنکه وی هرگز دچار خطا نمی شود. لوتر این اعتقاد رایج را منسوخ می کند. از نظر او پاپ هیچ امتیازی بر دیگر مسیحیان حتی ساده ترینشان ندارد بلکه همانند دیگرمسیحیان است. لذا لوتر پاپ را ازکلیهء امتیازات می پیراید.
نخستین یورش لوتر به کلیسای کاتولیک و از میان بردن تمایز روحانیان با لائیکها اقدامی بی نظیر در تاریخ کلیسا بود که طی آن سیطرهء مطلق کلیسا در جامعهء پروتستان بعدی مثل آلمان متلاشی می شود ومسیحیان عادی (مردم) همدوش روحانیان میگردند. این اقدام لوتر به سلطهء پانزده قرنی آبأ کلیسا نقطهء پایان می بخشد. دراقدام مهمی دیگر لوتر به نظریهء رایج کلیسا که غسل تعمید را حق انحصاری روحانیان یا آباء کلیسا می داند، یورش برده واعلان می کند که عمل غسل تعمید حق مسلّم هر مسیحی ست ودر این مهم اختلافی بین فرد روحانی وفرد لائیک وجود ندارد. بنابراین لوتر اعلان می کند که «همهء مسیحیان مثل روحانیان اند. هر مسیحی می تواند به سادگی وآزادانه با خدای خود گفتگو کند. بدون آنکه در این ارتباط نیازی به واسطه باشد. هم چنین همهء مسیحیان می توانند کتاب مقّدس را بخوانند وبفهمند. وبالاخره آنکه همهء باورمندان به مسیح در شأن ومقام یکسانند هر چند که دارای پایگاه اجتماعی یکسان نباشند. یعنی کشاورزان یا افزارمندان یا دیگر گروه های شهر نشین که همان لائیک ها هستند، نسبت به روحانیان ازمقامی نازلتر برخوردار نیستند بلکه با مقامات کلیسا همدوش وبرابراند. زیرا روحانی مسیحی اعم از پاپ ودیگرپدران کلیسا با مردم مسیحی عادی نزد خداوند مرتبه ای یگانه دارند.»
این اقدام مارتین لوتر برای بار نخستین همهء قشرها وطبقات اجتماعی اروپائی را برابر اعلان میدارد. این مهم یکی ازمبانی پیدایش آزادیهای سیاسی اومانیستی وسپس سکولاریزاسیون درعرصهء اروپا به ویژه آلمان وانگلستان می گردد. از اینجاست که رفرم کلیسای پروتستان چونان انقلابی تاریخی راه سکولر شدن جامعهء دینی را می گشاید. این مهم البته در جامعه یا جوامع اروپائی کاتولیک مثل فرانسه واقع نمی شود. زیرا کلیسا همچون گذشته به سیطرهء خود تا انقلاب 1789ادامه میدهد و حتی بعد از انقلاب می کوشد بخش مهمی از امتیازات خود را حفظ کند.
می توان از وجه تاریخی به جریان سکولاریزاسیون انگلیسی در مقایسه با تاریخ لائیسیزاسیون فرانسوی یا همان لائیسیته، نظرکرد. اینکه در لائیسیته فرانسوی با اراده ی دولت عقلانی قدرت کلیسا از عرصه ی دولت ودیگر نهادهای عمومی بیرون رانده می شود. اما سکولاریزاسیون، چنانکه توضیح دادم، گذر از برتری مستقیم مسیحیّت بردیگر ادیان است. که نظامات مسیحّیت ازسوی دولت تابع کلیسا ویا پادشاه دراختیار کلیسا به توده تحمیل می شده. اما در نهایت با رفرم لوتری کلیسا درجوامع پرتستان بطور مشخص به تعدّد وبرابری باورها ونهادهای دینی دیگر گردن می نهد. ودولت نیز از هیچ مذهبی مشّخص حمایت نمی کند. اما از طرفی نقش عمومی سازمانهای دینی ومشخصا کلیسا در نظام سکولر مبهم می ماند. ابهامی که هم امروز نیزدر آلمان یا انگلستان در باب اختیارات کلیسا وهردینی دیگر مشهود است. اما این ابهام استقلال کامل نهادهای عمومی مثل دولت را تهدید نمی کند. زیرا که آموزه های پرتستانیسم دندانهای زهری مسیّحیت را کشیده. پس روحانیان پروتستان، پاستورها، هیچ ادعای حکومتگری وسروری بر توده را ندارند. یک پاستور پرتستان خود را فقط خدمتگذار کتاب مقّدس می شناسد وبس. کاری که از هر مسیحی عادی برمی آید. از اینرو کلیسای رفرم در آلمان یا انگلستان هرگز به حریم اختیارات دولت وقدرت سیاسی نزدیک نمی شود ودر مقابل آن کاملا خنثی ست.
باری می توان گفت که درجوامع پروتستان سکولاریزه شدن عرصهء عمومی از «درون» می آغازد. سکولاریزاسیونی که کلیسا ها از حقوق مشخّص والبته محدودی برخوردارمی شوند. در حالیکه درجمهوری لائیک نهاد دولت تنظیم کنندهء حدود عمل اهل دیانت از جمله کلیساهاست. که طی آن دولت کلیسا را که از قدرتی برتر برخوردار بوده، از عرصهء عمومی بیرون میبرد.
چنین مقایسه ای در«درسهائی درباب فلسفهء تاریخ» هگل بطور دقیق منعکس گشته. هگل می گوید : «در آلمان Aufklärung روشنگری ازجانب الهّیات برخاسته. اما در فرانسه همو[روشنگری] بی درنگ معارضه با کلیسا را پیش گرفته. در صورتیکه در آلمان روند سکولاریزاسیون پیشاپیش واز جریان رفرم کلیسا راه را گشوده وهموار کرده بود...... [درآلمان] بی عدالتی غیر قابل وصفی که از دخالت قدرت روحانی در امور سکولر[امور زندگی معمول] ناشی می شده، وجود نداشته. ونه حتّی نوع دیگری از قدوسّیت مشروع وشناخته شدهء پادشاه یا سلطانی که نقش داور را ایفا می کند هم دیده نمی شود» .
Hegel « Leçon sur la philosophie de l’histoire 4 partie, paris, Verin,1963,p. 338-339) )
چنین مقایسه ای با تاریخ آلمان سازش پذیر است. تاریخی که جریان رفرم کلیسا را با خود همراه دارد. به سخنی در آلمان پیشتر میان قوانین دینی موجود و حقوق ناشی از ارادهء آزاد انسانی نوعی سازش انجام گرفته. لذا هگل ستون پایهء مدرنیته را در این سازش می بیند. اینکه لوتر با تاکید بر اصل وجدان آزاد [فرد مسیحی] حتی در امور ایمانی پرچم مدرنیته را برمی افراشد. در صورتیکه چنین مصالحه ای در مذهب کاتولیک بوجود نیامده. هگل تاکید می کند که : « کلیسای پرتستان خود به آشتی دین با حق آزاد [انسان] اقدام کرده.» [همانجا] درحالیکه درفرانسه اصل ارادهء آزاد معارض ومخالف قوانین موجود،[قوانین کلیسا] بوده.
هگل اما در ادامهء تحلیل خود ودر همان صفحه به ستایش انقلاب فرانسه می پردازد وآنرا چونان «فجر بینهایت خورشید یا روشنائی» می بیند. انقلابی که آغاز واقعی بنیان گذاری موّثر وپایدار کلیّهء هنجارهائی ست که بربنیان ِمدرن ِ «روح آزاد» نهاده شده. که البته رفرم کلیسا پیشتر راه آنرا گشوده واصل آزادی وجدان را پی نهاده است. و به یقین همان رفرم پرچم را برافراشت و راه «آزادی» راهموار ساخت.
از جهت مقایسه با فرانسهء کاتولیک، تامّلات هگل برسکولاریزاسیون دراین کشور روی رادیکالیسم انقلابی و نه سیاستهای دینی متفاوت مکث می کند. به نظر فیلسوف آلمانی شدّت و تندی انقلابی می تواند جهت خود را به رادیکالیتهء «لائیسیته» متوجّه کند. وباز اینکه علت این شدّت وتندی نتیجهء تعارضی نیرومند علیه کلیسای کاتولیک است. تعارضی که در عرصهء کلیسای رفرم پرتستانی دیده نمی شود ونیازی بدان نبوده. زیرا جنبش رفرم عرصهء «مدرنیزه کردن» مسیحیّت را کوبیده و گذر به مدرنیته را آسان گردانده. بدین ملاحظات می توان گفت که رفرم پرتستانی چونان انقلابی دینی توانست تا Aufklärung / روشنگری را در آلمان به نحو محافظه کارانه در عرصهء سیاسی بگسترد. نیز همین انقلاب دینی رفرم در نهایت، تعارض میان عقل ومذهب مسیحیّت را هم مورد مداقّه قرار داد. به سخنی این مهم [تعارض عقل ودین] وپرداختن جدّی بدان خود سنتزی از رفرم پرتستانی ست. در صورتیکه معماران روشنگری فرانسه مثل ولتر و روسو و دیگران به جهت وضع گیریهای استبدادی وانعطاف ناپذیر کلیسای کاتولیک، نسبت به مذهب وضع گیری تهاجمی توام با بیانی ارادی هجوآمیز پیشه کردند. که حملات این اندیشه ورزان از مسیحیّت عبور کرده وهمهء ادیان صاحب کتاب وپیامبری را درشمول می گیرد.
در نوشتار بعدی ودر پیوند با این سوژه، وضعیّت تاریخی/اجتماعی ایران شیعی مذهب و چگونگی گذر از قدرت روحانیّت شیعی واسلام حکومتگرای را که با تحقّق لائیسیته میّسر خواهد گشت، شرح خواهم داد. خواهیم دید که شرایط سیاسی/دینی ایران و ساختار روحانیت شیعی تشابه های بسیاری با ساختار کلیسای کاتولیک دارد. ازاینرو متلاشی کردن قدرت روحانیت شیعی ایران تنها با مدل لائیسیتهء فرانسوی ونه سکولاریزم کشورهای پروتستان امکان پذیر است. وباز اینکه جامعهء ایران بدون خنثی سازی قدرت اهریمنی روحانیت، آزادی ها را تجربه نخواهد کرد.
پاریس
محمد حسین صدیق یزدچی